به گزارش کسب و کار نیوز با محمدعلی صنعتکاران و محمدابراهیم سیف پور دو چهره تاریخساز کشتی ایران را پس از تمرین کشتی به همراه دیگر پیشکسوتان در سالن کشتی توفیق جهانبخت را در ادامه میخوانید:
صنعتکاران: زیر نظر مرحوم غفوریان کشتی را شروع کردم
در محله سرچشمه تهران کوچه بحر العلوم در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۱۶ به دنیا آمدم. پنج ، شش ساله بودم که به خیابان نایب السطنه، خیابان شهباز نقل مکان کردیم. پدرم درجه دار ارتش بود و خودم نیز بعدها به شهربانی رفتم. از کلاس نهم فکر میکنم ۱۶ یا ۱۷ ساله بودم که کشتی را شروع کردم، زورخانهای نزدیک خانه مان سر خیابان نایب السلطنه بود که تشک کوچک کشتی را در آن پهن میکردند. خدا رحمتش کند “رحمت الله غفوریان” در باشگاه شهباز مربی بود. خلاصه به آن جا رفتیم و برای کشتی ثبتنام کردیم و با بچهها تمرین می کردیم. آقای غفوریان هم همیشه بالای سرمان بود. تا این که بعد از دو، سه ماه باشگاه دارایی پشت مسجد سپه سالار راهاندازی شد. مرحوم غفوریان هم به آنجا رفت و بقیه بچهها هم به پیروی از او به آنجا رفتند. پیشکسوتانی مثل مصطفی و مرتضی تاجیک که خدا رحمتشان کند، هم بودند. ما پیش غفوریان تمرین کردیم و پس از هفت ماه تمرین من توانستم نایب قهرمان مسابقات تهران شوم و پس از آن هم در رقابتهای قهرمانی کشور به قهرمانی رسیدم.
سیفپور: از بچگی خرجم را از کشتی درمیآوردم!
در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۱۷ در میدان شاپور ، بازارچه قوام الدوله به دنیا آمدم. از کودکی عاشق کشتی بودم طوری که همیشه در خاک و خل کشتی می گرفتم و شرط بندی می کردیم. اصلا من از بچگی خرجم را از کشتی در می آوردم. (با خنده)
من از کودکی کشتی می گرفتم. محله ما یک باشگاه داشت که یکسری در رینگ بوکس آن هفتهای سه بار تمرین میکردند. ما با بچهها پول جمع کردیم و به سرایدارمی دادیم و می رفتیم داخل رینگ کشتی می گرفتیم. در بازارچه هم شر محل بودیم تا این که بعد از چند ماه در باشگاه مسابقات کشتی گذاشتند که من در ۴۸ کیلوگرم شرکت کردم و به عنوان قهرمانی رسیدم. بعد از آن بود که بیشتر به کشتی علاقمند شدم و سعی کردم آن را حرفهای تر دنبال کنم. بعد ما را به باشگاه فولاد در خیابان فرهنگ بردند. آنجا حاج عبدالحسین فعلی، مربی نابغه دنیا که امثال تختی، زندی و … را تحویل کشتی جهان داده بود، به کشتیگیران تمرین می داد. من هم آن جا رفتم و کارم را زیر دست حاجی فعلی شروع کردم. خدا بیامرز بهترین مربی بود که در عمرم دیدم و بیشترین شاگرد را تربیت کرد تا این که در مسابقات قهرمانی کشور از آبادان شرکت کردم و سوم شدم. بعد از آن به اردوی تیم ملی رفتم و توانستم خیلی زود خودم را نشان بدهم و نماینده ایران در المپیک ۱۹۶۰ رم شوم.
