مینا حسینی
به گزارش کسب و کار نیوز، در فضای کارآفرینی و استارتآپی هم چنین نامی با کارکردی مشابه وجود دارد، البته با این تفاوت که این مجموعهها تیمها و ایدههای خلاق را شتابدهی میکنند. به بیانی دیگر آنها مسیر رشد یک استارتآپ را در زمانی مشخص که معمولا شش ماه به طول میانجامد، تسهیل میکنند. در حال حاضر شتاب رشد شتابدهندهها نیز سرعت گرفته و طبق آخرین آمار موجود، ۱۲۰ شتابدهنده در سراسر کشور فعالیت میکنند. شتابدهنده استارتآپ (Seed accelerator یا Startup accelerator) یا به اختصار شتابدهنده، مجموعهای است که از ابتدای کار یک استارتآپ (نوپا) آن را تحت پوشش خود درمیآورد و برای این کار از میان شرکتکنندگان، پس از مدتی کوتاه به نام پیششتابدهی، تیمهایی را برگزیده و به عنوان استارتآپ برای خود انتخاب میکند. شتابدهندهها با سرمایهگذاری اولیه روی یک شرکت نوپا، درصدی از مالکیت آن را در اختیار گرفته و در مقابل به گردانندگان پروژه، آموزشها و امکانات و شبکه ارتباطی لازم برای کسب موفقیت بهتر و سریعتر را خواهند داد.
شتابدهندههای استارتآپی در ایران در سال ۹۳ با پیشنهاد سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری شکل گرفتند و از آن زمان، با رواج بیشتر فرهنگ کارآفرینی و استارتآپی در کشور، شاهد رشد تعداد این مراکز هم هستیم. شتابدهندهها را براساس حوزه فعالیت، میتوان به دو دسته تقسیم کرد. شتابدهندههای عمومی که در حوزههای مختلفی فعالیت میکنند و شتابدهندههایی که بهصورت تخصصی روی یک حوزه متمرکز هستند. خدماتی هم که آنها معمولا به تیمها میدهند شامل سرمایهگذاری (Seed)، فضای کار، مشاوره، منتورینگ و آموزش و شبکهسازی میشود. شتابدهندهها از استارتآپهای Growth-driven (رشدمحور) از طریق آموزش، مربیگری و تامین مالی حمایت میکنند. استارتآپها برای مدتزمان مشخصی به شتابدهنده وارد میشوند. تجربه شتابدهی یک فرایند آموزش فشرده، سریع و همهجانبه با هدف افزایش سرعت چرخه عمر یک شرکت جوان و خلاق، تنها در چند ماه است. در حال حاضر حدود ۸۰ درصد شتابدهندهها داخل ایران دولتی یا شبهدولتی هستند و حال سوال این است که این دولتی بودن برای اکوسیستم استارتآپی آسیبزا هست یا خیر؟ وجود اینگونه شتابدهندهها موجب ایجاد فضای گلخانهای شده است که در آن حمایتهای دولتی وجود دارد و با یک اثر خارجی بهسادگی آسیب میبیند. برای مثال شتابدهنده «آواتک» سال گذشته تعطیل و با شتابدهنده «شزان» و «سرآوا» ادغام شد. از طرفی یکی از مشکلات اکوسیستم استارتآپی ایران این است که تیمها کیفیت مناسبی ندارند و شتابدهنده مجبور شده دورههای پذیرش تیمها را به صورت شناور برگزار کند که موجب افزایش چند برابری هزینههای شتابدهنده شده است. علاوه بر این منتورها نیز به میزان کافی خوب نیستند؛ چراکه معیار مشخصی برای ارزیابی آنها وجود ندارد. ایران برای سرمایهگذارهای خارجی موقعیتی جذاب است و بهدلیل اختلاف ارزش پول داخل و خارج سود بالایی برای آنها دارد؛ اما بهدلیل شرایط تحریم این امکان برای آنها فراهم نیست.
