محمدحسین بنافتیزاده (محتشمنیا) در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به شکلگیری نهضت شعار نویسی در نظام آموزشی استان در دوران انقلاب، میگوید: در آن زمان دانشجوی ۲۰ ساله دانشگاه تربیت معلم بودم و به تازگی به جمع مبارزان انقلابی با همراهی برادرانم پیوسته بودم، از این رو در جریان اطلاعیههای امام (ره) قرار میگرفتم و مسئولیت تکثیر و پخش آنها را داشتم.
وی اضافه میکند: در آن زمان دستگاهی بنام “پلیکپی” تنها دستگاه در دسترس برای تکثیر اطلاعیهها بود و چون به این دستگاه تجهیز نبودیم، ناگزیر شبانه از مدرسهای به نام “آیتالهی” شبانه قرض گرفتیم و بعد از پیروزی انقلاب هم این دستگاه را به آن مدرسه برگرداندیم.
بنافتیزاده در این رابطه میگوید: دستگاه مذکور را به مخروبهای به نام “خانه شیخداد” بردیم که دو اتاق قابل استفاده داشت و نسبت به تکثیر تصاویر و سخنان امام (ره) اقدام کردیم تا آنها را در اختیار مردم استان و شهرهای مجاور بگذاریم.
وی ادامه میدهد: پس از قیام مردم یزد به دنبال قیامهای مردم تبریز و قم، رنگهای اسپری را در لنگهای حمامی میبستیم تا نیروهای امنیتی متوجه این رنگها نشوند و به بهانه آن که به حمام عمومی میرویم از آنها برای شعارنویسی استفاده میکردیم.
این مبارز یزدی ۶۰ ساله در یکی از خاطراتش از شعارنویسی روی در خانه مأموران امنیتی، یاد و تصریح میکند: قبل از انقلاب، من به همراه یکی از دوستانم سوار بر موتور تریل روی در خانههای مأموران امنیتی، شعار «مرگ بر شاه» را برعکس نوشتیم که این خانهها ابتدای محله شیخداد قرار داشت و محل سکونت نیروهای امنیتی و شهربانی بود.
وی ادامه میدهد: صبح همان روز مأموران امنیتی در همان محل یک فروند تانک که داخل محله را نشانه رفته بود، قرار دادند و از آنجا که میدانستند هر گونه شعارنویسی از خانهی ما سرچشمه میگیرد، همان روز به درون خانهمان هجوم آوردند غافل از این که من و برادرانم قبلاً به روستای بنادک سادات گریخته بودیم تا از دست مأموران در امان باشیم.
وی میگوید: البته این مورد اولین فعالیت مبارزاتیام نبود و قبلاً هم برگزاری مراسمهای پرشوری بر علیه رژیم شاه و چندین بار نیز میزبان سخنرانی روحانیونی چون آقایان غزالی و شیخ محمد اعرافی (امام جمعه موقت میبد) در محلات باغ گندم، شیخداد و نصر آباد بودم.
بنافتیزاده از تماشای سخنرانی امام در یک تلویزیون ۱۴ اینچ سیاه و سفید در مسجد نمککوب محله شیخ داد یاد میکند و میگوید: امام (ره) یک سخنرانی داشتند و ضمن اعلام این خبر که قرار است به ایران برگردند، از بسته شدن فرودگاه مهرآباد تهران به دستور بختیار نیز خبر دادند.
وی میگوید: در این شرایط و با شنیدن این خبر بسیار ناراحت شده بودیم که ناگهان پلیس به مسجد ریخت و متوجه گردهمایی ما و تماشای تلویزیون شد و جالب این بود که یکی از نیروهای امنیتی شاه که رابطه دوستانهای با من داشت از مأموران اصلی بود، به شوخی به شانهام زد اما من که مثل سایر مبارزان بسیار ناراحت بودم، دست او را پس زدم و همان شب به دلیل کدورت و درگیری پیش آمده به روی من اسلحه کشید.
بنافتیزاده ادامه میدهد: قرار بود امام (ره) پنجم بهمن ماه به ایران بیاید لذا این اطلاعیه را در همه جا پخش کردیم و شور عظیمی در بین مردم به پا شد به طوری که من نیز به همراه برادرانم با شهید صدوقی (ره) به وسیله اتوبوس به سمت تهران حرکت کردیم تا به استقبال امام برویم اما بختیار فرودگاه را بسته بود و ما نیز مانند بسیاری از مردم دیگر شهرهای کشور، مهمان مردم پایتخت شدیم.
وی از حضور در یکی از مساجد تهران و پذیرایی مردم تهران که شوق زیادی برای استقبال از امام (ره) داشتند با غذاهایی چون عدس پلو و سیب زمینی یاد میکند و میگوید: من در تصاویری که از استقبال امام (ره) و حضور آیت الله شهید صدوقی گرفته شده، همان شخصی هستم که پشت سر شهید و پایینتر از ایشان ایستادهام. شاید به وضوح در عکس دیده نمیشوم اما من در تمامی تصاویر انقلابی همراه و پشت شهید صدوقی حضور دارم.
انتهای پیام