تورم در قله ۴۵ درصدی و دلاری که نزدیک است کانال سی هزار تومان را فتح کند. صعود شاخص هایی چون «نقدينگي، تورم، بيكاري و ..» و در مقابل سقوط «رشد اقتصادي، سرمايه گذاري و تبادلات تجاريِ»ٍ، اقتصاد ایران را در وضعیت خطرناکی قرار داده است...
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از راه امروز فرشته فریادرس در گزارشی نوشت: تورم در قله ۴۵ درصدی و دلاری که نزدیک است کانال سی هزار تومان را فتح کند. صعود شاخص هایی چون «نقدینگی، تورم، بیکاری و ..» و در مقابل سقوط «رشد اقتصادی، سرمایه گذاری و تبادلات تجاریِ»ٍ، اقتصاد ایران را در وضعیت خطرناکی قرار داده است. تله تحریمها که آستانه تحمل اقتصاد را پایین آورده و برجامی که بنگاه ها را در یک فضای نااطمینانی حبس کرده است؛ یا صنعتی که از رونق افتاده و تجارتی که با تهاتر گره خورده است؛ همه اینها نشانه هایی از حال ناخوش اقتصاد ایران است. دیگر نه از فروش میلیونی بشکها ی نفتی خبری است، نه از وفور درآمدهای ارزی. آنچه این روزها با آن مواجه ایم؛ آینده مبهم بازارهاست.
اقتصاد به روایت اعداد
اقتصاد ایران در یکدهه اخیر با چالش جدی چون تحریم روبرو بوده است؛ موضوعی که اثرش را میتوان در «کسری شدید بودجه، تورم بالا و جهش نرخ ارز در بازار» دید. به طوریکه میانگین تورم در سه سال اخیر حدود ۴۰ درصد بوده، این درحالی است که تورم اقتصاد ایران در سال ۹۶، برابر با ۹.۶ درصد و در سال ۹۷ به۳۱.۳ درصد و در سال های ۹۸ و ۹۹ به ترتیب به ۴۱.۲ درصد و ۴۷.۱ درصد رسید. یا رشد اقتصادی نزدیک به صفر (سال ۹۷ منفی ۴.۹درصد، سال ۹۸ منفی ۰.۶ درصد و سال گذشته ۳.۶درصد ) و منفی شدن نرخ سرمایه گذاری (نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، در سال۹۷ منفی ۱۲,۳ و در سال ۹۸منفی ۵.۹ درصد و در مجموع ۲ سال حدود ۱۷.۵ درصد رشد منفی داشته است) و بیکاری بالای ۱۱درصد و کاهش میزان تجارت به حدود ۸۰ میلیارد دلار و … ؛ وضعیتی که سبب شد تا بانک جهانی میزان تولید ناخالص داخلی ایران را از ۴۹۰میلیارد دلار سال قبل به ۱۹۲میلیارد دلار (تنزل رتبه از ۲۳ به ۵۱ در جهان) کاهش دهد تا تصویری واقعی تری از اقتصاد ایران ترسیم کند.
حال آنکه پیش بینی نهادهای اقتصادی داخلی همچون پژوهشکده آمار از رشد ۳.۴ درصدی در سالجاری خبر می دهد و یا پیش بینی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که از رشد ۲.۵ تا ۳درصدی و تورم بین ۲۵ تا ۳۰ درصدی حکایت دارند. اما به گفته حسین حقگو، کارشناس اقتصادی، واقعیت امر آنست که سلطه چند دهه مدل اقتصادی «خودکفایی» و «جایگزینی واردات» عملا بنیه های اقتصادی کشور را به شدت تحلیل برده و عمده بار تولید و رشد اقتصادی را بر دوش فروش و صادرات نفت، مواد نفتی و محصولات منبع محور نهاده است. چنانکه علاو بر آنکه سهم ارزش افزوده صنعتی کشور در فاصله دهه ۷۰ تا ۹۰ در مجموع روندی نزولی را طی کرده و از ۱۹.۹ درصد در سال ۱۳۷۰ به ۱۵.۳ درصد در سال ۹۳ کاهش یافته است.
