یادداشت –
ما دستاندازهای قانونی را میتوانیم به دو نوع تقسیم کنیم. یکی موضوع مجوزهاست. بهطور مثال اگر استارتآپی بخواهد در حوزه گردشگری کار کند، مجوزهایی که باید از سازمان گردشگری دریافت کند حکم دستانداز را دارد. در حوزه بلیت، استارتآپ نیاز به مجوز «بند الف» دارد که به یک آژانس میدهند و شرایط یک آژانس را از استارتآپ میخواهند. هنوز ما نتوانستهایم با این کسبوکارهای جدید کنار بیاییم که بتوانیم به استارتآپی که در یک جای غیررسمی و در یک طبقه آپارتمان کار میکند مجوز «بند الف» برای فروش بلیت بدهیم و شرکتهایی که دارند در حال حاضر کار میکنند این مجوزها را به شکل سنتی دریافت کردهاند و کنارش دارند این کار را میکنند. یا در حوزه دارو، وزارت بهداشت هر چیز که مربوط به دارو بوده یا به هر حال در مورد بهداشت و پزشکی بوده محدودیت ایجاد کرده است. ما در مورد انواع حوزههای پزشکی و روانپزشکی این مشکل را داریم و این مقولههایی که به مجوز مربوط میشود از این جنس هستند. این موارد در حوزههای مختلف مثل آموزش، گردشگری، بهداشت و… هست.
دسته دوم زیرساخت (Infrastructure) است. این مورد را در قالب مثال توضیح میدهم. در حوزه سایتهای B2C یا B2B مسالهای به نام مسئولیت و تفویض مسئولیت وجود دارد. به عنوان مثال اگر شما یک پلتفرم را بهوجود بیاورید و خریدار و فروشنده را بخواهید بههم مرتبط کنید، اینجا قانونگذار قوانینی دارد که مربوط به کسبوکارهای تجاری و فیزیکی، قدیمی است و با وجودی که سالهاست کسبوکارهای اینترنتی آمدهاند، هنوز تمهیدی اندیشیده نشده که از اینها استفاده کنند. مسئولیت برای کسی است که نماد یا کسبوکار یا حساب بانکی به نامش است. بنابراین وقتی با یک کارت سرقتی خرید میکنند صاحب آن پلتفرم دچار مشکل میشود. تعدد این کار باعث شده که خیلیها عطای این کار را به لقای آن ببخشند. مسائل مالیاتی، بیمه و بانکی و.. اینها موانعی است که به جز دسته اول در ذیل مسائل زیرساختی قرار میگیرند و ما را به این نتیجه میرساند که ما زیرساخت این کار را نداریم. اینکه در حوزهای مثل تخفیف، استارتآپها خوب عمل کردهاند یا به این دلیل است که آن شرکت خیلی قوی بوده یا اینکه قانونها خیلی دستوپاگیر نبودهاند. مثلا ممکن است قانونهای خیلی جدی درخصوص تخفیف نداشتهایم. این با خود بستر اینترنت آمده و مسائل حل شده است. مثلا اتفاقی که در مورد شرکتهای اینترنتی افتاد اینها شرکتهایی بودند که به جمیع جهات توانستند حقشان را از حاکمیت بگیرند و کار کنند. اگر قدرت این استارتآپها نبود همان ابتدا اتحادیه آژانسداران این شرکتها را میبست. مثال تاکسیها برای این مورد مثال خوبی نیست که ما بگوییم قانونهای دستوپاگیری بودند و این شرکتها موفق شدند کسبوکار راه بیندازند. خیر، اگر یک استارتآپی بود که با جوانان ایران با سرمایه ایران بود مطمئن باشید که از بین میرفت. کما اینکه خیلی از شرکتها در حوزه خدمات شهری کار کردند و به خاطر اینکه زورشان به شهرداری نمیرسد متاسفانه کسبوکارشان دچار مشکل شده است.
یک اصطلاح داریم که «سرمایه باهوش است و راه خود را پیدا می کند». به این معنا که اگر میبینید در کشاورزی ما از این تکنولوژی استفاده نمیکنیم به این دلیل است که هنوز کشاورز و مصرفکننده به این نتیجه نرسیدهاند که نیاز به سرویس بهتر و جدیدتری دارند. اگر استارتآپی در حوزهای در حال حاضر کار نمیکند یا ثبت نمیشود که کار کند ارزیابی کردنش کار راحتی نیست و میتوان نتیجه گرفت که افراد در آن حوزه به هر شکلی انگیزه لازم را ندارند؛ به جز دو دسته اول عقبماندگی یا نبود امکانات نیز از جمله مشکلاتی است که استارتآپها با آن روبهرو هستند. ما وقتی در مورد IOT صحبت میکنیم برای آن باید زیرساختهای لازم در منازل مردم وجود داشته باشد. حالا بیاییم مطمئن باشیم درصد قابل قبولی از مردم ما از ابزارآلات تلویزیون هوشمند، یخچالهای هوشمند، یا بهطور کلی از خانههای هوشمند استفاده میکنند. حالا یک استارتآپ آنها را تجمیع میکند و شروع میکند به خدمت و سرویس دادن. اگر این اتفاق نمیافتد صرفا به این دلیل نیست که سرمایهگذار یا نیروی انسانی خواب باشد یا هشیار به این موضوع نباشد. برعکس اینقدر شفافیت اطلاعات و در جهان آنقدر تجربههای موفق وجود دارد که آدمها با خواندن آنها هر روزه میتوانند تست کنند و شرایط خودشان را بسنجند. اگر اقدامی نمیشود مطمئن باشید به خاطر این است که اینجا شرایط باعث میشود انگیزه لازم بهوجود نیاید.
گاهی بازارهای گوشهای وجود دارد که افراد دارند کار میکنند؛ ولی خیلی عمومیت ندارد. اینکه ما تاکسیهای اینترنتی یا سایتهای تخفیف یا یک سایت فروش عمده را میشناسیم؛ یعنی سایتی که B2C دارد خدمت میدهد و B2B خود را راهاندازی کرده و خیلی معروف است، یا مثلا در حوزه C2C یک سایت داریم و بسیار معروف است. این معروفیت در بین مردم بهدلیل تبلیغات گسترده آنها بوده است که عمومیت پیدا کردند یا بهدلیل سرمایهگذار معروف آنها؛ ولی در حوزه مسکن استارتآپهای خیلی زیادی دارند فعالیت میکنند. اینها بنابر حوزه فعالیت و مخاطبان، استارتآپهای شناختهشدهای هستند؛ ولی عمومیت ندارند. در حال حاضر در حوزه پلتفرمهای کارهای تعمیرات شاید ۵ تا ۶ استارتآپ خوب داریم؛ ولی اینها بهدلیل اینکه بودجهبندی نداشتند که بتوانند تبلیغات کشوری و عمومی کنند، ما از آنها بیخبریم. این به معنی نبود آنها هم نیست. این نکتهای مهم است. اگر به هر کسی بگویید تاکسیهای اینترنتی را نام ببر، خیلی راحت نام چند شرکت را میگوید و این به خاطر تبلیغات محیطی این شرکتهاست. اگر بگوییم یک سایت فروش نقاشی یا سایت تخصصی شکار بگو، تنها مخاطبان این حوزه میدانند؛ ولی مردم نمیدانند. دلیل آن این است که این استارتآپها در جاهایی که میبایست تبلیغ کنند بهدلیل مسائل سرمایه و بودجه این کار را نکردهاند.