صفحه اصلی / فرهنگی / سینما تئاتر تلویزیون / دهه دوم؛ دوران تثبیت و موازنه قدرت سینما و سینماگران
دهه دوم؛ دوران تثبیت و موازنه قدرت سینما و سینماگران

درنگی بر جریان سینما در چهار دهه تاریخ انقلاب؛ (3)

دهه دوم؛ دوران تثبیت و موازنه قدرت سینما و سینماگران

دومین دهه از سیر فراز و فرودهای تاریخ سینمای ایران بعد از انقلاب، در کنار بدل شدن به عرصه رقابت و موازنه قدرت هنرمندان سینماگر و آثار سینمایی آنها با یکدیگر؛ بیش از هر چیزی بازتاب‌دهنده تثبیت سینمای متعالی و هویت‌بخش انقلاب اسلامی است.

به گزارش کسب و کار نیوز، جریان سینمای ایران که امروز بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب شکوهمند اسلامی به سینمایی جریان‌ساز و اثرگذار نه تنها در داخل کشور که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران بدل شده است را باید وام‌دار چشمه‌های جوشان و پیشین این هنر در سال‌های گذشته دانست.
به نظر قاطبه اهل هنر، کارشناسان، دست‌اندرکاران و متولیان امر فرهنگ و هنر از یک سو و خانواده سینما از سوی دیگر، بر این مساله اتفاق‌نظر دارند که دهه نخست انقلاب شکوهمند اسلامی (دهه ۶۰) شکل‌گیری جریان سینما بر پایه رفتار آزمون و خطایی و متکی بر مقوله هویت‌یابی صورت پذیرفت. در این میان هنرمندان انقلابی با توجه به دو مساله بنیادین مبانی فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر آرمان‌های انقلاب و دینی از یک‌سو و از سویی دیگر شکل‌گیری جریان سینمای دفاع مقدس در شرایطی فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کردند که طی همان دهه نخست، حضور و فعالیت سینماگران با همراهی و حمایت ۱۰۰ درصدی بدنه دولت از جریان سینمای متفکر و روشنفکر سینمای ایران به عنوان کشوری صاحب سینما با رویکردهای خاص در بُعد سینمای اجتماعی و سینمای معناگرا توانستند مرزهای جهانی را درنوردند و سال‌های درخشانی را پیش روی سینمای کشورمان ترسیم کنند.
در مرور سیر تحول و تطور سینمایی ایران در بازه چهار دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی، طی سلسله گزارش‌هایی به مرور فراز و فرودهای جریان شکل‌گیری سینمای انقلاب پرداختیم. آنچنان که در گزارش‌های پیشین اشاره شد، بعد از حرکت ققنوس‌وار جریان سینمای متعهد با شکل‌گیری انقلاب شکوهمند اسلامی، تحرکاتی مبتنی بر مقوله هویت‌یابی در مضمون و جریانی نظام‌مند را در راستای اهمیت به مخاطب و ایجاد تفکر و تامل در قالب وجه سرگرم‌سازی هنر سینما شاهد بودیم. در ادامه مسیر و بعد از پشت سر گذاشتن دو سال نخست از تدوین قوانین و چارچوب‌های سینمای ایران از آغاز دهه شصت با تولد دو ژانر سینمای دفاع مقدس و سینمای کودک، سینمای ایران توانست شکوه و جلالی متفاوت را پیشاروی مخاطبان به نظاره گذارد.
در این رشد کمی و کیفی، برگزاری رویدادی محوری چون جشنواره فیلم فجر که در حقیقت بازتاب‌دهنده ویترین سینمای کشور در طی بازه زمانی یک ساله پیش روی خود بود، یکی از موثرترین و مهم‌ترین شاخصه‌های سینمای انقلاب به شمار می‌رفت. جشنواره‌ای که به واسطه آن طی تدوین نظام‌نامه و اساسنامه مختص به جریان سینمای حرفه‌ای و متعهد از یک سو و سینمای مبتنی بر آرمان‌های انقلاب اسلامی از سوی دیگر، آنچه امروز به درخت تنومند سینمای ایران بدل شده است، هنری است که میوه‌ها و ثمره‌های آن نه تنها در داخل کشور که در خارج از کشور نیز مخاطبان و شیفتگان این سینما را با طعمی متفاوت از هنر هفتم آشنا می‌کند.

