در اقتصاد چند مساله جدی وجود دارد و مهم ترین مساله جدی اینکه بانک ها و نظام بانکی همچنان به شدت در حال خلق پول هستند. از طرفی سیستم بودجه ای کشور اصلاح نشده است. همچنین قانون بانکداری مرکزی اصلا اصلاح نشده مبتنی بر اینکه نظارت و نوع کار یا نوع ارتباطش را با بانک های تجاری به گونه ای مستحکم بکند تا آنها نتوانند سوءاستفاده کنند. قاعدتا هر روز ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ میلیارد تومان خلق پول صورت می گیرد. این پول وارد بازار می شود و در دست مردم به گردش درمی آید. وقتی این نقدینگی وارد جامعه می شود، جمع و در طول یک ماه ۷۰ هزار میلیارد تومان می شود و این ۷۰ هزار میلیارد تومان عدد بسیار بزرگ و خطرناکی است که وارد جامعه می شود و می چرخد و همه چیز را به هم می ریزد. زمانی که وارد بازار کالا می شود به تورم شدید منجر می شود. بخشی از آن وارد بازار مسکن می شود و به افزایش قیمت مسکن دامن می زند. بخشی دیگر وارد بازارهای دیگر می شود و هر کدام افزایش خاص خود را دارد. این اتفاق در مورد قیمت خودرو، ارز، طلا و.. اتفاق می افتد. در کنار این مساله یک اتفاق جدید دیگر هم در اقتصاد به علت دو نکته اساسی افتاده است؛ یکی نااطمینانی شدیدی که در بازار سرمایه اتفاق افتاده و انتظارات تورمی شدیدی که مردم دارند. اگر این مورد را با هم تجمیع کنیم می توانیم بگوییم تمام پول هایی که از بازار سرمایه فرار می کند قاعدتا وارد بازار خریدهای کوچک سرمایه ای یا حقیقی می شود. خریدهای کوچک به معنای خریدهای زیر ۲۰۰ میلیون تومان. بخش قابل توجهی از مردمی که وارد بازار سرمایه شدند همه مردمی بودند که وام های ۵۰، ۱۰۰، ۱۵۰ و ۲۰۰ میلیون تومان داشتند یا پس اندازی در همین میزان داشتند و وارد بازار سرمایه شدند و الان با کمی سود یا ضرر دارند برمی گردند. این افراد نمی خواهند ریال نگهداری کنند. بخش قابل توجهی از آنها سرمایه خود را وارد بازار خودرو می کنند زیرا خودرو خود را فروخته اند و می خواهند دوباره خودرو بخرند. بخشی از این پول فراری به بازار طلا مراجعه می کند تا کاهش ارزش ریال به سرمایه او صدمه نزند و بخشی ورود پیدا می کند به بازار ارز برای اینکه نااطمینانی به اقتصاد دارد. وقتی مردم نااطمینانی به تصمیم مدیران بالا و تصمیم گیری مدیریت کلان در اقتصاد کشور داشته باشند قاعدتا به عناصری که ذخیره دارایی بهتری هستند پناه می برند. این سرمایه های کوچک به این بخش مراجعه می کنند و سرمایه های بزرگ تر از ۵۰۰ میلیون تومان نیز به سراغ بخش مسکن می روند و لذا همه اینها دارد اتفاق می افتد و مجموع اینها با هم یعنی ما در بازار دارایی ها منهای بورس که هنوز در آن وحشت وجود دارد و آن وحشت تخلیه نشده است قاعدتا باید انتظار داشته باشیم هر روز این دارایی های حقیقی افزایش قیمت داشته باشند. حالا با سیاست های روزانه در بازار ارز نمی توانید جلوی این افزایش را بگیرید زیرا یک موضوع بزرگ بوده و در بلندمدت اتفاق افتاده است. با رفتارهای هیجانی هم نمی شود این حوزه را کنترل کرد، بلکه باید در وهله نخست به مردم اعتماد و اطمینان داد. همچنین در وهله دوم یک اصلاح در سیستم بانکداری مرکزی، سیستم بودجه ریزی و سیستم بانکداری تجاری انجام داد که با این اصلاحات اعتماد مردم جلب شود که آینده بهبود پیدا کرده، نظام مالیات ستانی تقویت شده در عین اینکه درست مالیات می گیرد اما محکم هم بگیرد. نظام بانکداری تجاری را جوری تنظیم کرد که آزادانه مثل یک جزیره مستقل هر کاری خواست انجام ندهد و زیر یوغ بانک مرکزی و برنامه های این بانک باشد. بانک مرکزی در اختیار بودجه دولت نباشد. بانک مرکزی کاملا مستقل باشد و وظایف خود را انجام بدهد و تامین کسری بودجه دولت را از طریق کانال فروش اوراق خزانه انجام بدهد نه هر کار دیگری به گونه ای که بتواند این اوراق خزانه وضعیت مشخصی داشته باشد و شما به مقدار اوراق خزانه که می فروشید پول از دست مردم یا خریداران بیرون بیاورید، نه اینکه نظام بانکی را مجبور کنید که اوراق خزانه بخرد. نظام بانکی نیز از محل خلق پول اوراق خزانه را بخرد و این بدترین شیوه ای است که اتفاق افتاده است. لذا با همه این اوصاف باید یک فکر اساسی در این حوزه اتفاق بیفتد نه اینکه سیاست های روزانه اعمال کنیم. اقتصاد را که نمی شود با سیاست های روزانه مدیریت کرد. اقتصاد را باید با یک قاعده جلو برد و آن قاعده مستحکم بشود رفتار و روشی که شما سال ها بر آن تمرکز کنید تا اقتصاد را به سامان بیاورد. تمام دنیا می داند که قاعده باید اصل باشد نه تشخیص های روزانه. قاعده درست، انتخاب نرخ رشد نقدینگی ثابت و زیر ۱۰ درصد و ماندن و پایداری روی آن است. این در حالی است که دولت و سیستم های دیگر اعتقادی به این رفتار ندارند پس ما همچنان منتظر بحران های بعدی هستیم.