همچنین براساس گزارش سال ۹۷ موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی، کفه تولیدات صنعتی در طی این مدت بشدت به ضرر صنایع ساخت محور و کشاورزی پایه (غذایی و نساجی ) و به نفع صنایع متکی به مواد خام معدنی و انرژی سنگینی کرده است. چنانکه سهم صنایع متکی به دانش فنی و منابع کشاورزی به ترتیب از ۱۲درصد و ۳۸ درصد به ۱۰.۸ درصد و ۱۶.۵ در سال ۹۳ سقوط کرده است. در حالی که در این مدت سهم صنایع هیدروکربوری به سرعت رشد کرده و از ۱۲.۵ درصد در سال ۸۳ به ۳۸.۵ در سال ۹۳رسیده است. رابطه مبادله صنعت با سایر بخشهای اقتصادی نیز از ۱.۲۱ در سال ۱۳۷۴ به ۰.۹۳ درصد در سال ۹۵ کاهش یافته که معرف نزول ارزش محصولات صنعتی در نسبت با محصولات سایر بخشهای اقتصادی است.
بنابراین این ساختار و سیاست اقتصادی مبتنی بر صادرات مواد خام و نیمه فرآوری شده از یک سو و حجم عظیم یارانه ها (آخرین رقم اعلامی ۱۶۰۰هزار میلیارد تومان طبق گزارش تفریغ بودجه ) ومحدود شدن صنایع به بازار داخلی و بسته و یا نیمه بسته بودن مراودات و تعاملات با جهان جهت جذب سرمایه و دانش فنی و…حال و رمقی برای خروج از این دایره بسته برای بازیگران اصلی اقتصادی یعنی «خانوار، بنگاه، دولت و نظام بانکی» نگذاشته است. حالا هم در این دایره بسته تمام نگاهها به مذاکرات هسته ای در وین دوخته شده، تا احیانا با تفاهماتی در رفع یا کاهش تحریم ها، «امکان افزایش صادرات نفت، آزاد شدن منابع بلوکه شده، کاهش ریسک های اقتصادی، افزایش تبادلات تجاری و نقل و انتقال پول» فراهم شود و جان تازه ایی در پیکره اقتصاد کشور دمیده شود.
با این حال، اما تحلیل داده های اقتصادی به ما می گوید که ایران در یک پیچ خطرناکی قرار دارد؛ تورم نزدیک به ۵۰ درصد و رکودی که بر اقتصاد حاکم است. به طوریکه صاحبنظران اقتصادی می گویند اگر همین شرایط نااطمینان کنونی بر کشور حاکم باشد و مذاکرات برجامی به عقب بیافتد یا به صورت فرسایشی دنبال شود؛ دود آن به چشم اقتصاد می رود. چراکه اگر سایه تحریم ها همچنان بر اقتصاد ایران سنگینی کند، کسری بودجه و رکود تورمی در نیمه دوم امسال تشدید می شود. حال از آنجایی که دست دولت خالی است و منابع لازم را در اختیار ندارد، ناچار به چاپ پول و استقراض از بانک مرکزی می شود. در اینصورت، نقدینگی وپایه پولی تقویت می شود؛ این یعنی تورم بیشتر و افسار گسیخته!. از این رو، ادامه این شرایط باعث از هم پاشیدگی زیادی خواهد شد، که دامنه تحمل اقتصاد را کاهش می دهد.
مساله اصلی چیست؟
بی شک اما مسئله اصلی که در اینجا مورد توافق بسیاری از اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی است بحث تحریم ها است، تحریم های بین المللی و تحریم های امریکا که ماهیت اقتصادی هم دارد شرایط را خیلی سخت کرده است. از این رو، می توان گفت که در شرایط کنونی اثرات آن به مراتب نسبت به دوره های قبل و سال های قبل بیشتر است. چون اگر بخواهیم دنبال تامین منابع مالی برای برطرف کردن کسری بودجه باشیم (به ویژه در نیمه دوم)، راه و چاره ای نیست جز نشر پول، چاپ پول و استقراض از بانک مرکزی دولت؛ که در این شرایط تورم زا است؛ شرایط انبساطی به وجود می آورد، تورم را تشدید وپایه پولی را تقویت می کند؛ به واقع یک دور و تسلسل باطلی به وجود میآید که دامن گیر اقتصاد، فعالان اقتصادی و مردم می شود و شرایط سنگین تر و سخت تری را به وجود می آورد.