** آغاز عصر نوسازی بن‌مایه‌های سینما با آغاز اصلاحات
دهه هفتاد به عنوان دومین دهه از تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی در حوزه سینما، متاثر از دو رویکرد و نگرش کلان فرهنگی است. دورانی که از آن به عنوان دهه‌ای یاد می‌شود که نیمه نخست آن به سال‌های سازندگی و نیمه دوم آن به آغاز دوران اصلاحات ختم می‌شود.
هنرمندان سینماگر نیز همسو با آحاد مردم بعد از پشت سر گذاشتن حماسه هشت سال دفاع مقدس در صدد بازیابی و بازسازی فعالیت‌های فرهنگی خود که طی دهه گذشته بیشترین تمرکز را بر حوزه سینمای دفاع مقدس و سینمای تهییجی برای تقویت و بازتاب بن‌مایه‌های اصل اتحاد در مسیر تحقق آرمان‌هایی چون استقامت و پایداری در حماسه‌سازی هشت سال دفاع مقدس استوار کرده بودند، با آغاز دهه ۷۰، به بازسازی جریان سینمای انقلاب اسلامی پرداختند. سینمایی که با پشت سر گذاشتن یک دهه از رویکرد نوین خود به مرتبه‌ای از بالندگی رسیده بود که طی آن آرام آرام نه تنها در مواجهه با مخاطب داخلی که در عرصه جهانی نیز مسیر انتقال بن‌مایه‌های فرهنگی آرمان‌های انقلاب و صدور آن به واسطه زبان فرهنگ و هنر سینما را در پیش گرفته بود.

** سینمای دهه ۷۰ با چاشنی عشق
به همین مناسبت دهه دوم در جریان فعالیت‌های فرهنگی سینما بعد از تولد دو ژانر سینمای دفاع مقدس و سینمای کودک در دهه ۶۰، در دهه ۷۰ نیز شاهد تولد سینمای کمدی و سینمای انتقادی با رویکرد روایت‌های اجتماعی در بستر تولیدات سینمایی به شمار می‌رود. در این دهه به واسطه توسعه و تعدد برنامه‌های تلویزیونی از یک سو و بروز و ظهور فعالیت‌های نوین فرهنگی به واسطه ابزارهای ارتباطی رسانه‌ای مانند ویدیو و در نیمه دوم دهه هفتاد با ورود اینترنت به کشورمان، مخاطبان نیز همسو با جامعه هنرمندان، شروع به درک و لمس جهانی متفاوت کردند.
همچنین رسیدن به سن بلوغ و جوانی فرزندان نسل اول انقلاب و مطالبه آنها از سینماگران برای دریافت محصولات هنری متنوع و هم‌سو با سلایق رنگارنگ آنها، هنر سینمای دهه ۷۰ را این بار در مبارزه‌ای سخت و نفس‌گیر با رسانه‌ای مانند رادیو و تلویزیون از یک سو، جهان مجازی و فضای اینترنت از سوی دیگر قرار می‌داد.
مبارزه‌ای که طی هنر سینما می‌بایست برای اغنای سلایق نسل جوانان انقلاب فعالیت کند. نسلی که سال‌های پر شکوه حماسه مردم در تحقق انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن ۵۷ و در ادامه، سال‌های شهادت، ایثار و حماسه‌سازی هشت سال دفاع مقدس را از نزدیک لمس نکرده و حال قرار است با این زبان فرهنگی و هنری در ساحت‌های مختلف از جمله هنر جریان‌ساز سینما با آن مواجه شوند.