سیفپور: در المپیک رم با ناداوری بازنده شدم
قبل از المپیک رم در تورنمنت بلغارستان و ترکیه من و صنعتکاران و تختی، توفیق، مهدی زاده و … حضور داشتیم که کشتی های خیلی خوبی گرفتیم و بعد من در وزن ۵۲ کیلوگرم انتخاب شدم و به المپیک رفتم، اما متاسفانه حق من و تختی را علنا خوردند. وهبی امره رییس فدراسیون ترکیه، تمام داوران را انتخاب میکرد و حق ما را خورد. گرونینگ از اتریش، وانتالا فنلاندی، کروپ لهستانی، زوت و علی علی اف روس هر ۵ تا را ضربه فنی کردم اما مقابل احمد بیلک ترک در حالیکه یک بر صفر پیش بودم با ناداوری و نفوذ وهبی امره شکست خوردم و برنز گرفتم. سه ماه قبل از المپیک توانسته بودم این کشتیگیر ترک را ببرم، اما حق من را خوردند و به آن چه که می خواستم نرسیدم.
سیفپور: ترک تحصیل کردم و فقط کشتی میگرفتم
عاشق کشتی بودم. حتی ترک تحصیل کردم و کارم فقط کشتی گرفتن بود. من و صنعتکاران خیلی زود به تیم ملی رسیدیم و به همین خاطر همیشه در اردو و مسابقات بودیم. صنعتکاران تا تحصیلاتش تمام شد به شهربانی رفت ، اما من کشتی را ادامه دادم و اصلا فرصت سر کار رفتن را هم نداشتم. اگر به جای کشتی درس می خواندم الان پروفسور شده بودم (با خنده). یک روز موحد با یکی از مدیران ورزش بحث میکرد و به او میگفت آن زمان که ما کشتی می گرفتیم، استعداد داشتیم و قهرمان المپیک و جهان شدیم، اگر به جای کشتی می رفتیم سراغ درس الان پروفسور شده بودیم. حالا وضع ما این است و مابقی ببینید که چه وضعی دارند.
صنعتکاران: حبیبی به بلور گفت”به جدم این پسر قهرمان جهان میشود”
در مسابقات جهانی ۱۹۶۱ یوکوهاما که سیفپور هم در آن حضور داشت و طلا گرفت، من هم برای اولین بارحضور داشتم. هیچ وقت یادم نمیرود وقتی در باشگاههای تهران اول شدم، مرحوم غفوریان من را پیش حبیب الله بلور برد که تیم ملی را تمرین می داد تا از او اجازه بگیرد و من هم بتوانم در اردوی تیم ملی تمرین کنم. خلاصه آقا بلور هم قبول کرد. وقتی در اولین جلسه که نرمش کردیم و تمرین شروع شد بلور، من و امامعلی حبیبی که قهرمان المپیک بود را با هم انداخت تا تمرین کشتی کنیم. من هر چه که در توان داشتم در این تمرین پیاده کردم. هیچ وقت یادم نمیرود بعد از تمرین حبیبی به بلور گفت” به جدم آقا بلور این پسر قهرمان جهان میشود.” این حرف حبیبی برایم خیلی بزرگ و با ارزش بود و حسابی تشویق شدم که با قدرت ادامه بدهم.
