یادداشت –
شرایط کشور ما برای جذب سرمایه فراهم نیست؛ یعنی اگر هر شرکت یا هر کسی روزی قصد داشته در کشور ما ورود و روی شرکتهای استارتآپی سرمایهگذاری کند امروز کار خود را متوقف یا سرمایه خود را از کشور خارج کرده است. ریسک سرمایهگذاری در کشور ما به قدری افزایش یافته که هیچ چیز ثبات ندارد. سرمایه ترسو است و زود هم فرار میکند. به همین دلیل سرمایهگذاران از کشور ما رفتند. دلیلی هم ندارد که سرمایهگذاران سرمایهشان را در این شرایط به خطر بیندازند و بعد ماحصل عمر و تلاش کسی از بین برود یا در خطر بیفتد. قوانین و مقررات، فضای اقتصادی، فضای سیاسی و قوانین بانکی و مالی ما هیچکدام ثبات ندارد. بنابراین به چه دلیل کسی باید سرمایهگذاری کند؟ این به صورت کلی است؛ اما بحث سرمایهگذاری روی مباحث فناورانه بسیار بغرنجتر از سایر حوزههاست و حتی سرمایهگذاران سنتی داخل کشور نیز این کار را انجام نمیدهند. زمانی شرایط به گونهای است که شما قصد دارید سرمایهگذار خارجی جذب کنید. بنابراین فضای کسبوکار کشور را فراهم میکنید. در رنکینگ دنیا هم بالا میروید تا بتوانید سرمایهگذار خارجی را جذب کنید؛ اما زمانی شرایط برای جذب سرمایهگذار خارجی فراهم نیست و فقط میتوانید سرمایهگذار داخلی را ترغیب کنید که به جای اینکه پولش را در بانک پسانداز کند یا به سمت زمین و ملک و ماشین ببرد، روی محصولات فناورانه سرمایهگذاری کند. برای این کار چند مشکل داریم. نخستین مشکل این است که اصلاً فضای فعالیتهای فناورانه ما یعنی استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان هنوز برای سرمایهگذاران سنتی شفاف نیست؛ یعنی هنوز سرمایهگذاران سنتی نمیدانند استارتآپها چه کاری میکنند و هنوز خود فعالان آن حوزه یعنی کسانی که در شرکتهای استارتآپی و دانشبنیان کار میکنند زبان جذب سرمایهگذاران را نمیدانند و این فاصله وجود دارد. دانشگاه هم نقش خود را بهدرستی ایفا نکرده است. قرار بود پارکها این کار را انجام بدهند که به زعم من، پارکهای علم و فناوری هم نتوانستهاند موفق باشند. معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری هم با وجود اینکه پول زیادی به عناوین مختلف به پارکها، صندوقهای پژوهش و نوآوری و شتابدهندهها تزریق کرده است؛ ولی هیچکدام آنطور که باید، موفق نبودند، دلایل زیادی هم دارد. یکی از دلایلش این است که شما در بحث استارتآپها مشاهده میکنید که این شرکتهای نوپا کار را شروع میکنند؛ اما آنجایی که قرار است رشد کنند و بزرگ شوند و به مدل موفقی تبدیل شوند به یکباره توسط نهادها و ارگانهای دولتی ممکن است خریداری شوند یا آنها سرمایهدارشان شوند. اینگونه آن شرکتها از حالت خصوصی صرف خارج میشوند و چون بهواسطه سهامدار شدن دولتیها یا خصولتیها میتوانند از یکسری رانتهای اطلاعاتی و ورود به بازار و ایجاد انحصار استفاده کنند کل آن فضا را مغشوش و مخدوش میکنند. بنابراین سرمایهگذار واقعی بخش خصوصی اگر قرار باشد از چهار شرکت حمایت کند و سرمایهاش را آنجا ببرد از ترس شرکتهایی که حمایتهای دولتی و نیمهدولتی دارند ورود نمیکند. سرمایهگذار واقعی بخش خصوصی جایی سرمایهگذاری میکند که مطمئن باشد رقابت عادلانه وجود دارد. وقتی شما در یک بازار یکطرفه قرار است رقابت کنید که هیچ چیز آن دست خودتان نیست و حتی ممکن است تعرفههای آن توسط انحصارگرایان مشخص شود و شما نمیتوانید آنجا یک رقابت سالم داشته باشید مثل این است که شما در قالب یک تیم فوتبال میخواهید با تیم دیگری مسابقه دهید. شما یک تیم یک نفر هستید و تیم مقابل ۱۲ نفره باشند. داور هم با آنهاست. کدام عقل سلیمی اجازه میدهد که شما یک نفره با یک تیم ۱۲ نفره مسابقه دهید؟ بهتر است در حال حاضر به بازار ورود نکنید. از طرفی اکثر شرکتهای دانشبنیان و استارتآپها نیاز به یکسری زیرساخت دارند. این زیرساختها قانون بیمه، قانون کار، بستر فناورانه مثل اینترنت و… است. باید این زیرساخت در کشور ما فراهم و در اختیار و در دسترس این شرکتها باشد. شما وقتی به یکباره تصمیم میگیرید که ۱۶۳ ساعت اینترنت کشور را تعطیل و ۸ هزار میلیارد تومان ضرر مستقیم و غیرمستقیم به شرکتهای استارتآپی و دانشبنیان وارد کنید و اعتبار این شرکتها را در فضای بینالمللی مخدوش میکنید، چگونه انتظار دارید بخش خصوصی سرمایهگذاری کند؟ چگونه میتوانید از بخش خصوصی انتظار داشته باشید که چنین ریسک بالایی را در نظر بگیرد؟ بنابراین بخش خصوصی سرمایه خود را به این اکوسیستم وارد نخواهد کرد.