سرمقاله
زمانی که صحبت از تعادل در بازار ارز برای کاهش قیمت دلار می شود معنای آن برابری عرضه و تقاضا نیست. اما صحبت های رئیس کل بانک مرکزی برای تنظیم بازار ارز به معنای ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا است. رئیس کل بانک مرکزی باید اقتصاددان باشد تا بتواند تفاوت را در این موضوع متوجه شود. بانک مرکزی نباید به این قضیه به صورت مالی نگاه کند. تعادل در بازار ارز با تعادلی که در بازار سهام وجود دارد، تفاوت دارد. صحبت های غیر حرفه ای در این زمینه مطرح می شود چراکه در همین شرایط نیز تعادل در بازار داریم. وقتی معامله در بازار و با دلار ۳۲ هزار تومانی انجام می شود یعنی تعادل در بازار برقرار است. اما تعادل منصفانه وجود ندارد. روسای بانک مرکزی کشور وقتی صحبت از تعادل می کنند تمام معنای آن برابری عرضه و تقاضا است.
این در حالی است که برابری عرضه و تقاضا برقرار است اما تنها چند نفر خریدار توانایی معامله را دارند. باید این توانایی برای همه افراد برقرار شود و این مهم با تحقق نرخ ارز واقعی و بهینه اتفاق می افتد. نرخ دلار باید منصفانه شود. باید نرخی در بازار دلار داشته باشیم که به رشد اقتصادی و افزایش اشتغال منجر شود. نرخ منصفانه نرخی است که به توزیع عادلانه درآمد منجر شود. این نرخ نه دلار ۲۴ هزار تومانی، نه دلار ۳۲ هزار تومانی و نه دلار ۴ هزار تومانی است.
وقتی دلار ۳۲ هزار تومان می شود تمامی کالاها گران می شود. وقتی رئیس بانک مرکزی صحبت از تعادل می کند باید هدف آن دستیابی به نرخ بهینه ارز باشد نه عرضه و تقاضا. تا تاثیر آن بر دیگر بازارها خنثی شود. همه مردم باید از امتیاز تعادل نرخ ارز برخوردار شوند. این مهم زمانی اتفاق می افتد که ببینیم هدف از تعادل، کدام نرخ ارز است. بانک مرکزی باید بتواند تشخیص دهد کدام نرخ برای کشور موجب برقراری رشد اقتصادی و رشد اشتغال می شود. باید دید هدف دولت از سیاست گذاری چیست. هیچ کجای دنیا بازار ارز را به حال خود رها نکردند. چرا باید بازار آزاد نرخ ارز را تعیین کند. نرخ ارز تا کاهش پیدا نکند، هیچ کدام از مشکلات در بازارهای دیگر حل نخواهد شد. نرخ تورم هم کاهش پیدا نخواهد کرد. توان قدرت خرید مردم هم متوقف شده و پسرفت بیشتری می کند. با نرخ بالاتر ارز، هیچ کدام از شاخص های اقتصادی بهبود نخواهد یافت.