صنعتکاران: تختی گفت باورم نمیشد بتوانی سیناوسکی را ببری
در مسابقات جهانی ۶۱ یوکوهاما با پنج مدال طلا برای اولین بار قهرمان جهان شدیم و شکست در المپیک رم را با قدرت نمایی بی سابقه در تاریخ کشتی ایران توانستیم جبران کنیم. تختی، حبیبی، مهدی زاده، سیفپور و من مدال طلا گرفتیم. سلطانینژاد نقره و توکل هم برنز گرفتند. در وزن من یک نابغه کشتی به نام “سیناوسکی” از شوروی حضور داشت که در دوره قبل مسابقات جهانی ستاره رقابتها شده بود. بعد از چند کشتی به او رسیدم و توانستم او را ببرم. در این کشتی فشار زیادی روی من وارد شد تا جایی که این دندانهای من را که می بینید کار او است و تمام لثههایم در این کشتی آسیب دید اما دست از مقاومت برنداشتم. به هر حال در پایان کشتی دستم بالا رفت و پیروز شدم. هیچ کسی باور نمیکرد حتی آقا تختی و حبیبی خیلی خوشحال بودند و من را بوسیدند و به من تبریک گفتند.تختی گفت باورم نمیشد بتوانی او را شکست دهی. سیناوسکی پیش از من، حبیبی و توفیق را برده بود و انگیزه زیادی برای شکستش داشتم. البته در آن مسابقات هم خیلی در حق تیم ما اجحاف شد. ترک ها در آن زمان خیلی قدرت داشتند و وهبی امره ظلم زیادی در حق کشتی گیران ایران کرد. تختی هم در یوکوهاما طلا گرفت. در المپیک ۶۰ رم نگذاشتند او به مدال طلا برسد و نقره گرفت، اما در یوکوهاما توانست قهرمان جهان شود.
صنعتکاران: تختی را به عنوان یک پهلوان واقعی قبول داشتیم
تختی بزرگ همه ما بود و همه ما به عنوان یک پهلوان واقعی او را قبول داشتیم. پهلوانی در وجود این مرد بود. او خیلی ما را تشویق میکرد. وقتی کشتی را از حریف شاخص روس بردم به من گفت باورم نمیشد بتوانی او را شکست دهی. بعد از انقلاب هم من اولین رییس فدراسیون کشتی بودم که جام تختی را ابداع کردم و از این که هنوز هم این جام پا بر جاست خوشحالم.
سیفپور: در جهانی یوکوهاما به یک وزن بالاتر رفتم و طلا گرفتم
در المپیک ۱۹۶۰ در وزن ۵۲ کیلوگرم به مدال برنز رسیدم اما برای مسابقات جهانی یوکوهاما در سال ۱۹۶۱ به ۵۷ کیلوگرم آمدم. من، آکباش و کشتیگیر ژاپنی به فینال رسیدیم. من برابر آکباش مساوی شدم بعد ژاپن را بردم و توانستم به مدال طلای جهان برسم.
سیف پور: بهترین کشتیهای عمرم را در جهانی بلغارستان گرفتم
بهترین کشتیهای عمرم را در جهانی ۱۹۶۳ بلغارستان گرفتم. پنج، شش قهرمان جهان در وزنم بودند، کشتیگیران ترک، بلغارستان، روسیه و … .من در فینال با واتانابه ژاپنی که خیلی خوب کشتی می گرفت رو در رو شدم، اما باختم و نقره گرفتم.
سیف پور: تختی بیشتر از خودش برای ما قهرمانی میخواست
تختی مشوق همه ما در میادین مبارزه بود و به همه ما روحیه می داد. ما از حضور تختی انرژی می گرفتیم. او واقعا پهلوان بود تا جایی که خدا وکیلی بیشتر از این که برای خودش قهرمانی بخواهد برای ما برد و قهرمانی می خواست. یک آدم خوب که وجودش و انرژیاش را برای مردم می گذاشت و هر کاری که میتوانست برای مردم انجام می داد. خب هر که باشد ماندگار میشود و هیچ وقت نامش از بین نمیرود. تختی خیلیها را که مشکل داشتند و بیکار بودند سر کار گذاشت و دستشان را گرفت. او واقعا مرد بود.
