به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از حکاک، گیتس نوتز از قول ثروتمند افسانهای جهان ما، بیل گیتس نوشته است “من کتابهای مهیج زیادی نمیخوانم. معمولاً کتابی که در حال خواندش هستم را نمیتوانم کنار بگذارم اما کتابهایی که من میخوانم از آن نوع کتابهایی نیستند که بیشتر افراد را سر جایشان میخکوب میکند. بااینحال، اخیراً کتابی دستم گرفتم که خیلی جذاب بود و نتوانستم کنار بگذارمش”.
کتابی که بیلگیتس آن را جذاب معرفی کرده و نتوانسته کنارش بگذارد، کتابی است با نام “خون کثیف” که بر اساس گزارش نوشته کریرو، گزارشگر والاستریت ژورنال، منتشر شده است.
“خون کثیف” رازها و دروغهای استارتاپی به نام “ترانوس” را در سیلیکونولی شرح میدهد که خلاصهاش این است: شرکت ترانوس وعده میداد که با استفاده از مقدار کمی خون، بهسرعت، تصویری کامل از وضعیت سلامتی شما ارائه کند. الیزابت هولمز این شرکت را وقتی فقط ۱۹ سال داشت تأسیس کرد و هم او و هم ترانوس خیلی زود محبوب سیلیکونولی شدند. او سخنرانیهای TED بسیار پرطرفداری داشت و روی جلد مجلات فوربس و فورچون ظاهر شد.
ارزش ترانوس تا سال ۲۰۱۳ حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد میشد و این شرکت حتی با والگرینز(یک شرکت خردهفروشی آمریکایی) شریک شد تا دستگاههای آزمایش خون را در فروشگاههای سراسر کشور به فروش برساند. اما مشکل اینجا بود که فناوری آنها هیچ وقت کار نکرد. حتی به هدفش نزدیک هم نشد. اما هولمز آنقدر در بازاریابی خیالاتش مهارت داشت که کسی او را متوقف نمیکرد. فقط وقتی جلوی او گرفته شد که بیماران واقعی شروع کردند به استفادۀ از «دستگاههای» شرکت برای تصمیمگیری دربارۀ وضعیت سلامتیشان. او و شریک تجاری سابقش اکنون به اتهام تقلب با احتمال مجازات حبس مواجهاند و ترانوس رسماً در ماه اوت ۲۰۱۸ بسته شد.
مردم از ترانوس چیزی نمیدانستند تا اینکه کریرو، گزارشگر وال استریت ژورنال، این ماجرا را آشکار کرد. خون کثیف نگاهی استثنایی و از درون ماجرا ارائه میدهد به علت اینکه کریرو نقش مهمی در سقوط شرکت ایفا کرد.
برخی از جزئیاتی که او به اشتراک میگذارد، چون واژۀ بهتری در دسترس نداریم، دیوانهکنندهاند. هولمز سرمایهگذاران را به آزمایشگاه دعوت میکرد تا بتوانند آزمایشهای خون را با دستگاه ترانوس انجام دهند. این دستگاه برنامهریزی شده بود که بهجای پیغام خطا، یک نوار پیشرفت را نشان دهد که بسیار آهسته پر میشد. وقتی نتایج فوراً اعلام نمیشدند، هولمز سرمایهگذاران را به خانه میفرستاد و وعده میداد که نتایج را پیگیری کند.
به محض اینکه سرمایهگذاران آنجا را ترک میکردند یکی از کارکنان نمونۀ خون را از دستگاه خارج میکرد و آن را به دستگاهی منتقل میکرد که در بازار موجود بود. خون سرمایهگذارانِ هولمز را همان دستگاههایی تجزیه و تحلیل میکردند که در هر آزمایشگاهی در این کشور وجود دارد و سرمایهگذاران هم از هیچ چیز خبر نداشتند!
سیلیکونولی میتواند درسهای زیادی از افتضاح ترانوس بیاموزد. برای شروع، یک شرکت در هیئتمدیرهاش به متخصصانی با مهارتهای مرتبط نیاز دارد. در هیئتمدیرۀ ترانوس چند فرد سرشناس حضور داشتند، که شامل چندین وزیر کابینه و سناتور پیشین میشد اما در بیشترِ زمانی که این شرکت وجود داشت هیچ کدام از آنها هیچ گونه تخصصی در تشخیص پزشکی نداشتند. اگر چنین تخصصی داشتند، ممکن بود خیلی زودتر هشدارها را ببینند.
فناوری سلامت به رویکردی متفاوت از دیگر انواع فناوری نیاز دارد، چرا که زندگی انسانها در خطر است. کریرو دربارۀ این مینویسد که چگونه هولمز از استیو جابز و بیمیلی او در چشم پوشیدن از رویاهایش بت ساخته بود. این رویکرد برای مصرفکنندۀ وسایل الکترونیکی اشکالی ندارد، چون اگر گوشی جدید آنطور که ادعا میکند کار نکند کسی آسیب نمیبیند، اما برای شرکتی که حوزۀ فعالیتش سلامتی است کار غیرمسئولانهای است. هولمز این تصور را تبلیغ کرد که ترانوس چه میتواند باشد نه اینکه واقعاً چیست و به همین دلیل انسانها صدمه دیدند.
خون کثیف همچنین داستانی است عبرتآموز دربارۀ امتیازهای سلبریتیبودن. در ظاهر، هولمز همۀ ویژگیهایی را داشت که سیلیکونولی دوست دارد یک مدیرعامل داشته باشد: مدیر پرجذبه و زبردست با داستان شخصی بهیادماندنی که مناسب بخش شرح حال در مجلات است. این مسئله به خودی خود مشکلی ندارد. مدیرعاملی که مثل ستارههای راک مشهور است میتواند برای استارتاپ امتیاز بزرگی باشد اما نمیتوان اجازه داد که شهرت به مهمترین چیز تبدیل شود.
ترانوس به بدترین وجه ممکن نشان میدهد چه چیز در انتظار است وقتی یک مدیرعاملْ اعتبار شخصی را مهمتر از هر چیز دیگر میداند، البته امیدوارم که بقیه این مسئله را بهانه نکنند تا از زن جوان دیگری که ایدۀ بزرگی در سر دارد قطع امید کنند. همچنین نمیخواهم که کتاب خون کثیف افراد را از نسل بعدی فناوریهای تشخیصی بترساند. ترانوس دردسر زیادی کشید تا استانداردهای کیفی را دور بزند. صنعت تشخیص پزشکی بهشدت کنترل میشود و ابزارهای تشخیصی جدیدْ آزمایشهای سفت و سختی را پشت سر میگذارند.
خون کثیف به مسائل اخلاقی حساسی میپردازد، اما دست آخر داستانی است مهیج با پایانی تراژیک. کتاب جالبی است پر از جزئیات غریب که باعث میشود به نفس نفس زدن بیفتید. داستان در بعضی قسمتها آنقدر مسخره است که به نظر واقعی نمیآید (تعجبی ندارد که هالیوود مشغول برنامهریزی است تا آن را به فیلم تبدیل کند). فکر میکنم کتاب مناسبی است که این زمستان کنار شومینه بخوانیدش.