** دولت اصلاحات و رخت نو سینمای ایران
سینما که در این مبارزه نفس‌گیر نیازمند عوض کردن رخت نبردی متفاوت نسبت به دهه گذشته بود با قرار گرفتن در خرداد سال ۷۶ و روی کار آمدن دولت اصلاحات، با بر تن کردن رخت نو، فضایی متفاوت را پیش روی خود دید. به همین مناسبت سینماگران با استفاده از انگاره‌های فرهنگی دولت اصلاحات علاوه بر بازگویی آزادانه فضای نقد اجتماعی، خود آرام آرام جریان پویا و خلاقی را در عرصه تولیدات سینمایی برای کاستن اتکای سینما به حمایت‌های صد در صدی دولت و تزریق نگاه‌های جدید با حمایت از بخش خصوصی، راه‌اندازی و هدایت کرد.
درست به همین مناسبت است که بخش مهمی از آثار سینمایی جریان‌ساز به ویژه در گونه سینمای عاطفی، مقوله «عشق» را به عنوان مهم‌ترین بستری که تا آن لحظه کمتر مجال بروز و ظهور در حوزه هنر هفتم را داشت هدف قرار داد. توجه به مسائل مبتلا به نگرش‌های عاطفی و بایدهای عاشقانه در حوزه سینما در حقیقت یکی دیگر از دستاوردهای دهه دوم فعالیت هنرمندان سینماگر در سال‌های بعد از انقلاب به شمار می‌رود.
توجه به سینمای احساسی – عاطفی و تولید فیلم‌هایی با مضمون عشق که شاید مهم‌ترین این دسته از آثار را بتوان در فیلم «نرگس» ساخته رخشان بنی‌اعتماد در سال ۱۳۷۰، «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوود نژاد در سال ۱۳۷۱، «لیلا» به کارگردانی داریوش مهرجویی در سال ۱۳۷۵، «بوی کافور، عطر یاس» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا در سال ۱۳۷۸ و درخشان‌ترین اثر سینمای دهه هفتاد یعنی فیلم «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۱۳۷۰ که علاوه بر محوریت قرار دادن عشق برای نخستین بار در هنر سینما به معرفی دو سوپراستار بازیگر پرداخت و طی آن ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی را به عنوان ستاره‌های تضمین‌کننده فروش آثار سینمایی به جریان سینمایی بخش خصوصی و سینمای مستقل ایران معرفی کرد.

** «نیاز» و «عروس»، آغازگر مسیر عشق در سینما
آنچنان که پیشتر ذکر شد، جریان تولیدات سینمای ایران از سال ۱۳۶۱ همزمان با برگزاری جشنواره فیلم فجر، متاثر از نگاه‌های فرهنگی مبتنی بر آرمان‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران و همسو با ایام دهه فجر با یدک کشیدن نام انقلاب بوده است. این رخداد در طی بازه زمانی هر ساله، چشم‌انداز سینمای ایران را پیش روی مخاطبان ترسیم می‌کرد.
دهمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۰ در حالی برگزار شد که آرام آرام رگه‌های سینمای مبتنی بر مضامین عاشقانه و توجه به نسل جدید جوانان انقلاب کار خود را آغاز کرد. به همین سبب بود که فیلم «نیاز» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد توانست با محوریت قرار دادن داستان زندگی چند نوجوانی که آرام آرام سنین استقلال و جوانی را با نگرش‌های عاطفی این سن تجربه می‌کردند و پشت سر می‌گذاشتند، به گونه‌ای تصویر کند که سیمرغ بلورین بهترین فیلم را برای او به ارمغان آورد.
این فیلم در ادامه هموار شدن مسیر حضور آثار سینمای ایران در جشنواره‌های بین‌المللی توانست در جشنواره بین‌المللی فیلم «سه قاره نانت» و جشنواره بین‌المللی فیلم رشد، جوایز متعددی را در عرصه جهانی به خود اختصاص دهد.
مچنین دیگر ساخته درخشان این دوره از جشنواره فیلم «عروس» بهروز افخمی بود که برای نخستین بار با محوریت قرار دادن طعم عشق نه تنها به خط‌ شکنی در موضوع روایت داستانی آثار سینمایی پرداخت که برای اولین بار فروش ۳۰۰ میلیون تومانی را که در آن سال‌ها فروش بسیار بالایی در عرصه رشد اقتصاد سینما به شمار می‌رفت برای عوامل این فیلم به ارمغان آورد.