سیفپور: تختی زمینها را نفروخت تا زن و بچه مردم از نان خوردن نیفتند
وقتی در یوکوهاما با آن نمایش درخشان که بیسابقه بود قهرمان جهان شدیم و به ایران آمدیم قرار بود بنیاد پهلوی به ما پاداش بدهد، شاه علاقه زیادی به کشتی داشت. وقتی نزد شاه رفتیم دستور داد به کشتیگیرانی که مدال طلا گرفتهاند و پنج نفر هم بودیم، نفری سه هکتار زمین کشاورزی در اطراف گرگان بدهند و این کار انجام شد. چون ما کشاورز نبودیم، تختی مامور شد به سر زمین های کشاورزی برود و آنها را بفروشد و پولش را برایمان بیاورد. به هر حال تختی به آن جا رفته بود و مردم هم از او استقبال گرمی داشتند. وقتی آن جا میرود می بیند که کشاورزان زیادی در این زمینها مشغول به کار هستند و خرج زن و فرزندانشان را از آن زمینهای کشاورزی در می آورند. وقتی تختی به تهران بازگشت جلسه گذاشتیم که ببینیم چه کاری انجام داده است، اولا این را بگویم تختی یک عادتی داشت وقتی اتفاقی می افتاد یک ربع می خندید و بعد آن را تعریف میکرد. وقتی ما جلسه برگزار کردیم به او گفتیم که چه کار کردی، اول چند دقیقهای مدام خندید بعد گفت: “بابا زن و بچه مردم خرجشان از این زمینها در میآید. ما کدام زمین را بفروشیم؟ من نمیتوانم این زمین ها را بفروشم چون نان آنها قطع میشود و به مشکل میخورند. به همین خاطر از خیر فروختن زمینها گذشتیم.”خب این حرف خیلی بزرگی بود و کار هر کسی نیست. به هر حال او تختی بود و برای ما ارزش زیادی داشت. ما هم از او تبعیت کردیم و از خیر فروختن این زمینها گذشتیم تا این که به دربار نامه نوشتیم و بعد به ما جایزه نقدی پرداخت کردند. بزرگواری تختی این بود که نمیتوانست ببیند زن و بچه مردم از نان خوردن بیفتند.
صنعتکاران: در المپیک توکیو با ناداوری سوم شدم
در المپیک ۱۹۶۴ توکیو بدشانسی آوردیم. ابتدا به ترتیب مارتین هاینزه از آلمان شرقی، یاسوئو واتانابه از ژاپن و کارول باشکو از مجارستان را بردم. در روز فینال هم ابتدا محمد افضل پاکستانی را بردم، سپس پتکو درمنجیف از بلغارستان که نایب قهرمان هر دو سال قبل جهان بود را ۳-۰ شکست دادم اما در ادامه مقابل گورام ساخارادزه از شوروی و اسماعیل اوغان از ترکیه مساوی شدم و به مدال برنز المپیک رسیدم. اوغان را در استانبول برده بودم و خیلی کشتیگیر مشهوری بود منتهی مشهور تر از او وهبی امره، رییس فدراسیون ترکیه بود که نایب رییس فیلا هم بود و همیشه در داوریها نفوذ داشت. وقتی مقابل ساخارادزه مساوی شدم، به رختکن آمدیم، مرحوم زندی داشت عرق پشت گردنم را خشک میکرد که بلافاصله من را صدا کردند تا مقابل اوغان کشتی بگیرم. این در حالی بود که اوغان استراحت کرده بود و متاسفانه در حالی که حق من برد بود ناداوری شد. این در حالی بود که من هفت کشتی گرفته بودم و اوغان شش کشتی. در نهایت اوغان قهرمان شد و من به عنوان سومی رسیدم.
سیفپور: در المپیک توکیو با بدشانسی ششم شدم
در المپیک ۱۹۶۴ توکیو در کشتی اول مقابل ماتی جوتیلا از کانادا قرار گرفتم. هر چه او را روی پل بردم طاقت آورد. او را بلند میکردم و روی پل می بردم اگر در آن زمان کشتی مثل امروز پوئنی بود او را در همان دقیقه اول ۱۰ بر صفر میکردم تا این که روی یک حرکت که کشتیگیر کانادا را روی پل برده بودم غلتید و پشت من به تشک خورد و داور که ناشی هم بود با ضربه فنی مرا بازنده اعلام کرد. در ادامه روی میهان از زلاندنو را بردم سپس کیه یون از کره شمالی را با ضربه فنی شکست دادم و در ادامه هم ماریو تووار از مکزیک را بردم اما مقابل خوخاشویلی از شوروی شکست خوردم و بخاطر همان باخت عجیب دور اول به کانادا به برنز نرسیدم و با بدشانسی ششم شدم. در المپیک رم حبیبی هم سرنوشتی مثل من داشت. او کشتیگیر آمریکایی را چهار بار روی پل برد، اما وقتی او را برای پنجمین بار روی پل برده بود یک دفعه خودش روی پل رفت و شکست خورد.
