کسب و کار نیوز – این بهانه ای می شود تا سال ها بعد پایه های یکی از کارخانه های بزرگ آرایشی بهداشتی ایران با برندهایی همچون بس، دکتر ژیلا، آیروکس، پارتیس و آوند در شهرک صنعتی سیمین دشت کرج زده شود.
«منوچهر سلطانی حسینی کارآفرین بزرگ ایرانی و بنیانگذار شرکت ایران آوندفر یا همان شامپو بس معروف با برندهایی مشهور دیگری همچون دکتر ژیلا و آیروکس در سال ۱۳۱۵ در پشت باغ نادری در مشهد مقدس به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان ضیاء گذراند و مادرش ۱۴ فرزند به دنیا آورد، پدرش افسر ژاندارم بود و در یک محیط نظامی پرورش پیدا کرد.
منوچهر سلطانی حسینی بارها به عنوان کارگر، کارآفرین، پیشکسوت، مدیر فنی نمونه و چهره ماندگار صنعت کشور انتخاب شده است ولی اولین بار طعم پیروزی و لذت اول بودن را در تیم والیبال مدرسه در شهرستان مشهد در سال ششم ابتدایی تجربه کرده است.
او در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده افسری میشود و پس از تحمل شرایط سخت ناشی از خفقان حاکم بر ژاندارمری، سرانجام در سال ۱۳۴۲ از قید و بند آن محیط بیرون میآید. او در مورد آن سالها میگوید: «روزهای سخت من پس از خروج از ژاندارمری شروع شد. برای گذران زندگی به رانندگی تاکسی رو آوردم و سپس در بیمارستان امام خمینی امروزی(پهلوی سابق) به امور دفتری پرداختم.»
چه شد که دست به تولید مواد آرایشی و بهداشتی زدید؟
در واقع سنگ بنای شغل امروزیام را در سال ۱۳۴۳، زمانی که از لابهلای آگهیهای روزنامه به دنبال کار میگشتم گذاشتم. در آن زمان برای اخذ سمت ویزیتوری علمی شرکت «دوپار» – که یک شرکت تولیدکننده فرآوردههای چشمی در ایران بود- در یک مصاحبه شرکت کردم و با توجه به دانش عمومی قابل توجهی که داشتم، از بین ۶۵ شرکت کننده به عنوان یکی از دو ویزیتور این شرکت انتخاب شدم. کار من بازاریابی در استان گیلان بود و پس از چندی مسئولیت بازاریابی در استان مازندران هم به من محول شد و من مجبور بودم ۲۰ روز در ماه را در خارج از تهران و به دور از خانوادهام زندگی کنم. سال ۱۳۴۵ بود که با توجه به استحقاقی که از خود نشان دادم، توانستم در شرکت مذکور به سمت مدیریت نائل شوم. حالا دیگر مدیریت فروش کل کشور به عهده من بود اما من که همیشه به دنبال پیشرفت بودهام، پس از چندی به فکر تغییر و ترقی در کارم افتادم.
بنابراین وارد شرکت کنول آلمان شدم و تا سال ۱۳۵۰ با شرایط سخت کاری حاکم بر این شرکت کنار آمده و کار کردم اما پس از خروج از این شرکت، حتی موفق به گرفتن حقوقم به طور کامل نشدم. پس از شرکت کنول وارد شرکت IBI ایتالیا شدم. اما در سالهای ۵۶ و ۵۷ یعنی زمانی که انقلاب اسلامی در اوج خود بود از روی ناآگاهی با گروهی از کلیمیان همکارم شریک شدم. پس از پیروزی انقلاب شرکا ایران را ترک کردند، بنابراین با خروج شخصی که مجوز نمایندگی را در انحصار خود داشت، شرکت تعطیل شد و تمام زحماتم در مقابل چشمانم در یک آن از بین رفت. اما من دوباره بلند شدم و شروع به ساختن از صفر کردم.
در خیابان دریاننو تهران یک پارکینگ ۴۰ متری اجاره کردم و با راهنمایی چند دوست داروساز قدیمیکه جمعاً یک کادر هفت نفره را تشکیل میدادیم و با دو پاتیل، شروع به تولید شامپو کردم! پس از آن با گرفتن مجوز تولید شامپو از وزارت صنایع و وزارت بهداشت، شرکت ایران آوندفر را که در ابتدا پارتیس نام داشت به ثبت رساندم. سپس نزد حاج آقا مدرسنیا که مدیرعامل شرکت پخش «قاسم ایران» بودند رفتم و از ایشان خواستم برای توزیع محصولاتم به من کمک کنند. ایشان هم به کمک من شتافتند و با همیاری یکدیگر توانستیم شامپوهای تولیدی مرا با حداقل قیمت در سراسر کشور توزیع کنیم.
سرانجام با رونق گرفتن کسب و کار، زمینی به مساحت ۶۵۰۰ متر واقع در شهرک صنعتی سیمین دشت کرج خریداری کردم و پس از ۲ سال دوندگی و پشت سر گذاشتن مشکلات زیاد، مجوز احداث کارخانه را در این محل گرفتم و بحمدلله پس از طی کردن پلههای ترقی یکی پس از دیگری در جایگاه کنونی هستم.
هم اکنون شخص من و تشکیلاتی که احداث کردهام دارای ۳۸ نشان افتخار مختلف هستیم که آخرین آنها، کسب لوح تقدیر و تندیس پیشکسوت نمونه کشور از وزارت صنایع و معادن در سال ۱۳۹۰ است.
