بازار خاورمیانه بازار جذابی برای بسیاری از برندهای بزرگ تجارت برای سرمایهگذاری است و بسیاری از شرکتها طی سالهای اخیر سرمایهگذاری عظیمی روی استارتآپهای خاورمیانه انجام دادهاند.
جمعیت کشور های منطقه خاورمیانه و به بیش از ۴۵۰ میلیون نفر در سال ۲۰۲۲ می رسد و از لحاظ سنی این منطقه با میانگین سنی زیر ۲۳ سال یکی از جوانترین میانگین های سنی در دنیا را دارد. همچنین منابع زیاد انرژی و وجود سرمایه های مالی زیاد این منطقه را به یکی از نقاط جذاب برای سرمایه گذاری برروی اسارت اپ ها و کسب و کارها تبدیل کرده است. اما چه اتفاقی افتاده است که ایران با جمعیت ۸۰ میلیونی، جوان و تحصیل کرده خود سهم بزرگی از این سرمایه گذاری و سهم بازار منطقه را ندارد.
دلایل بیشماری وجود دارد که یک استار ت اپ یا کسب و کار موفق شود و یا شکست بخورد اما نکته ایی که کمتر به آن توجه شده است این است که استارت اپ های مشابه از لحاظ جنس فعالیت و یا حتی زمان تاسیس که در ایران و کشور منطقه شکل گرفت مسیر مشابهی را طی نکردند و سرنوشت متفاوتی داشتند.
برای عدم موفقیت استارت اپ های ایرانی دلایل متعددی را میتوان برشمرد مانند:
تحریم ها و ساختار و سازکار مالی
عدم دسترسی به سرمایه گذار خارجی
مشکلات زیرساختی در کشور
روند اداری سخت و فرآیند طولانی مجوزها
عدم شفافیت قانون برای برخی از حوزه ها
کمبود نیروی انسانی ماهر در برخی از زمینه ها
مشکلات فرهنگی در زمینه کارآفرینی
و….
یکی از دلایل عمده به مشکلات تحریم و ساز و کار مالی ارتباط دارد. در دهه ۹۰ شمسی اکوسیستم استارت اپی ایران در حال شکل گیری بود و بعد از موفقیت نسبی چند استارت اپ موفق مانند اسنپ، دیجیکالا، کافه بازار، آپارات و غیره وارد اکوسیسم شدند و شاید دیدگاه ها نسبت به کسب و کار و سرمایه گذاری را تغییر دادند. بعد از برجام سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در این اکوسیستم، روانه این بازار شدند که این مرحله بعد از لغو برجام به کلی متوقف شد. قطعا یکی از قسمت های اساسی شرکت های استارت اپی ریسک موجود در شرکت ها است و این نیاز به منابع کلان مالی برای سرمایه گذاری دارد. بعد از برجام سرمایه گذار خارجی از ایران رفت و با وجود رکود تورمی سرمایه گذار داخلی نیز دیگر نه تمایل چندانی به سرمایه گذاری و توان بالایی برای این کار و قبول ریسک آن داشت. و با تغییر قیمت دلار و افزایش قیمت ها این قدرت کمتر هم شد اما مشکل فقط به منابع مالی ختم نمی شود.
ما نه در حوزه استارت اپ ها بلکه در حوزه های دیگر صنعت و تجارت هم در سالیان اخیر سهم زیادی از بازار منطقه نداشتیم. برای ورود به این بازار ها نیاز به دیپلماسی قوی تر و ارتباط های بیشر با کشور های منطقه است مخصوصا برای شرکت هایی که حتی با وجود عملکرد خوب اما سابقه چندانی ندارند و تازه تاسیس هستند و نیاز به حمایت بیشتری برای ورود به این بازار ها دارند.
اما این موانع فقط بیرونی نیست ساختار اکوسیستم ایران به سمتی حرکت نکرد تا بتواند رشد اولیه را ادامه دهد و حی زایشی باشد و خود را در طی این مدت بهبود ببخشد.
