سرمقاله
فقر یا تهیدستی یا تنگدستی وضعیتی است که فرد فاقد میزان معینی از داراییهای مادی یا پول است. فقر مطلق حالتی است که در آن فرد توانایی تامین نیازهای اساسی خود مانند سرپناه، پوشاک، خوراک، آب آشامیدنی سالم، تامین مایحتاج بهداشتی و آموزش و تحصیل خود را ندارد. در واقع فقیر کسی است که راه به جایی ندارد و اراده او برای غلبه بر فقر و تنگدستی کافی نیست. افراد فقیر سهم بیشتری از پول خود را صرف خرید مواد غذایی میکنند. در نتیجه افراد فقیر در برابر افزایش قیمت غذا آسیبپذیر هستند.
فقر نتیجه رفتار و تصمیمات اقتصادی دولتهاست. فقیر یک قربانی است که سیاستهای اقتصادی یک دولت ناکارآمد موجب آن است. گسترش فقر در جامعه نتیجه مستقیم ناکارآمدی سیستم سیاسی در اداره صحیح امور جامعه است. افزایش فقر و افراد ناتوان، موجب افزایش مشکلات اجتماعی و کاهش مجدد سطح رفاه و توسعه کل جامعه میشود. افزایش درآمد دولت همراه با رشد اقتصادی و عدالت در توزیع و بازتوزیع درآمدها موجب کاهش ضریب جینی و گسترش عدالت اجتماعی و کاهش فقر میشود.
فقرا قربانی توسعهنیافتگی و کاهش رشد اقتصادیاند. بیکار شدن یک کارگر موجب فقیر شدن خانواده او میشود و اگر چتر حمایت دولت از طریق بیمه بیکاری و پرداخت یارانه بر سر او و خانواده اش کشیده نشود، انواع مشکلات مانند اعتیاد، بزهکاری، ناهنجاریها، نارضایتی عمومی و انواع بیماریهای جسمی و روحی را موجب میشود.
سیاستگذاریهای غلط اقتصادی در چند دهه اخیر همراه با افزایش تحریمهای بینالمللی موجب کاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش فقر شده است. جامعهای که در آن جمعیت رشد میکند اما متوسط نرخ رشد اقتصادی از آن پایینتر است، هر روز نان یا همان کیک اقتصاد کوچکتر میشود و بخش محروم جامعه سهم کوچکتری از کیک اقتصاد میبرند و بدینترتیب سیکل معیوب اقتصادی به افزایش بیکاری و گسترش فقر دامن میزند.
تحریمها باعث شده است تا بنگاههای اقتصادی بسیاری در حوزه صنعت و تولیدات صنعتی با کاهش تولید یا توقف و تعطیلی روبهرو شوند، ادامه این روند موجب افزایش نرخ بیکاری و تعمیق فقر میشود. خشکسالی و کاهش منابع آبی کشور هم باعث فشار بیشتر بر بخش کشاورزی و کاهش درآمد کشاورزان میشود. رکود در بخش ساختوساز و مسکن و کاهش ورود گردشگران خارجی به ایران نیز بهدلیل کارشکنیهای ناشی از تحریم میتواند بر کاهش درآمدها و افزایش بیکاری بیفزاید.
نگاهی به توانمندیها و ثروت و منابع طبیعی ایران همراه با جمعیت کثیر تحصیلکرده و سرزمین پهناور و موقعیت جغرافیایی بی نظیر در دنیا، موید وجود یک کشور ثروتمند و آماده پیمودن مسیرهای توسعه و تبدیل شدن به یکی از پیشرفتهترین و ثروتمندترین کشورهای دنیاست. مردم ایران، توسعه، رفاه، ثروت و برخورداری را حق خود میدانند و از اینکه وضع فعلی خود را با وضع مطلوب در تضاد میبینند، همواره به فکر فرو میروند.
چرا ایران امروز گرفتار و ناتوان در دستیابی به شرایط مناسب برای ریشهکنی فقر است و چرا با این همه فرصتهای توسعه و مواهب فراوان خدادادی، نمیتوانیم قلههای پیشرفت و توسعه را درنوردیم؟
شاید جواب این سوال اول؛ در بهرهوری پایین داخلی بهدلیل ناکارآمدی در اتخاذ و اجرای صحیح سیاستها و برنامههای اقتصادی و دوم؛ در کارشکنی خارجیها به دلیل تضاد منافع ملی و اهداف توسعهای سیاستگذاران با اهداف و منافع بینالمللی قدرتهای غربی باشد.