والاترین خواسته شما در حوزه فعالیتتان چیست؟
مهمترین خواسته من این است که اجازه ورود قانونی و غیرقانونی محصولات آرایشی و بهداشتی به کشور داده نشود. در حال حاضر تولیدات داخلی ما بیش از مصرفمان است. پس چرا باید در حق تولیدکننده داخلی اجحاف شود؟ در صورتی که تولیدکنندگان داخلی تحت نظارت وزارت بهداشت هستند و هم چنین محصولات آنها با شرایط آب و هوایی کشورمان سازگار است. پس چرا ما باید متحمل هزینههای درمانی ناشی از استفاده از محصولات آرایشی و بهداشتی خارجی شویم؟ محصولات تحت برند بس، دکتر ژیلا و آیروکس تولید شده توسط کارخانه ما امروزه توسط پزشکان تجویز میشوند و خواسته من هم همین است که پزشکان را مجاب کنیم تا از محصولات داخلی استفاده کنند. در حال حاضر این شرکت موفق به اخذ مجوز تولید محصولات دارویی نیز شده است که در همین امسال این طرح با بهرهگیری از ۱۰۰ نیرو، به بهرهبرداری خواهد رسید. در حال حاضر ۲۰۸ نفر از ۸۰۰ نفر اعضای مشغول در شرکت من، کارشناس خبره هستند که از مقطع تحصیلی لیسانس گرفته تا پروفسورا در میان آنان دیده میشود و در چهار آزمایشگاه مجهز شیمی، میکروبیولوژی، R&D و آزمایشگاه همکار کارخانه که مورد تایید وزارت بهداشت و موسسه استاندارد است در حال تلاش بی وقفه هستند. در واقع هدف ما این است که محصولاتی تولید کنیم که نه تنها با محصولات خارجی قابل مقایسه باشند، بلکه از لحاظ کیفی بسیار برتر از این محصولات باشند.
به نظر شما عواملی که مانع تحقق این هدف میشوند کدامند؟
همان طور که گفته شد، عامل اول ورود بیرویه محصولات خارجی است. هم اکنون ۶۰ درصد اقلام آرایشی مورد استفاده توسط مردم، خارجی است که این میزان در مورد اقلام بهداشتی ۵ تا ۱۰ درصد است. دومین عامل عدم همکاری بانکهاست. چنانچه در سالهای گذشته کارخانجات برای وارد کردن مواد اولیه ۱۰ درصد پیشپرداخت را تقبل میکردند و بانکها ۹۰ درصد بقیه را تقبل کرده و طی اقساط یکساله دریافت میکردند. اما در حال حاضر بانکها چنین همکاری را با تولید کنندهها ندارند. بنابراین ما برای تامین هزینه مورد نیاز مواد اولیه دچار مشکل هستیم. اما به اعتقاد من سومین عاملی که در این امر دخیل است، فعالیت ضعیف رسانههاست. رسانههای داخلی روی محصولات تولید کشور خودمان مانور نمیدهند. به این ترتیب بسیاری از واحدهای تولیدی مواد آرایشی بهداشتی تعطیل شدهاند. چنانچه از بیش از ۴۰۰ تولید کننده، هم اکنون ۱۵۰ واحد در حال فعالیت هستند و تعطیلی ۲۰ درصد از واحدهای فعال نیز قریب به وقوع است. بیکاری عامل تمام فسادهاست. پس چرا ما باید بگذاریم این آفت دامان جوانانمان را بگیرد. در حال حاضر شخص من برای ۸۰۰ نفر به طور مستقیم و ۶ هزار نفر به طور غیر مستقیم شغل ایجاد کردهام. این در حالی است که من با ۷ نیرو آغاز به کار کردهام و با تمام مشکلاتی که ذکر شد دست و پنجه نرم کردم که مجبور به تعدیل نیرو نشوم. اما به مسئولان متعهد شدهام که اگر جلوی ورود کالای خارجی را بگیرند آمار اشتغالزایی خود را ۲ برابر کنم.
رمز موفقیت خود را چه میدانید؟
به اعتقاد من اولین اصل برای موفقیت، صداقت است. صداقت بهترین سیاستی است که انسان میتواند در زندگی به کار ببندد. خود من زمانی که از صفر شروع کردم، تنهاترین و بهترین سرمایهای که داشتم صداقتم بود که مرا به موفقیت رساند. علاوه بر این من همواره شرافت کاری را رعایت کردهام و افتخار میکنم که هرگز پرداخت حقوق کارمندانم را یک روز هم به تعویق نینداختهام. دیگر اینکه همواره به کارم اعتقاد داشتهام. من عاشق محصولات خودم هستم! در مورد خودتان چه آرزویی دارید؟ آرزو دارم که با شرافت از این دنیا بروم. من همواره با شرافت در راستای خدمت به میهن عزیزم تلاش کردهام و همیشه به کشورم متعهد بودهام. دیگر این که همواره به فرزندانم گوشزد کردهام که هویت ما به خاکمان پیوند خورده است و ما ایرانیان در کنار سرزمینمان مفهوم پیدا میکنیم و این تعهد به وطن را از آنها انتظار داشتهام.
متاسفانه منوچهر سلطانی حسینی در دی ماه ۱۳۹۴ چشم از جهان فروبست.