صفحه اصلی / اجتماعی / آموزش / جامعه امروز نه به حوزه اعتماد دارد نه به دانشگاه

دانشیار گروه آموزشی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی:

جامعه امروز نه به حوزه اعتماد دارد نه به دانشگاه

دانشیار گروه آموزشی فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: انسان معاصر انسانی است که در فضای پست مدرن به دین و عقل مدرن اعتماد ندارد، لذا جامعه نه به حوزه اعتماد می‌کند و نه به دانشگاه که نماینده عقل مدرن است.

وحدت حوزه و دانشگاه/دین و اندیشه

به گزارش کسب و کار نیوز، دکتر جهانگیر مسعودی امروز در پنجمین نشست سالانه حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی با اشاره به نقش حوزه و دانشگاه در حل مسائل اجتماعی و اقتصادی، اظهار کرد: بیشتر بحث در خصوص مسائل، مشکلات، آسیب ها و مسائل روز در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و در این بخش به بعد اجتماعی و فرهنگی پرداخته می شود.

وی افزود: نگاه به مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در دو لایه شامل مسائل جاری و پیدای جامعه و مسائل پنهان است که بحث پیدای آن در بعد اجتماعی شامل آسیب هایی چون طلاق، اعتیاد، حاشیه نشینی و مواردی از این قبیل می شود که در جامعه کم هم نیست و به صورت عینی همه درگیر این مباحث هستند اما ابر مسائل ما در جامعه نه در ایران بلکه در جهان اسلام نیز مسائل پنهانی است که عامل پیدایش مسائل پیدای جامعه می شود و گاها به دلیل درگیر بودن در مسائل جاری و پیدای جامعه از این مسائل غافل هستیم؛ لذا در این خصوص نیازمند یک کالبد شکافی جدی بوده تا ابر مسائل روزگار معاصر شناسایی شود.

عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: برای حل مساله باید ابتدا سوال را درک کرد. در واقع فهم سوال بخشی از مساله را حل می کند؛ لذا مقام استفهام سوال را اگر انسان به خوبی طی کند، در مسیر پاسخگویی به سرازیری خواهد افتاد. به تعبیر دکارت باید در برخورد با نقاط مساله دار، ضمن درک واضح بودن مساله، به صورت متمایز آن را دریابیم.

وی اضافه کرد: کمترین درد ما این است که پس از ۴۰ سال انقلاب، امروز با نسلی مواجهیم که هزار پارادوکس ذهنی، روحی داشته و درگیر مسائل مختلف است. ما این مسائل را دریافته ایم اما نمی دانیم مشکل از کجاست؛ لذا باید مساله شناسی کرده و مسائل پنهان که عقبه مسائل ظاهری است را بیابیم.

عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی افزود: شهید مطهری در مقدمه کتاب «انسان و سرنوشت» که پیرامون مباحث قضا و قدر است، در خصوص علت اصلی انحطاط تمدن اسلامی آورده «۲۰ سال است درگیر این کلان مساله هستم که آیا خود اسلام را باید مسئول انحطاط مسلمین شناخت که بسیاری از غربیان (نه همه) که احیانا گرفتار تعصّب مسیحی هستند و یا بالاتر، مأموریت استعماری دارند، آن را ادعا می کنند، یا اسلام از این مسئولیّت مبراست و مسلمانان مسئول این انحطاطند و یا نه این موضوع به اسلام مربوط است و نه به مسلمانان؛ علت این انحطاط، ملل و اقوام غیر مسلمانند که در طول تاریخ ۱۴ قرنی اسلام، به انحای مختلف با مسلمانان سر و کار داشته اند». پاسخ به این پرسش، کار ساده ای نیست؛ یک رشته مباحث نسبتا طولانی باید پیش کشیده شود که لازم است در هر یک از آن با اسلوب علمی تحقیق کافی به عمل آید.

مسعودی گفت: با اشاره به اینکه این مساله برای پسینیان استاد مطهری تبدیل به مساله ای بزرگتر شد، اظهار کرد: این مساله به این دلیل بوده که اگر در جایی احساس می کنیم، از تمدن غرب عقب افتاده ایم، برای جبران آن مدل مدرنیته غربی را مورد استفاده قرار می دهیم؛ لذا برای متاخرین، مساله انحطاط تمدن اسلامی به موضوعی بزرگ با عنوان نسبت اسلام و مدرنیته تبدیل شده است.

وی اظهار کرد: کلان مساله ای که در جهان اسلام با آن مواجه هستیم، این است که دنیای اسلام در جهان معاصر چه نسبتی باید با مدرنیته برقرار کند. بحث های غرب زدگی، رویکردهای غرب ستیزی، رویکردهای غرب شناسی و انواع رویکردهایی که در نیم قرن اخیر به وجود آمده، پاسخ هایی در برابر این سوال بوده است چرا که سرنوشت روزگار ما به این مسائل گره خورده است.

عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی گفت: این مساله در آثار شهید مطهری، سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری مطرح شد و پاسخ هایی نیز برای آن ارایه گردید. در واقع سیر دغدغه های مسلمانان از مسائل ابتدایی تر به مسائل انتهایی تر و معاصرتر حرکت کرد.