شتابدهندهها نقش بسیار مهمی در اکوسیستم کارآفرینی را دارا هستند، چراکه تعداد زیادی شغل ایجاد میکنند. ارزش بنیادی شتابدهندهها در دو بخش است: ۱- در توانایی برای رشد اقتصادی، ۲- پرورش فرهنگ کارآفرینی در جوامع محلی. استارتآپها و شتابدهندهها پیستون مهمی در موتور ایجاد شغل هستند. برای شتابدهندهها، مهم نیست که همه استارتآپهایشان بتوانند برای دور بعدی سرمایه زیادی جذب کنند، برای آنها مهم است که فارغالتحصیلان آنها چگونه بهخوبی یک شبکه برای حمایت از افراد دیگر و برای شرکتهای آینده بسازند. هرچه این ارتباطات قویتر باشد شغلهای بیشتری در آینده ایجاد خواهد شد؛ اما با همه این اوصاف در ایران هنوز شبکه شتابدهندههای تخصصی ایجاد نشده است. شاید دلیل آن سایه حمایتهای دولتی از استارتآپها باشد که روی اکوسیستم استارتآپی ما سنگینی میکند زیرا کارشناسان معتقدند تسهیلاتی که دولت برای بهبود و تسریع در رشد کسبوکارهای نوپا ارائه داده است، موجب شده عدهای به سودای بهرهمندی از این حمایتها وارد بحث شتابدهی شوند بدون اینکه خروجی مطلوبی در پی این حمایت ایجاد شود. در همین زمینه عضو هیاتمدیره انجمن شرکتهای دانشبنیان سلامت گفت: «اکوسیستم استارتآپها به تعداد بیشتری شتابدهندههای تخصصی از جنس بخش خصوصی نیاز دارند تا این کسبوکارهای نوپا را به نقطه تولید محصول هدایت کنند. باید شتابدهندههای تخصصی در حوزههای مختلف در بخش خصوصی شکل بگیرد که مورد اعتماد و استناد دولت هم باشند. این شتابدهندهها، کسبوکارهای نوپا را حمایت میکنند تا به نقطه محصول برسند. از سوی دیگر این شتابدهندهها قادر خواهند بود نقش ممیزی شرکتهای دانشبنیان را نیز بر عهده بگیرند تا دولت در این زمینه وارد امور اجرایی نشود و ناخواسته موانعی را ایجاد نکند.» بهروز تهرانی تصریح کرد: «خوشبختانه شرکتهایی که در حوزه محصولات آزمایشگاهی به معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری مراجعه میکنند، به شتابدهنده مربوطه معرفی میشوند، هرچند توان و ظرفیتها محدود است و طبق اولویت محصول سرمایهگذاری انجام میشود و بهتر است تعداد شتابدهندههای تخصصی افزایش یابد.»
برگ برنده خصوصیسازی شتابدهندههای تخصصی
فرزین فردیس، نایبرئیس کمیسیون اقتصاد نوآوری و تحول دیجیتال اتاق تهران
مساله کلیدی که سر عبارت شتابدهندههای تخصصی پیش میآید، این است که ما منظورمان را از شتابدهندههای تخصصی شفاف کنیم چون میتواند اطلاق به چند چیز مختلف شود. گاهی منظور ما همین ساختار کنونی است که در حال حاضر در کشور با تشویق و حمایت زیاد و پول دولت روز به روز در کشور تعداد آنها زیاد میشود و فکر میکنیم که همین نزدیک به ۱۲۰ شتابدهنده که در کشور داریم، منظور ماست و میگوییم هر کدام به یک یا دو صنعت خاص به یک دسته از مشتریان خاص محدود شوند، در این مورد ما با دنیا فاصله زیادی که نداریم هیچ، خیلی وقت است که در این حوزه از دنیا پیشی گرفتهایم؛ یعنی تعداد زیادی شتابدهنده داریم که توسط پول و حمایت دولت ایجاد شدهاند و در ابتدا هم برای ایجاد فرهنگ آن خیلی مناسب بوده که دولت این کمکها را کند؛ ولی الان شتابدهنده زدن خودش یک بیزینس در کشور شده است؛ یعنی عدهای به منابع مالی ارزانقیمت حمایتی دولت دسترسی پیدا میکنند و طبیعتا میتوانند پشت سر هم شتابدهنده