بازنگری در رویکردهای اقتصادی و بهینه و امن کردن محیط کسب و کار برای ایجاد یک محیط مطلوب و دلچسب اقتصادی برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی و تعدیل تضاد منافع با غرب میتواند زمینه رشد اقتصادی بیشتر را فراهم کند.
در یک سال اخیر خروج سرمایه از ایران بهدلیل خروج آمریکا از برجام شدت گرفته است. به ازای هر یک میلیارد دلار خروج سرمایه از ایران دهها هزار نفر بیکار میشوند. ادامه این روند موجب کاهش شدید منابع ارزی، افزایش افسار گسیخته ارزش دلار و رشد روزافزون تورم خواهد شد. بیکاری یعنی محروم شدن فرد از دریافت درآمد ماهیانه متناسب با نوع شغل و تورم یعنی کاهش قدرت خرید و ناتوانی از تامین مایحتاج عمومی و مورد نیاز یک زندگی حداقلی که از عرف عمومی جامعه پایینتر است. از این رو میتوان به روشنی افزایش تحریمها را موجب گسترش فقر دانست.
در علم اقتصاد فقر را نتیجه عدم رشد اقتصادی (درآمد) و عدم باز توزیع صحیح درآمدها (ضریب جینی) میدانند.
ناکارآمدی اقتصادی و سیاستهای غیرعلمی و گاها متضاد با منافع ملی و عدم تخصیص صحیح منابع کمیاب اقتصادی همراه با وجود انواع رانت و فساد اقتصادی در داخل کشور و قطع روابط آزاد تجاری با دنیا موجب نحیف و آسیبپذیر شدن اقتصاد کشور شده و بیم فروغلطیدن کشور در ابرتورم، بیکاری فراگیر و بروز سونامی فقر را ایجاد کرده است. همه این نگرانیها موجب افزایش مهاجرت و خروج بیشتر سرمایه و تداوم این روند مخرب خواهد شد.
راهکار حل این مشکلات اغلب در دست دولت است. نجات اقتصاد ایران از درهم ریختگی و آشفتگی، تغییر رویکردها به نظام اقتصاد بازار، تصویر درست چشماندازها و کاهش تضاد منافع با غرب است. در علم جامعهشناسی خروج فقیر از وضعیت فقر قبل از اینکه ناشی از تصمیم و اراده خود فرد باشد متکی به تصمیم نهاد دولت یا نهادهای مستقل مردمی است. یک دولت فقیر نمیتواند انبوه فقرا را از فقر برهاند. پرداخت یارانهها و توزیع کالاها و گسترش بیمهها میتواند برای زنده ماندن فقرا کافی باشد؛ اما راه زندگی را به آنها نشان نمیدهد. راه زندگی از تجارب علمی بشر در حوزه اقتصاد و بازنگری در تعامل با جهان میگذرد. کشورهای پرجمعیتی مانند چین، هند، برزیل و اندونزی نمونهای از کشورهای در حال توسعه هستند که در عین
عدم برخورداری از منابع طبیعی مانند نفت و گاز و بیشتر به مدد اتخاذ سیاستهای درست اقتصادی در کاهش سطح عمومی فقر، موفق عمل کردهاند.