از این رو، به گفته سیدکمال طیبی اقتصاددان، برای نیمه دوم سال عمدتا میتوان دو سناریو ترسیم کرد؛ یک سناریوی با پابرجا بودن تحریمها و سناریوی دیگر، لغو تحریمهاست. حال اگر تحریمها همچنان سرجای خودش باقی بماند، ما باید انتظار همین روند تورمی را با نرخهای فزاینده داشته باشیم. به عبارتی دیگر، انباشت تورم به وجود میآید و تورم روی تورم باعث میشود که ما نرخ تورم بالاتری را تجریه کنیم. با توجه به اینکه کسری بودجه هم تشدید میشود، هزینهها و پرداختهای دولت به واسطه هزینه های ناشی از تورم بسیار افزایش پیدا کرده است. علاوه بر اینکه انحراف منابع هم اتفاق میافتد یعنی دوباره بحث نقدینگی و رشد نقدینگی مطرح میشود، این رشد نقدینگی در این شرایط به سمت تولید نمیرود و به سمت کارهای واسطه گری، دلالی و خدمات غیرمولد منعطف میشود که این تورمزا است و مسائل و مشکلات خودش را به وجود می آورد. به گفته این اقتصاددان، موضوع اصلی در اینجا کنترل تورم است، کنترل تورم که اتفاق بیافتد میشود راههایی را برای درمان و تامین منابع کسر بودجه در نظر گرفت و اقتصاد از رکود خارج شود.
آن هم مستلزم این است که سناریو دوم نیز مدنظر قرار گیرد و به طور جدی پیگیری شود. در سناریوی دومی که طیبی تشریح می کند: باید برای رفع تحریمها در یک مسیر درست تلاش شود و اینکه در چهارچوب مذاکرات قابل طرح است، وجود مذاکرات اگر سر بگیرد مقداری از تنشها، انتظارات تورمی و انتظارات به اصطلاح ناهمگون را کم می کند، بار روانی را از اقتصاد برمی دارد؛ چون یک شرایط خوش بینانهایی پیش میآید؛ به ویژه در بازار مالی و در بازار ارز این اتفاق می افتد و تحت این سناریو طبیعتا نرخ تورم میتواند قابل کنترل شود و روند نزولی به خودش می گیرد. از سوی دیگر، روابط اقتصادی برقرار و تجارت رونق می گیرد و در نهایت درآمدهای ارزی کشور افزایش می یابد.
سناریوی خوش بینانه
حال براساس سناریوی احیای برجام، فروش نفت و درآمدهای ارزی حاصل از آن، میتوان پیشبینی کرد که عرضه ارز افزایش و به دنبال آن نرخ دلار کاهش پیدا میکند. نرخ ارز یکی از مهم ترین و موثرترین متغیرهای اقتصادی است و بیانگر شرایط اقتصادی کشور و یک عاملی برای مقایسه بین اقتصاد ملی و اقتصاد دنیا است. همچنین تاثیر مهم دیگری هم بر متغیرهای اقتصادی همچون تورم، اشتغال، صادرات و واردات دارد. در واقع یکی از مسائل مهمی که دولت با آن مواجه است، کنترل نرخ ارز و ایجاد یک فضای مناسب اقتصادی است، برای اینکه تولید داخلی را بتوانیم حفظ کنیم و از افزایش تورم جلوگیری شود و در نهایت فراهم کردن شرایط ورود سرمایه گذاران خارجی به کشور است. نوسان شدید نرخ ارز در واقع عدم تعادل و بی ثباتی در اقتصاد کشور را نشان می دهد و فعالیت بنگاه های اقتصادی را با ریسک های مهمی مواجه می سازد. در حقیقت جریان مالی بنگاه های اقتصادی را تحت تاثیر خودش قرار می دهد. البته کنترل نرخ ارز با قیمت گذاری نرخ ارز متفاوت است. به عبارتی، ا باید شرایط را پیشبینی پذیر کرد.