مسعودی تصریح کرد: سنت ما در تطبیق با مدرنیته بازسازی نشده است؛ البته در این میان برخی عقیده ای به تمدن غرب عقیده ندارند و قائل به غرب ستیزی و مدرنتیه ستیزی هستند. در کنار این امر، با حلاجی بیشتر مساله اسلام و مدرنیته، در می یابیم که امروز با مساله مدرن تری مواجهیم که در جهان فرامدرن مطرح است؛ در واقع ما هنوز دعوای سنت و مدرنیته را ترک نکرده، وارد فاز جدیدی از زیست جهان یعنی دوران فرامدرنیته شده ایم.

وی گفت: در کتاب جامعه شناسی پس مدرنیسم اثر «اسکات لش» آمده دو دوره بنیاد گرایی در طول تاریخ پشت سر گذاشته شده که یکی بنیاد گرایی بود که بر محور جامعه دینی قرون وسطی شکل گرفت و با ظهور مدرنیته، این بنیاد گرایی ترک شد؛ دیگری بنیاد گرایی جدیدی به نام بنیاد گرایی مدرن است.

مسعودی اظهار کرد: ستون اصلی در بنیاد گرایی نوع اول تفکر دین مدار و در بنیاد گرایی نوع دوم عقل خود بنیاد مدرن بود. براساس نظرات اسکات لش هر دوی این بنیادگرایی ها در دوران معاصر بازنشسته شده اند؛ لذا ما امروز گرفتار جهانی بی بنیاد و خیمه ای بدون محور شده ایم.

عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی ادامه داد: انسان معاصر انسانی است که در فضای پست مدرن نه به دین و نه به عقل مدرن اعتماد دارد؛ لذا در جامعه نه به حوزه و نه به دانشگاه که نماینده عقل مدرن است، اعتماد می کند. لش می گوید «در این دنیای بی بنیاد امروز، آن مرجع های اصلی که پاسخگوی انسان زمان خود بود، از دست رفته و ما با یک خلا در حوزه مرجعیت پاسخگویی مواجه هستیم».

وی عنوان کرد: به تعبیر دکتر شایگان، انسان معاصر انسانی است که دچار هویت ۴۰ تکه شده است. واقعیت این است که ما نیز مثل انسان غربی در فضایی از پست مدرنیسم ورود کرده ایم که خیلی چیزها در این فضا فرو ریخته و ما فروریختن آن را چون پنهان است، نمی بینیم و نمی دانیم بسیاری از زلزله های پنهانی در گسل های ذهنی نسل جدید صورت گرفته و ما ابعاد ظاهری آن را در قالب اعتیاد، بی بندوباری، طلاق و… می بینیم؛ لذا اگر آن لایه های درونی را تشخیص دهیم و نسبت سنت با مدرنیته و پست مدرنیسم را تعریف کنیم، شاید بتوانیم به وظیفه طلبگی و دانشگاهی خود عمل کنیم؛ آن زمان است که در تعامل حوزه و دانشگاه نقش طلبه و دانشگاهی مشخص خواهد شد.

مسعودی ادامه داد: تفاوت ما با غربی ها این است که آنان مدرنیته را از حدود ۵ قرن پیش، یعنی از رنسانس به بعد، تجربه کردند؛ لذا ۵ قرن زمان برد تا ایشان به صورت تدریجی مدرنیته را تجربه کنند اما این زمان برای ما حدود یک قرن گذشت؛ ضمن اینکه غربی ها پست مدرنیسم را از نیمه قرن بیستم تجربه کردند اما ما در یکی دو دهه اخیر محصولات پس مدرن از جمله فیلم، فضای مجازی و… را تجربه می کنیم.

وی گفت: مساله ما این است که هنوز سنت را ترک نکرده، مدرنیته را تجربه کرده ایم و در حال تجربه پست مدرنیسم نیز هستیم؛ لذا هویت ما از هم گسیخته و چند پاره شده و تبدیل به هویت شهر فرنگی شده که هم سنت، هم مدرنیسم و هم پست مدرنیسم در آن جریان دارد.

عضو هیات علمی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی خاطرنشان کرد: روانشناسان از این امر به هویت پریشی و هویت چندگانه یاد می کنند. این مساله مشکل ما در مواجهه با نسل جدید است؛ بنابراین درد را می دانیم اما مساله را تمایز نداده ایم. می دانیم نسل ما در حال از دست رفتن است اما نمی دانیم از کجا ضربه خورده ایم؛ لذا تامل اساتید حوزه و دانشگاه و تقسیم کار در پیدا کردن این تمایز مساله می تواند در یافتن پاسخ به ما کمک کند.

انتهای پیام

همچنین مطالعه کنید:

«افزایش سن بازنشستگی» از فروردین ۱۴۰۳/ با قانون جدید چگونه می‌توان زودتر از موعد بازنشسته شد؟

به گزارش کسب و کار نیوز، محمد محمدی با اشاره به موافقت شورای نگهبان با …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.