سیفپور: با قهرمانی جهان در منچستر عملکرد خوبی داشتم
در رقابتهای جهانی ۱۹۶۵ منچستر در وزن ۶۲ کیلوگرم کشتی گرفتم و کشتیهای خیلی خوبی گرفتم و با مدال طلایی که گرفتم توانستم در قهرمانی ایران نقش داشته باشم. در کشتی اول به داگلاس آمریکایی خوردم که کشتیگیر خیلی خوبی بود.کشتی گیران خوبی مثل ژاسکاریو، داگلاس ، کلوف بلغار را بردم و توانستم برای دومین بار در جهان به مدال طلا برسم. من در سه وزن کشتی گرفتم و توانستم در هر سه وزن به مدال جهان و المپیک برسم. ما بدشانسی می آوردیم. وهبی امره که خدا بگویم چه کارش کند، حق ما را می خورد. مقابل کلوف در طول مبارزه بر روی تشک دنبالش میکردم اما به او اخطار نمی دادند. من فن یک دست یک پا خوب می زدم تا این که یک دقیقه مانده به پایان مبارزه با همین فن او را روی پل بردم و برنده شدم. ما همیشه باید هم با وهبی امره کشتی می گرفتیم و هم با حریفان.
صنعتکاران: در منچستر بدشانسی آوردم و نقره گرفتم
در جهانی منچستر با ساخارادزه مساوی شدم و ژاپن را بردم. ساخارادزه هم ژاپن را برد، اما چون پوئن منفیاش کمتر بود او به عنوان قهرمانی رسید. سرمربی تیم ما هم خدا بیامرز نبی سروری بود و تیم به عنوان قهرمانی جهان رسید. میتوانستم به دومین طلای جهان برسم اما بدشانسی آوردم و نقره گرفتم.
صنعتکاران: از بودن کنار تختی لذت می بردیم
تختی کشتیگیری بود که اخلاق حسنه داشت. به معنای واقعی پهلوان بود. یعنی کشتیگیری که قهرمان شود و اخلاق او را داشته باشد پهلوان واقعی است. ما در اردوها وقتی شیطنت می کردیم تختی بزرگ تیم بود و خیلی ما را نصیحت میکرد. به وقتش هم اهل شوخی بود و از بودن در کنار او لذت می بردیم. تختی برای همه ما الگو بود. او همیشه در اردوها نمازش را می خواند و به لحاظ فنی نیز کشتیگیری بسیار خوب و قوی بود.
صنعتکاران: تختی خیلی “مصدقی” بود
خیلی وقتها تختی را خارج از اردوها می دیدم و با او در ارتباط بودیم. مرگش را با تلفن به من اطلاع دادند و رفتیم به تشییع جنازه او. تختی در یکی از مصاحبههایش گفته بود “افتخار میکنم سرباز جبهه ملی هستم.” و همین موضوع تا حدی باعث دردسرهایی برای او شده بود. او تحت فشار قرار نداشت، اما به هر حال به خاطر مصاحبهای که کرده بود تا حدی از سوی حکومت در انزوا قرار گرفته بود. تختی خیلی مصدقی بود و او را دوست داشت. مسائل سیاسی در میان بود و به او اجازه نمی دادند که خیلی وارد بحث های مدیریتی و مربیگری شود. البته خودش هم علاقه ای نداشت. الان هم خیلی ها خاطراتی از تختی نقل میکنند که اصلا با او نبودند و معلوم نیست این خاطرات را از کجا می آورند.
