سرمقاله –
جمله کلی در مورد صادرات محصولات دانشبنیان نمیشود گفت و باید دقیق در مورد آن صحبت کنیم. منظور من این است که کالا و خدمات در صادرات با همدیگر بسیار متفاوتاند. اعداد پایین و اعداد بزرگ با هم بسیار متفاوتاند. کشورهای منطقه و همسایه ما با کشورهای اروپایی یا خاور دور در بحث صادرات با هم بسیار متفاوتاند و نمیشود در مورد همه آنها یک حکم کلی داد. برای روشن شدن این موضوع یک مثال میزنم. ما وقتی در بحث صادرات خدمات هستیم، نیازی به اینکه بخواهیم یک سندی به نام گواهی مبدأ (Certificate of Origin) صادر کنیم، نداریم و خیلی راحتتر میشود آن خدمات و سرویسها را فروخت. ولی وقتی روی موضوع کالا میرویم یک مساله مهم این است که مبدأ این کالا در کشور خریدار در گمرک آنها کجا قید میشود. بلافاصله که معلوم میشود ایران، بحثهای تحریم ایران مطرح میشود؛ ولی برخی از موضوعات در هر دوی اینها مشترک است؛ یعنی مثل گواهی مبدأ در مورد آنها متفاوت نیست. مثلا بحث گرفتن پول و واریز پول به حساب ایرانیها و شرکتهای ایرانی یک مسالهای است که فرقی نمیکند شما کالا بخواهید صادر کنید یا خدمات. به هر حال باید یک حسابی را معرفی کنید و آن شرکت حاضر باشد که ریسکهای کار کردن با صاحب حساب ایرانی یا شرکت ایرانی را بپذیرد. روز به روز متاسفانه این ریسک و عدم پذیرش بیشتر میشود؛ بهخصوص که در حال حاضر یک مساله و مقوله بسیار اساسی به نام لیست سیاه FATF هم در واقع در حال پررنگ شدن است. ما در حال حاضر در لیست خاکستری FATF هستیم. به محض اینکه وارد لیست سیاه FATF شویم و مهلت چند ماهه چند باره تمدیدشده ما پایان پیدا کند این دفعه دیگر قابل تمدید نیست و عملا ریسکهای کار کردن با ایرانیها و منطقه ایران بسیار بیشتر میشود. پس یکسری مسائل مشترک در حوزههای متفاوت و یکسری مسائل خاص و منحصربهفرد به نوع کالا و نوع خدمت داریم. البته وقتی به منطقه خودمان در کشورهایی مثل افغانستان و عراق میآییم، شرایط کمی فرق میکند زیرا ساختار نظام بانکی زیاد شکل نگرفته است، ریسکهای انتقال مالی کم شده و راحتتر میشود پول را گرفت. کلیت ماجرا این است که راه را در صادرات محصولات دانش.بنیان اشتباه میرویم. قرار نیست تکتک شرکتهای کوچک دانشبنیان در کشورهای دیگر دفتر بزنند و شروع به بازاریابی محصولات خودشان کنند زیرا برای آنها این کار بسیار پرهزینه است و خیلی مطالعات بازار و شناخت آن بازار برای آنها کار سختی خواهد بود. کار درست و اصولی این است که ما بتوانیم شرکتهای پیشقراول صادراتمان را (کسانی که در بازارهای مقصد فعالاند و خیلی خوب آن بازار را می.شناسند، مکانیزم گرفتن پول و تبادل مالی را نیز دارند، مکانیزم پیدا کردن آدمهای کلیدی و تصمیمگیر را نیز دارند) به آنها یک انگیزه و زمینهای بدهیم که بتوانند فعالیت کنند و این محصولات را به کشورهای خارجی ببرند. در واقع ما نیاز به یکسری شرکتهای توسعه صادرات داریم که در هر کدام در یک یا چند صنعت در مجموعهای از کشورها فعال باشند. یا جغرافیای مشخص داشته باشند و تنوع کالایی یا در یک مجموعه محدودتری از کشورها و جغرافیا کار کنند ولی تنوع بالاتری از صنایع و کالاها را پوشش دهند. این همان چیزی است که میتواند در این ماجرا کمک کند. متاسفانه ما از این تیپ شرکتهای توسعه صادرات خیلی زیاد در کشور نداریم. اکثر صادرکنندگان ما، صادرکنندگانی هستند که فقط کالا و صنعت خود را میشناسند. تازه آنجا هم نسبت به صادرکنندگان کشورهای رقیبمان؛ چه در منطقه و چه در بازارهای بینالمللی ضعفهای جدی داریم؛ ضعفهایی که ناشی از توانمندی صادرکنندگان است یا ضعفهایی که ناشی از شرایط اقتصادی خاص کشور ماست. پس اگر میخواهیم صادرات محصولات دانشبنیان شکل بگیرد به جای ترغیب کردن تکتک شرکتها به اینکه هر کدام هزینه کنند و یکسری بُردارهای کوچک کمانرژی داشته باشیم که این بُردارها هر کدام در جهتی متفاوت دارد فعالیت میکند نیاز به این باشد که ما شرکتهای بزرگ و توانمند صادراتیای که میتوانند در این حوزه ها کار کنند به آنها ماموریت، کار و انگیزه بدهیم که بتوانند آنها در این زمینهها بیشتر و بیشتر کار کنند. لازمه این کار این است که این شرکتها باور کنند که به جز محصولات کشاورزی و محصولات خام معدنی و محصولات پتروشیمی ما دهها و صدها چیز دیگر وجود دارد که در کشور میتوان صادر کرد. ولی خیلی از صادرکنندگان اصلا این باور را ندارند که محصول دانشبنیان قابل رقابت و بسیار خواهانداری در دنیا وجود دارد که میشود آن را فروخت.
فرزين فرديس، نایبرئیس کمیسیون اقتصاد نوآوری و تحول دیجیتال اتاق تهران
نیاز دانش بنیان ها به شرکت های توسعه صادرات
کسب و کار نیوز - زمانی که در مورد ماجرای صادرات محصولات دانشبنیان صحبت میکنیم این مقوله را باید به چند گروه کالایی و خدماتی بشکنیم و بعد در مورد آن حرف بزنیم.