در جامعهای که کارآفرینان ثروتمند میشوند و ثروت خود را صرف رفاه و مصرف بیشتر میکنند چرخه سالم اقتصادی منجر به مصرف بیشتر و سرمایهگذاری بیشتر و اشتغال و کارآفرینی بیشتر میشود. یکی از راههای موثر کاهش فقر اجازه دادن به ثروتمندان برای تجمیع منابع لازم برای سرمایهگذاری مجدد و بازتوزیع درآمدهاست. در جامعهای که ثروت نکوهیده است و ثروتمند نکوهش میشود سرمایهها فرار میکنند و سرمایهگذاری کاهش مییابد. فقر نتیجه همین سوء برداشتهاست. سرمایهای که از منابع محدود ملی و در چرخه سالم اقتصادی از جیب تک تک مردم در یک جا تجمیع میشود در نهایت باید در همان کشور سرمایهگذاری شود. این یک خواسته بحق و درست است. پزشک حاذقی که سالها از حق ویزیت و هزینه جراحی و درمان هزاران بیمار به ثروت مناسبی دست یافته شایسته است اقدام به ساخت یک بیمارستان یا هتل یا کارخانه دارو یا پس انداز و سرمایهگذاری در بانک و انواع بازارهای سرمایه کند. اگر همین پزشک به قصد زندگی بهتر و در شرایط امنتر سرمایه اش را تبدیل به ارز کند و از کشور برود بزرگترین بازنده، جامعه است. از یکسو یک نخبه فکری و ابزاری ارزشمند را از دست داده است و از سوی دیگر حاصل دهها سال تجمیع سرمایه ملی در دستان او را در اختیار خارجیها قرار داده است. پس ثروت نکوهیده نیست، فراری دادن ثروت و تهدید به مصادره اموال و نا امن کردن محیط برای سرمایهگذاری قابل سرزنش و نکوهیده است.
نتیجه حب و بغضها در اداره امور اقتصادی منجر به تضعیف کشور و گسترش فقر میشود. باید بدانیم که افزایش نرخ بهره منجر به افزایش هزینه تولید و کاهش انگیزه سرمایهگذاری و گسترش بیکاری و فقر میشود. هزینه هر تصمیم اشتباه سیاسی و اقتصادی باعث قربانی شدن مردم و فروافتادن آنها به دره فقر میشود.
بزرگترین منبع قدرت برای هر دولتی در ایران نیروی انسانی تحصیل کرده و ارزان و منابع فراوان طبیعی است. اگر سازماندهی درست، حکمرانی مناسب و تخصیص صحیح منابع در قالب یک برنامه منسجم و هماهنگ و تجربه شده رشد اقتصادی، مبنای توسعه کشور قرار گیرد و دیپلماسی کشور بتواند منافع مشترک پیشرفت کشور با دنیا را باز تعریف کند، میتوانیم به برون رفت از وضعیت دشوار فعلی امیدوار باشیم. جامعهای که در آن رفاه و ثروت و توسعه مبنای تکامل و رشد اخلاقی و فرهنگی جامعه است. جامعهای که به آفت فقر دچارمی شود مستعد نا امنی، فساد و ناهنجاری است و جامعهای که به این آفتها دچار شود فرصت های توسعه اقتصادی و فرهنگی خود را از دست میدهد. سیستمها و الگوهای توسعه و مدلهای مناسب افزایش درآمد و توزیع درآمد در دنیا فراوانند و ما برای دستیابی به یک نسخه بومی توسعه ناچار به مطالعه عمیق و احترام گذاردن به این مدلها و الگوها هستیم.
فقرا قربانی کجاندیشی و بدفهمی مفاهیم و مبانی علوم اقتصادی و جامعهشناسی و سیاسی هستند. یک فقیر از دید یک سیاستمدار یک فرصت برای کسب یک رای پوپولیستی در قالب پروژه نجات، برای یک جامعه شناس یک قربانی از نابرابری اقتصادی و یک سوژه و عامل بزهکاری و برای یک اقتصاددان یک حسرت از اتلاف منابع و تصمیمات غلط اقتصادی است.
هیچ انسان سالمی در هیچ زمانی تمایلی به فقر ندارد و فقیر بودن هرگز ارزش تلقی نشده است.
تمامی ادیان در مذمت فقر سخن گفتهاند و تمامی اندیشمندان برای ریشه کنی آن به فکر
فرو رفتهاند. آنچه روشن است به ازای هر یک درصد کاهش رشد اقتصادی صدها هزار نفر شغل خود را از دست میدهند و توان تامین نیازهای حداقلی خود برای معیشت و زندگی را نخواهند داشت. پرداخت هوشمندانهتر یارانهها به طبقات محروم تر جامعه و افزایش بیمههای درمانی و اجتماعی میتواند در سالهای سخت تحریم تنها راه نجات نیازمندان باشد، رسالتی که به عزم ملی همه گروهها و افراد جامعه برای گذر از بحران نیاز دارد.