سیفپور: راه ندادن تختی به سالن دروغ است
من امیریه بودم که با من تماس گرفتند و مرگ تختی را اطلاع دادند، رفتیم پزشکی قانونی اما جمعیت زیادی آمده بودند و خیلی شلوغ بود تا حدی که ما هم نمی توانستیم جلو برویم. مردم واقعا تختی را دوست داشتند و همه از اتفاقی که رخ داده بود شوکه بودند. تختی خودش نمی خواست وارد مربیگری و مدیریت شود. اصلا این که برخی ها عنوان کردند مثلا تختی را به سالن راه ندادند، واقعیت نداشت. مردم عاشق تختی بودند. در حال حاضر چیز هایی از تختی می شنویم که شاخ در می آوریم. من با تختی از وقتی که قهرمان المپیک شد، ۱۰ سال با هم بودیم، اما هیچ وقت یکسری از این خاطراتی که از او میگویند را ندیدیم. او در حالت رفاقت هم به جبهه ملی رفت، وگرنه آن اوایل اصلا از این چیزها از او نمی دیدیم. تختی را همه دوست داشتند، همه ارگانها، قهرمانان، زن و مرد و پیر و جوانان عاشق تختی بودند. او الگوی همه بود. تختی محبوب مردم بود و مرگش هم به خاطر برخی گرفتاریهای شخصی بود که اتفاق افتاد.
صنعتکاران: فقط تختی از عهده ۱۶ سال حضور در تیم ملی برمیآمد
تختی کلا خاطرخواه کشتی بود و از افرادی بود که طولانی ترین سابقه حضور در سطح اول کشتی از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۴ را داشت. پس از آن هم سال ۶۵ کشتی نگرفت، اما باز در سال ۱۹۶۶ به کشتی باز گشت که متاسفانه نتوانست نتیجه خوبی بگیرد. ۱۵ تا ۱۶ سال مداوم در سطح اول کشتی بودن کار خیلی سختی بود که فقط تختی از عهده آن بر آمد. مردم خیلی او را تشویق به بازگشت کردند و او در نهایت باز هم به تیم ملی بازگشت.
سیفپور: بازگشت تختی خواسته فدراسیون و مردم بود
فدراسیون آن زمان خیلی دوست داشت تختی به کشتی باز گردد. مردم هم خواستار بازگشت او بودند تا این که فدراسیون توسط رفقای تختی او را به تمرین تیم ملی آوردند. از آن جا هم برای المپیک انتخاب شد، اما بدنش مانند سابق آماده نبود و نتوانست نتایج گذشته را تکرار کند.
سیفپور: قهرمانان قدیم خودشان را لوس نمیکردند!
بهترین رقبای داخلیام در وزن ۵۲ کیلوگرم خجسته و سلطانی نژاد، در ۵۷ بایرام جهانی و بابا اولادی از قزوین و چند نفر دیگر، در ۶۲ کیلوگرم قلیچ خانی ، بهشتیان، غلامی بودند و وزنها پر از قهرمان بود. مثل الان نبود که قهرمانان خودشان را لوس کنند! ما زجر و سختی می کشیدیم تا به تیم ملی برسیم.