** از غم «از کرخه تا راین» تا شادی «دیگه چه خبر؟»
یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال ۷۱ بعد از تجربه موفق سال ۷۰ در خط شکنی سینماگران اجتماعی برای محوریت قرار دادن مقوله عشق، سینماگران متعلق به بدنه دفاع مقدس را نیز به سمت خط شکنی پیش برد. جایی که این بار دوربین این سینماگران از جبهه‌های جنگ فاصله می‌گیرد و به بررسی پیامدهای جنگ در سال‌های پساجنگ ایران بعد از حوادث تلخ هشت سال دفاع مقدس می‌پردازد.
این بار نیز ابراهیم حاتمی‌کیا برای این خط شکنی در خط مقدم قرار گرفت. فیلم «از کرخه تا راین» در یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر توانست اغلب جوایز جشنواره را درو کند و به عنوان برنده مطلق این دوره از جشنواره نام بگیرد. فیلمی که پیامدها و اتفاقات جنگ را بر زندگی عادی مردم از یک سو و عواقب سنگین جنگ را برای رزمندگان مجروح و مصدوم از روزهای پر افتخار حماسه‌سازی هشت سال دفاع مقدس را در بطن هم گره زد تا روایت «از کرخه تا راین» در عین تلخی و غم‌بار بودن ذاتی‌اش، بازتاب‌دهنده نگرش‌های جدیدی در افق سینمایی دفاع مقدس ایران باشد.
همچنین دهه ۷۰ و به ویژه یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر را می‌توان در کنار نگاه خط‌ شکنانه سینماگران دفاع مقدس به ظهور و بروز فعالیت خلاقانه هنرمندان سینماگران زن نیز نامگذاری کرد. جایی که تهمینه میلانی با یکی از متفاوت‌ترین آثار کمدی در عرصه سینما یعنی فیلم «دیگه چه خبر؟» توانست نگاه و تفکر به خلق فضای آثار کمدی که تا پیش از این بیشتر به کمدی‌های «بزن بکوب» (اسلپ استیک) وابسته بود را به سمت کمدی‌های محتوا محور و متکی بر موقعیت و دیالوگ پیش ببرد و یک بار دیگر با فروش بالای ۳۰۰ میلیون تومانی، رکوردی متفاوت از حرکت بدنه سینما به سمت بخش خصوصی را رقم زند.

** آغاز گام‌های مجدد برای ارتقای سطح استاندارد سینما
تمامی اتفاقات دوره دهم و یازدهم بار دیگر سبب‌ساز شد تا داوران و منتقدان عرصه سینما، یکبار دیگر گام‌ها و استانداردهای توفیق آثار سینمایی حاضر در جشنواره فیلم فجر را ارتقا دهند. به همین مناسبت در سال ۱۳۷۲ و همزمان با برگزاری دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر شاهد بودیم که بار دیگر اثری به عنوان فیلم برگزیده از سوی هیات داوران انتخاب نشد.
هرچند در این سال «حماسه مجنون» به کارگردانی جمال شورجه بار دیگر روایتی متفاوت از سینمای دفاع مقدس را این بار مبتنی بر مقوله اقتباس و برگرفته شده از یکی از عملیات‌های واقعی صورت گرفته در جنگ را برای مخاطبانی که تا آن لحظه بیشتر با داستان‌های خیالی و ساخته ذهن خلاق هنرمندان سینماگر در عرصه دفاع مقدس مواجه شده بودند را با شیوه‌ای متفاوت ارائه کرد.
همچنین در این دوره، محمدعلی طالبی با فیلم «تیک تاک» بار دیگر تلاش کرد تا سینمای شکل‌گرفته بر مبنای جریان‌های استاندارد سینمای کودک و نوجوان کشور را با نگاهی متفاوت و این بار متمرکز بر قهرمانان کودک و نه متکی بر قهرمانان عروسکی و شخصیت‌های غیرانسانی در مواجهه با مخاطب به تعریفی دوباره بنشیند.

