یادداشت-
باور داشتم و دارم که حرکت ایران عزیز در مسیر توسعه، نیازمند شکل گیری یک هژمونی در مورد معنای توسعه، اولویتهای راهبردی توسعه و تعیین سیاستهایی است؛ که بهترین نحو ممکن از این اولویتهای پشتیبانی می کنند. طرح موضوع چالش نیز در همین چارچوب و با هدف تعاطی آرا و افکار گوناگون برای شکل گیری یک گفتگوی مولد و حرکت به سوی درک هژمونیک معنای توسعه و راهبردهای تحقق آن صورت گرفت.
اما در میان همه جوابها به دعوت آن چالش، یک «ناجواب» ناب و مهم هم دریافت کردم که فکر می کنم ارزش بازخوانی و گفتگوی بیشتری دارد.
یکی از عزیزان (نقل به مضمون) فرموده بودند: توسعه یک مسیر سرراست و یک سرنوشت محتوم و روشن نیست که بتوان با اتخاذ یک یا چند سیاست مشخص و پیمودن گامهای معین جامعه و کشوری را از قعر فلاکت به اوج قله سعادت رساند.
فکر می کنم این تذکر (برای من لااقل) بسیار لازم و مفید بود. توسعه تعادلی ظریف و پیچیده میان ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است؛ به گونه ای که مجموعه این ساختارها یکدیگر را در مسیر اجرای ماموریت «حمایت از شکوفایی انسانها» تقویت و پشتیبانی کنند.
غایت توسعه گرایی، یک جامعه برخوردار و یک دولت قدرتمند و یک اقتصاد مولد نیست! بلکه همه اینها در خدمت حمایت از مسیر «شکوفایی انسانها»، در توسعه ایفای نقش می کنند.
اگر اعضای یک جامعه، یا لااقل نخبگان آن جامعه، ندانند، نتوانند، یا نخواهند زندگی مولد و معنادار و بالنده «انسان مدرن» را به عنوان یک ارزش ذاتی و حق اساسی تعقیب کنند؛ تلاش برای حرکت در مسیر توسعه به تکنوکراسی، یا یک سوسیالیزم مداخله جو و فراگیر و یا حتی یک سرمایه داری افسارگسیخته بی سرانجام فروکاسته می شود و در نهایت آنچه در این میان متحمل خسران و بلکه حتی فاجعه می شود انسان و انسانیت است.
اگر اعضای یک جامعه، یا لاقل نخبگان آن، نتوانند زندگی انسانی در عصر روشن اندیشی را با محوریت عقل خودبنیاد نقاد و تکیه بر آزادی ذهن و اراده و وجدان تجربه کنند و مسئولیتهایی را که این آزادیها بر فردیت انسان مدرن بار می کند؛ به دوش بگیرند و این تجربه در نظر آنها مصداق «رهایی» در معنای هگلی آن نباشد؛ و بعنوان ارزشی ذاتی، تلاش های آنها در عرصه های گوناگون زندگی شخصی را سازماندهی و راهبری نکند؛ هیچ «سیاستی» قادر به هدایت جامعه در مسیر توسعه نخواهد بود.
این گزاره شاید از فرط تکرار نخ نما و بدیهی و خالی از محتوای قابل تامل به نظر برسد؛ اما، همچنان حقیقتی عمیق را در خود نهفته دارد. توسعه جامعه، از توسعه یافتگی اعضای جامعه و یا لااقل نخبگان آن آغاز می شود.
اگر سودای به حرکت درآوردن جامعه در مسیر توسعه را داریم؛ باید از خود و زندگی خود آغاز کنیم.