آن صندوق هم خود خرید نمی کند و احتمالا عامل هایی برای خرید دارد. درنهایت این پول منجر به افزایش پایه پولی می شود. حالت دوم زمانی است که ارزی وجود ندارد و این ارز پیش از این در خارج از کشور بوده و نمی توانیم آن را جابه جا کنیم و فقط اسما روی کاغذ، نامه ای به بانک مرکزی می نویسیم و می گوییم از آن پول هایی که در خارج از کشور است و ده ها بار آن را پیش خور کرده ایم، هزار میلیارد آن را جابه جا کند که در آن صورت هم بانک مرکزی باید از منابع داخلی خودش ریال بریزد. در هر حالتی این کار افزایش پایه پولی را به دنبال دارد مگر اینکه در کنار این کار، نرخ ذخیره قانونی را بیشتر کنند یا همان طور که تحت تاثیر این عامل پایه پولی بیشتر می شود، از محلی دیگر پایه پولی را کاهش بدهند که این هم متصور نیست چون در حال حاضر کشور در حالت رکود به سر می برد.
مساله بعد این است که ما از صندوق های ضمانتی که برای سهام می گذاریم، هیچگاه نباید در میانه بحران استفاده کنیم. به این علت که زمانی که در میانه بحران هستیم هرچقدر هم بخریم، کم خریده ایم. شما ۲۰ هزار میلیارد تومان هم خرید کنید به اندازه خرید یک روز معمولی است در زمانی که خرید و فروش در بورس انجام می گرفت و شما ۲۰ هزار میلیارد تومان هم خرید کنید، دو شرکت حقوقی با فروش آن را برمی دارند. مساله بر سر این است که شما وقتی صندوق ضمانت این قسمت را دارید باید قبل از بحران و زمانی که شرایط عادی و مناسب است منابع مالی در آن بگذارید که پیش از ورود بورس به دوره های بحرانی، جلوی آن بحران ها را بگیرید که به این شدت تبدیل نشود. وقتی با یک قطره آب شروع می شود ممکن است یک سد خراب شود. منتها زمانی که یک قطره است شما می توانید با یک چوب پنبه کوچک جلوی آن را بگیرید؛ اما اگر جلوی آن قطره را نگرفتید، وقتی دروازه ای باز شد و آب با شدت آمد دیگر شما نمی توانید از خراب شدن آن سد جلوگیری کنید. با این دید این نوع از سیاست های کنونی در بورس همانند چنگ انداختن یک غریق است به یک ریشه خزه ای که هیچ گونه ارزشی ندارد. آن فرد در حالت غرق شدن به آن خزه چنگ می اندازد و آن یک دانه را هم می گیرد. بنابراین تخصیص منابع صندوق توسعه ملی از نظر کارشناسی برای نجات دادن سیستم بورس کفایت نمی کند. در بازار سرمایه در حال حاضر بیشترین فروشنده ها حقوقی هایی هستند که نباید این کار را انجام بدهند. تقریبا مردم عادی از بورس خارج شده اند و کسانی مانده اند که دیگر به قولی پیِ این ضرر را به تن خود مالیده اند.
ولی واقعیت این است که سرمایه سهامداران فعلی بورس توسط حقوقی ها در حال آب شدن است. از طرفی مدیریت بورس مسائل سیاسی را وارد حوزه بورس می کنند. در بورس عملا اتفاقات سیاسی می افتد و تحت تاثیر مسائل سیاسی بورس به این روز درمی آید چون در شرایط کنونی حباب بورس کاملا ترکیده و تخلیه شده است. بنابراین در حال حاضر بورس باید آرام شده باشد. پس چرا دوباره در حال کاهش قیمت است؟ به این علت که اتفاقاتی در بورس در حال وقوع است. با این دید، این نوع از تصمیمات دولت هم فقط منابع موجود را هدر می دهد. مگر ما چقدر ذخیره ارزی در کشور داریم که بخواهیم آن را از دست بدهیم؟
نکته بعدی این است که هزار میلیارد تومان یک بیستم خرید و فروش یک روز بورس هم نیست و نمی تواند جلوی این مساله را بگیرد. مصداق این مثل است که با یک شمشیر می خواهند جلوی اف ۳۵ را بگیرند!