** موازنه سینمای دینی با سینمای کودک در گام سیزدهم
سال ۱۳۷۳ و همزمان با برگزاری سیزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، شاهد درخشش سینمای کودک و نوجوان در این دوره از جشنواره به همان میزان بودیم که این بار رویکردهای متفاوت به گونه سینمای دینی که یکی از اصلی‌ترین انگاره‌ها و بن‌مایه‌های فرهنگی انقلاب ایران بود را با خود به همراه داشت.
در این سال، شهرام اسدی با فیلمنامه درخشانی از بهرام بیضایی، «روز واقعه» را با مبنای یکی از اصلی‌ترین الگوهای جامعه اسلامی ایران بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی یعنی ارادت به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) به گونه‌ای ترسیم کرد که توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کند.
همچنین ایرج طهماسب بعد از موفقیت شخصیت «کلاه قرمزی» و «پسرخاله» در تلویزیون این بار با روایت سینمایی از این اثر توانست نگاهی متفاوت در خلق آثار موفق در گیشه و تکیه بر تکنیک‌های سینمای عروسکی، کودکان و نوجوانان را با خلق فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» به عنوان یکی از مهم‌ترین الگوهای سینمایی موفق کودک و نوجوان برای عموم مخاطبان به اکران رساند.

** مجید مجیدی و ایرج قادری؛ تقابل ستاره‌های گذشته و امروز
چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۴، مجددا به سکویی برای معرفی یکی دیگر از سینماگران جریان‌ساز در تاریخ سینمای انقلاب بدل شد. این بار مجید مجیدی، سینماگر متعهد و انقلابی با ساخت فیلم «پدر» توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کند. او یک بار دیگر با رویکرد تغییر رویه سینمای اجتماعی ایران، نگاهی وام‌دار از حوزه سال‌های پس از جنگ را در مجادله میان پدر (با بازی درخشان محمد کاسبی) با جهان پیرامون و خانواده‌اش به تصویر کشید.
هرچند رقیب فیلم «پدر» در این دوره، فیلم یکی از کارگردانان پیشکسوت و دارای تجربه در سال‌های پیش از انقلاب، با نام «می‌خواهم زنده بمانم» به کارگردانی ایرج قادری بود که توانست با تولید این اثر بار دیگر بازگشتی موفق در عرصه سینما در سال‌های پس از انقلاب را به نام خود رقم زند.

** پیشی گرفتن دوباره سینمای کودک و نوجوان
پانزدهمین دوره جشنواره فجر در سال ۱۳۷۵ بار دیگر با درخشش مجید مجیدی همراه بود. فیلمسازی که با اتکا بر نگاه خلاقانه، دانش علمی و استانداردسازی تولیداتش همسو با استانداردهای جهانی، این بار با تولید فیلم «بچه‌های آسمان» برای دومین سال پیاپی سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از آن خود کرد و البته برای نخستین بار در تاریخ سینمای بعد از انقلاب، فیلم «بچه‌های آسمان» توانست در میان پنج نامزد نهایی مراسم اسکار نیز قرار بگیرد؛ اتفاقی که تا پیش از آن در تاریخ سینمای ایران به وقوع نپیوسته بود.
همراه با یکه‌تازی مجید مجیدی در روایت قهرمان‌های کودک و نوجوان در «بچه‌های آسمان»؛ کیومرث پوراحمد یکی دیگر از کارگردانان شناخته شده سینمای انقلاب با همراهی زنده‌یاد خسرو شکیبایی یکی از شاهکارهای سینمای موزیکال با محوریت قهرمانان کودک و نوجوان را با عنوان «خواهران غریب» تولید کرد. فیلمی که تا به امروز نیز اگر نه اولین؛ اما قطعاً در بین سه فیلم نخست سینمای کیومرث پور احمد در پس پشت چهار دهه حضور مستمر در عرصه سینما را با خود یدک می‌کشد.