البته دولت به عنوان بزرگترین عرضه کننده ارز در بازار میتواند نرخ دلار را سرکوب و کاهشی کند، که این اقدام اثر منفی خودش را بر اقتصاد خواهد گذاشت؛ هم سبب خروج ارز و سرمایه از کشور شده و هم تولید نیز از این محل آسیب میبیند. به عبارتی دیگر، با دستکاری نرخ ارز، امتیاز و یارانهای برای تولیدکننده خارجی خواهد بود. واردات توجیه بیشتری پیدا کرده و صادرات از رونق می افتد. بنابراین بهترین مکانیزم مدیریت بازار ارز، همان مکانیزم عرضه و تقاضا است؛ یعنی کشف قیمت از طریق بازار.
گروهی دیگری هم از تحلیلگران هستند که آینده دلار را منوط به توان صادرات نفت ایران میدانند؛ زیرا بسیاری از متغیرهای اقتصادی که اکنون اقتصاد ایران با آن دستوپنجه نرم میکند با روندهای تاریخی خود همخوانی دارند، تنها تفاوت ماجرا صادرات نفت است. محاسبات این گروه نشان از این دارد که با صادرات بیش از دو میلیون بشکه نفت در روز قیمت دلار میتواند بین ۱۵ تا ۱۸ هزار تومان قرار بگیرد. صادرات نفت در محدوده یکمیلیون و ۵۰۰ هزار بشکه تا یکمیلیون و ۸۰۰هزار قیمت دلار را تا محدوده ۲۰ هزار تومان پایین خواهد آورد و حتی احتمال کاهش به زیر این مرز نیز وجود دارد. گرچه در این سناریو بعید است از قیمت دلار از ۱۸ هزار تومان پایینتر رود. البته با روند کنونی صادرات، قیمت دلار در محدوده ثبتشده در آخر سال نوسان خواهد کرد.
تنها راه مهار تورم
در همین حال حسین سلاح ورزی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران میگوید: تمامی دولتهایی که تا کنون سرکار آمدهاند، به دلارهای نفتی عادت کرده و آن را خیلی ارزان در اختیار متقاضیان قرار دادهاند. اما حالا هم که دیگر از آن درآمدهای نفتی خبری نیست و دوره خشکسالی ارزی را سپری میکنیم، سیاستگذار پولی و دولتمردان همچنان سیاست توزیع دلار ارزان را در دستور کار دارند؛ غافل از اینکه با در پیش گرفتن چنین سیاستی است، که نرخ دلار طغیان کرده است. از این منظر، حسین سلاح ورزی با در نظر دو سناریوی احیای برجام یا شکست آن، به پیش بینی آینده دلار می پردازد و آینده چندان روشنی برای اسکناس آمریکایی متصور نیست.
او همچنین معتقد است، تحریمها و به تبع آن کاهش درآمدهای نفتی و صادراتی ت موجب شده تا دولت برای جبران کسری بودجه، دست در جیب بانک مرکزی یا بانکها بکند؛ اقدامی که هم رشد پایه پولی را رقم زده، هم تب تورم در اقتصاد را به درجه فزایندهایی رسانده است. این فعال اقتصادی، تنها راه چاره برای مهار تورم و سامان دادن به وضعیت فعلی اقتصاد را رفع تحریمها و بازگشت درٖآمدهای ارزی میداند و معتقد است که دولتمردان نباید در تله این سادهانگاری که بدون رفع تحریم و با همین منابع ارزی محدود می شود بر تورم مهار زد و اقتصاد را اداره کرد، بیافتد.
فریال مستوفی دیگر فعال اقتصادی هم درباه اینکه نرخ دلار درچه مسیری قرار می گیرد، اینطور میگوید: آینده دلا بستگی به سیاستهای دولت و وضعیت منابع ارزی کشور دارد.، اما بازار ارز هم مثل سایر بازارها چشم به مذاکرات برجامی دوخته است؛ چنانچه برجام احیا شود، دلار در مسیر کاهشی قرار می گیرد، اما افت آن به پایین کانال ۲۰هزار تومان بعید است. به گفته مستوفی، حال چنانچه مذاکرات برجامی به بن بست برسد، پیش بینی ها از این حکایت دارد که دلار رقمهای بالاتری را به خود خواهد دید. این فعال اقتصادی تاکید میکند با در نظر گرفتن هر دو سناریو، دولت نباید در بازار ارز دخالتی داشته باشد و اجازه بدهد که نرخ ارز را عرضه و تقاضا تعیین کند. بنابه اظهارات مستوفی، دولت نباید به صورت دستوری اقدام به تصمیم سازی کند و تنها باید ناظر بر بازار باشد.
