نخستین ساخته میلاد صدر عاملی که فیلمنامه سونامی را خودش به همراه علی اصغری به نگارش درآورده اند در ردیف فیلم های ورزشی قرار می گیرد. یکی از ژانرهایی که متاسفانه در تعداد و کیفیتش به شدت دچار فقر هستیم. و از این رو در وهله اول از اینکه صدر عاملی در نخستین ساخته اش به سراغ این ژانر محروم در سینمای ایران رفته باید از او تقدیر کرد.
اما در مراحل بعدی این تقدیر نمی تواند ادامه یابد چرا که مشکلات زیادی در فیلمنامه وجود دارد که مستقیما به ساختار منتقل می شود و در نهایت و انتهای کار با اثری مواجه می شویم که نه فیلمنامه خوبی دارد و نه ساختار خوبی.
تصویری که نویسنده از دشتی به عنوان رییس فدراسیون ارائه می کند یک تصویر کاریکاتور گونه است همچنین اعضای کمیته فنی فدراسیون نیز اینگونه اند اگرچه منکر مسائل مبهم و پشت پرده همچنین پر حاشیه ورزش کشورمان در رشته های مختلف نیستیم و حتی می دانیم که تکواند و یکی از ورزش هایی است که در چند سال اخیر به دلیل همین مسائل، جایگاه معتبر خود را در دنیا از دست داده و مبدل یه یکی از کشورهای معمولی در این حوزه اما نباید یادمان برود که در داستان مذکور قرار است با یک قصه ورزشی و چالشی در روابط بین دو ورزشکار مواجه باشیم و نه با یک اثر سیاسی گزنده که نگاه منتقدانه را متوجه پشت پرده ورزش در کشور ما می کند و اتفاقا معتقدم فیلمنامه اثر درست درد همین نقطه دچار آسیب شده است چرا که تکلیف نویسندگان با خودشان مشخص نیست.
از آن جهت که به نظر می رسد فیلمنامه میان یک درام اجتماعی، یک درام ورزشی و یک درام سیاسی سرگردان است و نویسندگان تلاش کرده اند تا با توجه به سلیقه خود سهمی از هر یک از موارد مذکور را در قصه شان بگنجانند که همین مساله سرگردانی مورد اشاره را به وجود آورده است.
سرگردانی ای که تا پایان ماجرا نیز ادامه می یابد و مخاطب بالاخره تکلیفش روشن می شود که باید تمرکز خود را متوجه درونیات آدم های داستان و روابط شان کند.
خط ورزشی قصه و روابط آدم ها را در این زمینه پیگیری کند و یا ناظر بیانیه ای سیاسی و انتنقادی باشد که در قالب دیالوگهای مختلف و شخصیت پردازی های جهت دار در این زمینه به وجود می آید و بالاخره معلوم نمی شود که کدام یک اصل است و کدام یک فرع.
از همه بدتر، در این میان ارتباط دادن ماجرای باخت مصلحتی مرتضی در مسابقات المپیک به دلیل عدم رودر رو شدن با حریف رژیم صهیونیستی با تصمیم او برای باخت مصلحتی (و شاید اینجا مردانه و معرفتی) در مسابقات انتخابی تیم ملی به بهداد است.