** «آژانس شیشه‌ای»؛ ماندگاری بی‌بدیل در تاریخ سینمای ایران
با پشت سر گذاشتن نیمه نخست دهه ۷۰ و ورود به سال ۷۶ همزمان با برگزاری شانزدهمین جشنواره فیلم فجر، ایران شاهد روی کار آمدن دولت اصلاحات بود. دولتی که یکی از اصلی‌ترین انگاره‌های خود را بر باز کردن فضای نقد در تمامی ساحت‌ها از جمله ساحت فرهنگ و هنر استوار کرده بود.
به همین سبب بود که این بار جشنواره فیلم فجر نیز متاثر از چنین فضایی، آرام آرام نگاه خود را با تمرکز بر نقد رویدادهای سیاسی در جامعه منطبق کرد و بار دیگر برای خط شکنی در این عرصه نیازمند کارگردانی کارکشته بود. ابراهیم حاتمی‌کیا که با «آژانس شیشه‌ای» درخشان‌ترین فیلم تاریخ سینمای پس از انقلاب را با محوریت جنگ و فراموشی رزمندگانی که تا پای جانشان برای خاک همیشه سرفراز ایران انقلابی و اسلامی رفته بودند و حال در صف همسو شدن با جامعه مدرن، آرام آرام در بین مردم در حال فراموش شدن بودند. «آژانس شیشه‌ای» نه‌تنها نقدی به مضامین سیاسی داشت که یکی از مهم‌ترین اعتراض‌های اجتماعی را در بستر اثر سینمایی با خلق شخصیت «حاج کاظم» – که به ماندگارترین شخصیت قهرمان تاریخ سینمای دفاع مقدس بدل شده است – در پیش روی مخاطبان چنان تصویر کرد که این اثر به یکه‌تاز عرصه رقابت در جشنواره فیلم فجر بدل شد.
سیمرغ‌های بلورین از جمله بهترین فیلم از نگاه مخاطبان و بهترین فیلم جشنواره، بار دیگر به نام حاتمی‌کیا به پرواز درآمد.
یکی دیگر از آثار ماندگار شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر که بدون شک به بهانه باز شدن فضای تولیدات فرهنگی به واسطه روی کار آمدن دولت اصلاحات رقم خورد، به مقوله مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی می‌پرداخت. اثری که این بار با نگاه نقادانه داوود میرباقری در ساخت اثری درخشان به نام «آدم برفی» خود را نشان داد. فیلمی که توانست در کنار رگه‌های طنز خود به دلیل ایفای نقش یک زن توسط اکبر عبدی، کلاس بازیگری در جریان هنر بازیگری در سینمای ایران را چندین رتبه ارتقا دهد.

** درخشش سینمای اجتماعی با دو رویکرد متفاوت
سال ۱۳۷۷ همزمان با برگزاری هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر باز هم سال موازنه و تقابل سینمای اجتماعی با محوریت پیامدهای انسانی از یک سو و سینمای کمدی متفاوت در متن این رخداد به شمار می‌رود. جایی که «هیوا» به کارگردانی زنده‌یاد رسول ملاقلی پور توانست سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را برای او به ارمغان آورد.
در مواجهه با این اثر، «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند قرار گرفت. کمدی که یک بار دیگر میزان فروش و گیشه سینماهای ایران را با تکانه‌ای شدید مواجه کرد. فروش بیش از ۴۰۰ میلیون تومان که با پشت سر گذاشتن فروش بیش از ۳۰۰ میلیون تومانی «دیگه چه خبر؟» کورد جدیدی را در عرصه گیشه سینما های ایران به نام خود ثبت کرد.