سیفپور: مردم دوست داشتند مدام برایشان کشتی بگیریم
قدیم در هر وزن چهار، پنج کشتیگیر خوب حضور داشت. مثل الان نبود قهرمان جهان شویم و بعد برویم خانه و بخوابیم تا سال بعد. آن زمان مردم دوست داشتند قهرمان جهان و المپیک شان را مدام در مسابقات ببینند. ما ۱۰ روز بعد از قهرمانی جهان می آمدیم و در تمرینات حاضر می شدیم و کشتی می گرفتیم. مربیمان وقتی میگفت در این تاریخ باید در سالن حضور داشته باشیم می آمدیم چون مسابقه داشتیم، چهار جانبه، تورنمنت بینالمللی، تیم به تیم و … همیشه در فرم ایده آل قرار داشتیم و مردم همیشه کشتی های ما را می دیدند. در همین سالن پارک شهر مردم دائما کشتی قهرمان شان را می دیدند. یادم میآید یک تیم از بلغارستان به ایران آمده بود من تازه به وزن ۶۲ کیلوگرم رفته بودم، در مراسم معارفه وقتی با کشتیگیران حریف می خواستم دست بدهم وزن اول و دومشان را برده بودند، آن شب هم وزن سومشان را بردم و از هشت کشتیگیر، سه کشتیگیرشان را در سه وزن شکست داده بودم.
سیفپور: معلوم نیست کشتی گیران سرشان را به هم میچسبانند چه میگویند؟
کشتیهای الان به دلم نمیچسبد و بعضی اوقات تلویزیون را خاموش میکنم. من نمی دانم کشتیگیران از این که در مبارزه سرشان را بغل هم میگذارند به دنبال چه هستند. معلوم نیست با هم حرف می زنند، قرار میگذارند و یا درد دل میکنند! خب از همدیگر زیرگیری کنید، کشتیگیران ما فقط به دنبال هل دادن حریف و یک امتیاز گرفتن آن هستند. این که نشد کشتی. همین است که مردم دیگر مثل سابق به سالنها نمی آیند. آن زمان مدام فن می زدیم و کشتی از اول تا آخر پر از فن و درگیری بود.
صنعتکاران: مادرم نذر کرده بود کشتی را کنار بگذارم
سال ۶۱ انتخاب شدم به جهانی ژاپن رفتم. سال بعد از آن در انتخابی تیم ملی رقیبم عبدالله موحد بود که با هم مساوی شدیم. بعد از آن هم چون زیاد وزن کم میکردم از ۶۷ کیلوگرم به ۷۸ کیلوگرم رفتم. در ۷۸ کیلوگرم در سالهای ۶۳ ،۶۴ و ۶۵ رقیبی نداشتم، اما در سال ۶۶ به خدا بیامرز حسین تهامی باختم. تهامی هم رفت و در جهانی ۱۹۶۶ تولیدو سوم دنیا شد. بعد در قهرمانی کشور او را بردم و اول شدم. بعد از آن هم چندین ماه به خاطر بیماری کشتی را کنار گذاشتم. یادم میآید وقتی به خانه برگشتم خدابیامرز مادرم که یک فرد مذهبی بود گفتم کشتی را به خاطر بیماری کنار گذاشتم. او هم گفت که مادر خوب کاری کردی، چون من سفره حضرت ابوالفضل نذر کرده بودم، چون اول هر ماه خانه ما روضه خوانی بود. من هم یکی، دو سالی بود که عقد کرده بودم به خاطر همین مادرم نذر کرده بود، برای رسیدن به زندگیام کشتی را کنار بگذارم.
صنعتکاران: جام تختی را پایهگذاری کردم
پیش از انقلاب سرمربی تیم ملی بودم و سیفپور هم مربی تیم ملی بود. بعد از انقلاب هم برای انتخابات ریاست فدراسیون کشتی از استانها رای گیری کردند و من توانستم رییس فدراسیون شوم. در نهایت چیزهایی که می خواستیم محقق نشد و چون خواستههایم را قبول نمی کردند از ریاست فدراسیون کنارهگیری کردم. همان موقع رقابتهای جام تختی را پایهگذاری کردم و خوشبختانه الان هم با قدرت پس از سالها برگزار میشود. در زمان یزدانی خرم هم او از من دعوت کرد و برای نایب رییسی با هم صحبت کردیم که کار را قبول کردم و دوران نسبتا خوبی را سپری کردیم.
