خونش و آب گرفته، با زبان لری به همسرش ميگه:جهیزیت داره با آب میره و نمی تونم کاری بکنم. (من دستم به خونه نمیرسه... اون و دیدی که توی گونی قرمزه بود؟ اونو باید در می آوردم. نگاه کن زودپز قشنگِ قدیمیت رفت. این جهازت بود. کِی بود؟ ببین. بمیرم واسه کتریت آخ.به جون تو غصه این چیزا رو می خورم و کاری از دستم ساخته نیست. آب داره بالاتر میاد. الانم وقتشه که بمیرم.)