در استانها و جاهای مختلف تاسیس کنند و بعد مدتی بهدنبال این هستند که آن را تخصصی، فوق تخصصی یا فوق فوق تخصصی کنند. آن وقت این تبدیل به بیزینسی میشود که جذابیتهای خاص خودش را دارد؛ ولی گاهی از شتابدهنده تخصصی منظورمان این است که بنگاههای بزرگ بخش خصوصی با تشخیص درست اولویتهای خودشان و با تحلیل درستی که از زنجیره ارزش محصولات خودشان دارند، بیایند و شتابدهندههایی در داخل خودشان ایجاد کنند. دولت هم اگر حمایتی از آنها میکند حمایت در راستای اولویتها و فناوریهای اولویتدار کشور باشد؛ یعنی بگوید هر بنگاه خصوصی بزرگی که در این حوزهها و فناوریهای اولویتدار کشور سرمایهگذاری کند و به محصول برسد و به بازار ارائهاش بکند من به این شکل به او کمک میکنم. حالا این کمک از طریق مشوقهای مالیاتی میتواند باشد یا چیزهایی مشابه این. این گونه اگر به شتابدهندههای تخصصی نگاه کنیم، رویکرد درست و صحیحی هست. در اینکه باید کارها تخصصی شود، شکی نیست؛ ولی این رویکرد و ساز و کاری که ما اتخاذ میکنیم، است که برگ برنده ماجراست. ما اگر بتوانیم کاری کنیم که بخش خصوصیای که بزرگ و توانمند است و بازار را میشناسد، وقتی محصول فناورانه تولید شد میتواند در بازار بفروشد و آن را صادر کند و میتواند ظرفیت آن را ارتقا دهد و روی تولید آن سرمایهگذاری کند، آن پای کار نوآوری و تولید علم و دانش و فناوری بیاید. آنجا کارمان ارزشمند است؛ ولی اگر صرفا دنبال این باشیم که روز به روز تعداد بیشتری شتابدهنده بزنیم و آخرش نفهمیم آنها چقدر به افزایش تولید ناخالص داخلی یا به افزایش میزان صادراتمان کمک میکنند، طبیعتا کار ارزشمندی انجام ندادهایم و فقط مدتی سرمان گرم بوده که ما تعدادی شتابدهنده و شرکتهای کوچک درست کردهایم که ممکن است در آنها خیلی تصادفا یکی دو شرکت هم رشد خیلی بزرگی بکنند؛ ولی موجب ایجاد یک موج و جهش اقتصادی در کشور نمیشود؛ یعنی نمیتوانیم نگاهی بکنیم بعد ۱۰ سال ببینیم مثلا ما توانستیم ۱۰ درصد GDP و تولید ناخالص داخلی کشور را رشد دهیم بهواسطه اینکه وارد یک صنعت جدید شدهایم، وارد یکسری فناوریهای جدید شدهایم، سهم از بازار جهانی گرفتهایم، میزان صادراتمان از محصولات سنتی که همیشه صادر کردهایم به محصولات جدید شیفت پیدا کرده است. در واقع کلمه، کلمه قشنگی است، مهم این است که کجا آن را استفاده کنیم. از هر نوع حمایت دولت به شکل پول دادن، وام دادن و اینگونه مسائل باید فاصله بگیریم و مشوقها و حمایتهایمان را باید پختهتر کنیم. البته به نظر میرسد در بخشهایی از دولت مثل معاونت علمی حرکتی دارد در این حوزه شکل میگیرد؛ ولی خیلی هنوز با آن مشوقهای ایدهآل فاصله داریم. ما باید مشوقهایمان را به سمت مشوقهایی ببریم که به شرکتهای بخش خصوصی انگیزه کافی بدهیم که روی فناوری سرمایهگذاری کنند. آنها اگر به محصول فناورانه برسند خودشان میدانند چگونه آن را تولید کنند، چگونه بازاریابی کنند، چگونه بفروشند و چگونه محصول بعدی را تولید کنند؛ ولی دولت اگر بخواهد این کار را کند سالهای سال فقط دور خودش میچرخد. در بخش خصوصی این نگاه ایجاد شده است؛ ولی نسبت به بخش خصوصی ما خیلی فاصله دارد. ما وقتی میتوانیم بگوییم این اکوسیستم قوی است که منجر به رشد تولید ناخالص داخلیمان شود متاسفانه این تولید هنوز کم است.