سیفپور: در اولین حضورم در جهانی پیشکسوتان طلا گرفتم
چندین سال پیش فدراسیون اعلام کرد که مسابقات قهرمانی پیشکسوتان جهان قرار است در کوبا برگزار شود. آن زمان طالقانی رییس فدراسیون بود. رفتیم صحبت کردیم، اما ویزای ما دیر آمد و نتوانستیم به کوبا اعزام شویم. سال بعد از آن مسابقات در کانادا بود که پیش از آن هم رقابت های جهانی بزرگسالان را برگزار کرده بود. من و سید عباسی و علی اکبر حیدری هم به مسابقات رفتیم. من و سید عباسی اول شدیم و اکبر حیدری هم سوم شد بعد از آن آمدم و بعد از مدتی سرمربی پیشکسوتان شدم و چند سالی که بودم تیم را می بردم و قهرمان میکردم و پس از آن دیگر بازنشسته شدم.
سیفپور: کشتیگیران ما بلد نیستند کشتی را مدیریت کنند
از کودکی باید به آنها یاد دهند که درست کشتی بگیرند و درست کشتی را مدیریت کنند. اینها عادت کردهاند که فقط حریف را هل بدهند و در سر پا نیز سرشان را بغل سر حریف بگذارند. یک عمر اگر سرت را به یک سمت بگذاری عادت خواهی کرد و دیگر نمی توانی مدل خوابت را تغییر بدهی. متاسفانه به اینها بد کشتی را یاد دادهاند. ما کشتیگیران با استعداد زیادی داریم، اما وقتی مربی چیزی نداشته باشد به آنها اضافه کند کشتیگیر خراب میشود. کشتیگیری که نه فن و نه بدل آن را یاد گرفته نمیتواند در تشک مبارزه حرفی برای گفتن داشته باشد و باعث میشود استعدادهای ما به هدر برود. باید در استانها استعدادیابی شود و مربیان خوب به اینها آموزش بدهند وگرنه همه سرشان را کنار سر کشتیگیر حریف میگذارند و با هم حرف می زنند (با خنده).
سیفپور: یک لشگر هم نمیتوانست از ما امتیاز بگیرد
بهترین رقیب خارجیام واتانابه بود که قد کوتاهی داشت و واقعا کشتیگیر خوبی بود. ما وقتی دوامتیاز از حریفانمان می گرفتیم یک لشگر هم نمیتوانست آن امتیاز را از ما بگیرد تا کشتی را تمام کنیم. در حال حاضر بهترین کشتیگیر ما وقتی شش امتیاز میگیرد آن را مفت از دست میدهد. باید کشتیگیران ما مدیریت کردن کشتی را بیاموزند. این که وقتی از حریف جلو هستند باید چطور کشتی را اداره کنند و وقتی هم عقب می افتند چطور از حریف امتیاز بگیرند.
صنعتکاران: ساخارادزه بهترین رقیبم بود
ساخارادزه گرج که برای شوروی کشتی می گرفت بهترین حریفم بود. چند سالی هم بود که قهرمان جهان میشد و واقعا سطح فنی بالایی داشت و خیلی باهوش و فنی کشتی می گرفت.
سیفپور: رییس بعدی فدراسیون هم باید راه خادم را ادامه بدهد
رسول خادم بیچاره آمد زحمت کشید و در آخر هم رفت. جوانان و نوجوانان ما خیلی خوب شدند. خادم هم خیلی زحمت کشید. او جوانگرایی کرد. درست است که یکی، دو سال نتیجه نگرفتیم، اما درست میشود. خادم خیلی زحمت کشید و باید از او تجلیل شود. او به کشتی پول آورد و به جوانان و نوجوانان توجه کرد. کسی هم که قرار است رییس فدراسیون شود باید راه خادم را ادامه دهد و پایه ها را جدی بگیرد. من جوانان بسیار خوبی در مسابقات دیدم که نیاز به توجه دارند.
۰۰:۰۰
۰۰:۰۰
گفتگو از علی فیض آسا و وحید رجبی
انتهای پیام