** موازنه دو ابرقدرت در صحنه جشنواره
آنچنان که پیشتر ذکر شد همسو شدن مخاطبان با جامعه‌ای که آرام آرام به سمت توسعه ارتباطات از طریق فضای مجازی می‌رفت از یک سو و از سوی دیگر باز شدن فضای بیان و ارائه نظرات هنرمندانه و رها شدن از ساحت رفتارهای کلیشه شده سینما در دهه ۶۰؛ سبب شد تا هجدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال ۷۸ یکی از متفاوت‌ترین و قطعاً یکی از تاثیرگذارترین دوره‌های این جشنواره را برای شکل‌گیری جریان سینمای ایران رقم زند.
جایی که این بار دو کارگردان پیشکسوت، عرصه جشنواره را برای موازنه قدرت‌ خود انتخاب کرده بودند. بهمن فرمان‌آرا با «بوی کافور، عطر یاس» و فریدون جیرانی با فیلم «قرمز» توانستند یک بار دیگر رویکرد و نگرش در تولید محتوای آثار سینمای اجتماعی ناب را به نام خود رقم بزنند.
مقوله «مرگ» به عنوان تم «بوی کافور، عطر یاس» در بستری از نگاه عاطفی با زاویه دوربین و لحن شاعرانه بهمن فرمان‌آرا یکی از متفاوت‌ترین آثار سینمای اجتماعی ایران را به گونه‌ای رقم زد که توانست یارای مقابله با یکی از درخشان‌ترین آثار سینمای وحشت که کمتر تولید چنین گونه‌ای در جریان سینمای بعد از انقلاب تا آن سال رواج داشت را رقم بزند.
فیلم «قرمز» به کارگردانی فریدون جیرانی با بازی درخشان محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی توانست با محوریت قرار دادن یکی از انگاره‌های موجود در بطن جامعه فرهنگی ایران، مساله «غیرت» را با فضایی متفاوت به یکی از هولناک ترین آثار سینمای وحشت در جریان بدنه سینمای ایران تبدیل کند.

** آغاز دهه دوم با «عروس» و پایانش با «شوکران»
در نهایت پایان بخش دهه ۷۰ تاریخ سینمای ایران، با برگزاری نوزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۹، بستری برای رویکردهای کمتر پرداخته شده در عرصه زندگی اجتماعی مردم بود. جایی که بار دیگر مجید مجیدی با ساخت اثر درخشان خود به نام «باران»، سومین سیمرغ بهترین فیلم را برای خود به ارمغان آورد. فیلمی که این بار با دست‌مایه قرار دادن مهاجرت معکوس یعنی حضور شهروندان کشور افغانستان به واسطه جنگ کشورشان در ایران، در روایت و بستری عاشقانه دست به خلق اثری زد که یکی از جریان‌سازترین آثار سینمایی در مواجهه با تب مهاجرت در بدنه سینمای ایران شناخته می‌شود.
همچنین از سوی دیگر، یکی دیگر از خط شکن‌ترین آثار سینمایی کشورمان بار دیگر با کارگردانی بهروز افخمی که با فیلم «عروس»، آغازگر بنیان‌های نوین سینمای دهه هفتاد بود، رقم خورد. این بار افخمی با فیلم «شوکران» با ماندگارترین بازی هدیه تهرانی توانست یکی از الگوهای فرهنگی را به عنوان تم اثر خود انتخاب کند؛ یعنی مقوله خیانت!
ویژگی دیگر دوره نوزدهم و سال پایانی دهه دوم سینمای انقلاب تغییر موازنه از شکل دو قطبی میان دو کارگردان به جریان سه قطبی بود؛ جایی که بهرام بیضایی با «سگ کشی» خود یک بار دیگر قدرت کارگردانی خود را در مواجهه با فیلم‌های «باران» و «شوکران» به رخ تماشاگر کشاند. «سگ کشی» در عرصه فیلمنامه‌نویسی، درس تازه‌ای را به فیلمنامه‌نویسان جوان که آرام آرام آثار آنها به سمت حرکت یکنواخت و شکل‌گیری جریان سینمای اجتماعی آپارتمانی حرکت می‌کرد آموخت.
گزارش از امین خرمی

همچنین مطالعه کنید:

درآمد ۱۸.۵ میلیارد تومانی گیمرها، فقط در ۶ ماه!

به گزارش کسب و کار نیوز ، تعداد کاربرانی که از سیستم درآمدزایی آپارات استفاده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.