اینکه نویسندگان فیلمنامه با کدام منطق به این نتیجه رسیده اند که این دو باخت را به یکدیگر ربط دهند و بدتر اندر بدتر همین بخش که چرا به مخاطب القا می شود عدم رودر رویی با حریفانی از رژیم صهیونیستی باید این تفکر را ایجاد کند که قهرمانان ما دنیا برایشان به پایان رسیده و چرا در این رابطه این همه هراس به مخاطب القا می شود؟
به همین زمینه بیفزایید روابط آدم های قصه را ،رابطه مرتضی پریسا و رابطه ترگل و بهداد از چه جنسی است؟ چرا اینگونه روابط می بایست ترویج شود و هیچ گونه نقد حداقلی بر آن وارد نشود؟ رابطه پریسا با بهداد فقط کاری و پولی است؟ رابطه ترگل با اسپانسرها در آن پارتی کذایی که ظاهرا توسط اسپانسر برپا شده و کمی بعدتر می بینیم که ظاهرا اسپانسر چند بچه پولدار بی دغدغه هستند که بابت ‘پراندن' دخترها به بهداد معترض و با درگیر می شوند در چه سطحی است؟
از این دست معایب در فیلمنامه کنونی سونامی کم نیست که شاهکار آن نیز موضوع پارکینسون استاد خسروی است که خیلی بی ربط به قصه وارد و خیلی بی ربط تر و با استعفای او از سرمربیگری تیم ملی و جایگزینی رضا که فردی شکننده ناراحت عصبی فاقد تجربه و فاقد قدرت مدیریت است بجای خودش نیز از قصه خارج می شود.
این نکته را نیز باید اضافه کنم که تاکنون در جایی نخوانده و نشنیده ایم که در رقابت های انتخابی تیم ملی برای رشته های مختلف میان دو ورزشکار، مربی و پزشک و سایر اعضای تیم ملی، یکی از طرفین را هدایت کنند و طرف دیگر از این موهبت برخوردار نباشد.
این مساله نشان می دهد که ظاهرا دوستان فیلمنامه نویس حتی از بدیهی ترین اصول در زمینه نحوه و چگونگی برگزاری مسابقات انتخابی تیم ملی نیز بی اطلاع بوده اند.
ساختار نیز متاثر از متن بسیار ضعیف و کند است. از انتخاب نادرست بهرام رادان و علیرضا شجاع نوری و امیر مهدی ژوله و استادی گرفته تا سایر بازیگران ریز و درشت فیلم که با وجود تلاش خوبشان به دلیل اینکه از ابتدا انتخاب نادرستی برای نقش های مورد اشاره با ویژگی های مغایر با ویژگی های این بازیگران هستند نمی توانند باور پذیر باشند و در این میان شاید انتخاب خوب و تا حدی بازی مناسب مهرداد صدیقیان به نقش بهداد و همچنین فرشته حسینی به نقش ترگل تک انتخاب های درست کارگردان به شمار می رود.
فیلمبرداری، تدوین، موسیقی متن، طراحی صحنه و لباس و گریم هم با وجود اینکه هر یک از دست اندرکاران این بخش ها جزو خوب های رشته خود هستند نیز نمی توانند ساختار مغشوش و کارگردانی ضعیف فیلم را نجات دهد و از این رو متاسفانه نخستین فیلم میلاد صدر عاملی در ردیف یکی از بدترین های جشنوراه سی و هفتم فیلم فجر قرار می گیرد و این شائبه را به وجود می آورد که اگر مشخصات شناسنامه ای کارگردان جوان فیلم سونامی با مشخصات شناسنامه ای کارگردانی به نام رسول صدر عاملی تطبیق پیدا نمی کرد، آیا اکنون فیلم مذکور شانسی برای حضور در جشنواره را پیدا می کرد؟ یا اینکه بالاخره دست اندرکاران جشنواره خواسته اند به حالی به پدر و تهیه کننده فیلم بدهند و الحق هم که حال خوبی داده اند.
ندا الماسیان طهرانی – عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران
فراهنگ ** ۹۲۴۶ ** ۱۳۵۵ **
همراه با فیلم فجر 97؛
سونامی، شاید یکی از بدترین ها
استاد خسروی که با درخواست دشتی رییس فدراسیون تکواندو سرمربیگری تیم ملی را برای حضور در رقابت های المپیک پذیرفته، دست به تغییر در ترکیب تیم می زند و با دعوت از مرتضی نژادی شاگرد قدیمش به اردو چالش هایی را بین او و بهداد مقدادی رقم می زند.