دلار از دریچه وین
آنچه مشهود است اینکه دولت در سالهای اخیر در نتیجه افزایش نرخ تورم با هزینههای رو به رشدی مواجه بوده است؛ به خصوص هزینه هایی که دولت در قالب یارانههای پنهان و حاملهای انرژی به آنها پایبند است و در سطح کلان دولت، روز به روز در حال بدهکارتر شدن است. این خود به تنهایی به افزایش رشد نقدینگی و آثار تورمی آن دامن میزند. از سوی دیگر، برخی تحلیلگران می گویند، اقتصادی که ۴۰ درصد تورم دارد، به طور قطع در همه بخشهای کالا و خدمات فشار تورم احساس میشود و در بازار ارز نیز پیش از این قابلیت تثبیت نرخ در دوره های طولانی مدت وجود داشت، اما حالا به دلیل رشد فزاینده کسری بودجه دولت، افزایش افسارگسیخته نقدینگی، کاهش امکانات بانک مرکزی در کنترل بازار ارز دورههای تثبیت کوتاه مدتتر شده و انتظارها بر این است که بازار ارز کماکان روبه رشد باشد. برخی هم می گویند که نرخ را همواره عرضه و تقاضا و نرخ برابری ارزها تعیین میکند. بنابراین تضعیف یا تقویت پول به نرخ تورم آن بستگی دارد.
از این رو، به گفته تحلیلگران، هرگاه چشمانداز تحریم پیش روی اقتصاد بوده، شاهد اوجگیری قیمتها بودیم. با این حال، در این سالها نتیجه مذاکرات، توافق برجام را هم رقم زد. توافقی که با اجرای آن فروش نفت، افزایش صادرات و ثبات اقتصادی و کنترل بازارها را میتوان انتظار داشت. از این رو، برخی اینگونه تحلیل میکنند که با بازگشت ایران و طرفین به برجام، رفع تحریمها موجب کاهش انتظارات تورمی و به دنبال آن کاهش قیمت دلار در بازار ارز خواهد شد. با نگاه به همین مسائل، دستهای از معاملهگران باور دارند، بازار بیشتر به اخبار مذاکرات واکنش نشان خواهد داد. از نگاه آنها اگر مذاکرات به نتیجه مثبتی برسد، قیمت دلار با افزایش عرضه شدید مواجه خواهد شد و در صورتی که توافقی صورت نگیرد، تقاضای خفته، بار دیگر به بازار باز خواهد گشت.
اقدام دیگری که باید در دستور کار قرار گیرد اینکه نااطمینانی ها را در فضای کسب وکار به حداقل برسانیم و شرایط را پیش بینی پذیر کنیم. حتی در شرایط کنونی که امیدوار هستیم تحریم ها برداشته شود، باید به این نکته مهم توجه داشت که دسترسی به منابع ارزی و افزایش صادرات، نباید باعث شود که دوباره همان سیاست های گذشته مبنی بر ارزپاشی و سرکوب نرخ ارز را دنبال کنیم، زیرا آثار مخربی از خود به جای خواهد گذاشت و منجر به افزایش واردات و از بین رفتن تولید و صادرات می شود و صادرکننده ها هم نمی توانند با رقبایشان، به رقابت بپردازند و در نهایت موجب آسیب به چرخه تولید و اقتصاد داخلی خواهد شد. با همه اینها، بهترین گزینه برای مدیریت اقتصاد و اتخاذ سیاست های ارزی، برداشته شدن تحریم ها است. چراکه اگر تحریم ها رفع نشود، محدودیت های زیادی در چرخه تجارت ایران ایجاد خواهد شد. از سوی دیگر، دسترسی ایران به منابع ارزی حاصل از صادرات نفت محدود شده و مشکلات بیشتری برای کشور حادث می شود.