یکی از دللایل عمده را میتوان به عدم خروج ( Exit Strategy) حتی یک مورد از این استارت اپ ها دانست که برای سرمایه گذارانی که سرمایه خود را در این شرکت ها سرمایه گذاری کرده اند بعد از چندین سال آورده مالی مناسبی داشته باشد و حتی بنیان گذاران این شرکت ها را امیدوار نگه دارد و حتی از این بنیان گذاران سرمایه گذاران جدید ( Angel Investor) بسازد. بر عکس اتفاقی که افتاد بیشتر موجب دلسردی و نا امیدی برای یک گروه بزرگ از بنیان گذاران شد که میتوانستد راهی را که شروع کرده بودند برای نسل بعد از خود هموار کنند که به نظر اکوسیستم بعد از شروع بسیار خوب و امیدوار کننده ابتر و تاقص ماند. موجی از انها و نسل بعدی آنها گزینه مهاجرت و خروج از کشور را انتخاب کردند و یا شاید مجبور به انتخاب آن شدند.
عرضه اولیه سهام برای بسیاری از سرمایه گذاران خطرپذیر در دنیا جذاب است و به چند دلیل عمده یکی اهداف سرمایه گذاری آنان محسوب میشود :
۱.دستیابی به ارزش واقعی سهام در بازار
۲.افزایش نقد شوندگی سهام شرکت سرمایه پذیر
۳.تامین مالی آسان از طریق مشارکت عمومی
۴.رشد چشمگیر و موثر ارزش سهام در عرضه اولیه و سایر رویداد ها
البته پیش از رشد بازار بورس در چند سال گذشته، شرکت های کوچک و متوسط تمایل چندانی برای ورود به این بازار نداشتند زیرا نه تنها بازار از نقدینگی مناسبی برخوردار نبود بلکه قوانین بازار برای فعالیت شفاف و نظارت پذیر، با سیستم مدیریتی آنها همخوانی نداشت.
عرضه اولیه استارتاپ ها منطقی متفاوت از سایر شرکت ها دارد. معمولا مواجهه بازار با این دسته از عرضه اولیه ها، از جنس پیش فروش رشد آینده و حساب کردن روی پتانسیل های آزاد نشده است. لذا عملا ارزش بازاری که در بورسهای مختلف دنیا برای استارتاپهای لیست شده، رقم میخورد بر مبنای همین شرطبندی روی یک الی سه شرکت برندهی هر صنعت است و نه چند ده و یا چند صد بازیگر، آنچنان که در بازار خودرو و یا پتروشیمی شاهد هستیم. پس مقایسه ضرایب ارزشگذاری شرکتی مانند تپسی با شرکتهای فولادی، معدنی، بانکی و امثالهم مقایسه درستی نیست. جالب آنکه سیر تغییر نگرش بازار سرمایه به ارزشگذاری شرکتها حتی محدود به استارتاپها نیست.
باید در نظر داشت که نفس این عرضه، اتفاقی بس مهم و حتی تاریخی است. اکوسیستم استارتاپی کشور در یک دهه اخیر صرفا ورود مداوم و البته اندک سرمایه را شاهد بوده و هیچ خروج بزرگ و موفقی هنوز صورت نگرفته است و شاید این عرضه نقطه مثبت برای سرمایه گذاران و کارآفرینان باشد و قطعا گامی مهم است که اکوسیستم کارآفرینی کشور را یک مرحله به جلو می برد و باعث بلوغ و ایجاد انگیزه و امید برای اکوسیستم می شود.
حتی ورود تپسی به عنوان اولین شرکت هم در زمان مناسبی رخ نمی دهد در روزهایی که بازار سهام به شدت روند نزولی دارد و بعد از ۱۶ ماه که بازار منفی است و اعتماد به کلی از در این بازار از ببین رفته است قرار است یک شرکت را بورسی کنند که اگر شکست بخورد شاید پروژه خروج بقیه شرک ها چند سال به عقب بی افتد.
سعید رازی – دانشجوی ارشد کارآفرینی دانشگاه تهران