وقتی نرخ بهره در اقتصاد را کاهش میدهند به این معناست که بانکها راحتتر میتوانند نسبت به خلق پول اقدام کنند و شرایط رشد نقدینگی در کشور تسهیل میشود حال اینکه در کنار آن بازار هم سرمایه هم رونق مییابد که در ظاهر رونق بورس، کمک به تولید است اما در واقعیت میبینیم که رشد بازار سرمایه کمک به رشد نقدینگی است. شاید در ابتدا و در ظاهر گمان شود این اقدامات به اقتصاد و دولت کمک میکند اما آثار منفی این ابزارها در میان مدت و بلندمدت ظهور خواهد کرد در شرایطی که دیگر امکان برگشت از آن وجود ندارد و باید تبعات آن را تحمل کرد. از این رو دستیابی به رشد اقتصادی بالا و هم نرخ تورم کنترل شده در سال جاری بعید است.
همچنین اگر بخواهید با منابع پولی به تولید کمک کنید هزینه این اقدام در بخش تورم خود را نشان خواهد داد. جمع بندی در کشورهای دیگر این است که اولویت بانک مرکزی باید کنترل تورم باشد و از آنجایی که فهمیده اند که بانک مرکزی اگر بخواهد این هدف را دنبال کند تحت فشار دولت ها قرار می گیرد و نمی تواند هدف خود را محقق کند، لذا گفته اند که بانک مرکزی از دولت مستقل است و ترتیبات نهادی را تدارک دیدند که دولت ها نتوانند بر روی تصمیماتی که در بانک مرکزی گرفته می شود تاثیر بگذارند.