به گزارش کسب و کار نیوز، تجربیات فیلمسازی و آثار یک دهه گذشته در سینمای ایران نشان از رسیدن به بن بست فکری و مفهوم پردازانه از این منظر دارد که انگار هیچ حرف جدیدی برای گفتن باقی نمانده است؛ به همین دلیل کارها یا تکرار کارهای قبلی داخلی و خارجی است و یا نسخه هایی بسیار شبیه به هم. نکته ای که متاسفانه در سینما بیش از هرجای دیگری شاهد آن هستیم و آن تقلید و بعضا کپی برداری ها حتی در جزئی ترین قسمت ها از آثار دیگران و پس از آن عدم ذکر این نکته و حتی انکار آن است.
**در جستجوی خلاقیتی که نیست
خلاقیت که عنصری جذاب و عامل اصلی درخشش در همه زمینه های هنری است، به عنوان حلقه مفقوده در سینمای ایران کاملا مشهود است. یکی از بدترین و نابخشودنی ترین اعمال کارگردانان و فیلمنامه نویسان ایرانی فراموشی و انکار منبع الهامی است که در تولید آثار خود وامدار آن هستند.
اقتباس یا برداشت آزاد در انواع زمینه های هنری در دنیای امروز نه تنها امری مذبوح نیست که به دلیل ارائه ای جدید از زاویه دیدی متفاوت از موضوعی یکسان، طرفداران خاص خود را دارد و شیوه ای پذیرفته در روش های ارائه هنری است؛ اما این حرکت کپی برداری های مو به مو با انگیزه های متفاوتی چون شهرت، ثروت و … در هیچ کجای دنیا خوشایند و مقبول نیست. اتفاقی که متاسفانه هر از چند گاهی در فضای هنری جامعه مان و در حیطه هایی چون موسیقی ( نت برداری های مو به مو از آهنگ و شعر و فضا و ..)، در نقاشی (کپی برداری سلبریتی ها از سایر نقاشان و تصویر سازی مو به موی آثار دیگران) یا در فیلمسازی (کپی کردن جز به جز همه عناصر قبلی در کار جدید) و … شاهد آن هستیم.
قسمت مذموم این کار نادیده گرفتن شعور مخاطب و البته خودبرتربینی آن مقلد است که بدون ذکر نام از صاحب اثر، سعی در فریفتن افکار عمومی دارد.
**درباره فیلم
یکی از جدیدترین نوع از این کپی برداری های بی نام و نشان و بدون ذکر اثر اصلی، فیلم «لونه زنبور» است. فیلم لونه زنبور وامدار دو اثر big job محصول دهه ۵۰ انگلستان و blue streak محصول ۱۹۹۹ هالیوود، با الهام گیری به لحاظ شدت و ضعف های مختلف است که البته نامی از آنان نمی برد و احتمالا فرض را این می گیرد که هیچ کدام از بینندگانش دو اثر مذکور را ندیده و نمی شناسند.
همانند big job و فیلم پرفروش blue streak، لونه زنبور نیز داستان دو دزد بدشانس را روایت می کند که مال دزدی را در جایی پنهان می کنند و در مدت زمانی که پس از آن برای برداشتنش برمی گردند متوجه تغییر مکان قبلی به قرارگاه پلیس فعلی می شوند. فیلم روایت زندگی دو پسرخاله با نام های «صابر» با بازی «پژمان جمشیدی» و «مرتضی» با بازی «محسن کیایی» که همانند دو خط داستانی که از آن کپی برداری کرده به شغل دزدی مشغولند. حوادثی که در جریان یکی از این دزدی ها (که از جانب پدر صابر صورت می گیرد) برایشان پیش می آید آنان را وارد ماجراها و دردسرهایی می سازد که از خلال آن تلاش می کنند تا مال دزدی را به رغم این که صاحبانش که خود خلافکار هستند و به دنبال آنان، برای خود حفظ کنند و نگه دارند.
اما همانطور که گفته شد این خط و الهام گیری داستان از دو فیلم قبلی، چه در فیلم و چه پس از آن از طرف سازندگانش، نادیده گرفته و انکار می شود. این مساله ای است که نباید به سادگی از کنار آن گذاشت چرا که دو پیامد واضح و بزرگ به همراه دارد؛ یکی این که شعور و دانش سینمایی مخاطب را زیر سوال می برد و دوم این که با استفاده از اثر دیگران و زدن سند آن به اسم خود، نوعی از بی اخلاقی را در جامعه دامن می زند.
** عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
این فیلم که سومین اثر «برزو نیک نژاد» است از زمان اکرانش در ۲۳ اسفند ۹۶ تاکنون موفق شده تا بالای ۹ میلیارد فروش گیشه را کسب و در جایگاه ده فیلم پرفروش سال ۹۷ بایستد.
یکی از نکات قابل تقدیر این فیلم، ارائه شوخی هایی خنده دار اما به دور از مد این روزها یعنی دیالوگ هایی با مضامین مبتذل است. این فیلم در عمل نشان می دهد که چطور می توان بیننده را بدون گفتن حرف های دور از اخلاق و عرف، خنداند و با داستان همراه ساخت.
لونه زنبور کمدی سراسر پرانتقادی نیست. بازی زوج کیایی و جمشیدی به دلیل همکاری های تئاتری و شناخت و رفاقتی که این دو از همدیگر و بازیشان دارند، المان هایی از جذابیت، کمدی و ارتباط گیری مناسب با مخاطب را دارد. در واقع به رغم تکراری بودن سوژه و کپی برداری محتوا، بازی خوب و چیدمان درست فیلم موفق شده است تا مخاطب را به خوبی با فیلم همراه کند و پس زمینه خنده دار فیلم حتی تا آخرین صحنه حفظ شود و این نکته ای بسیار قابل تقدیر در سینمایی است که همواره با پایان بندی و قدرت روایی دچار ضعف و مشکل است.
ضمن این که به عقیده ی عده ای از منتقدان فیلم هایی چون لونه زنبور که فیلم های سده گذشت آمریکایی را سوژه ای برای تقلید و تکرار قرار می دهند، به مراتب دارای محتوای جذابتری هستند تا آنهایی که که فیلم های فارسی قبل از انقلاب را سوژه و دستاویزی برای ساخت فیلم قرار می دهند. با توجه به عاری از محتوا و کیفیت بودن فیلم های فارسی که حیثیت سینمای ایران قبل از انقلاب را با چالشی جدی مواجه کرده بودند، عقیده این منتقدان چندان غیرمنطقی به نظر نمی رسد.
بر این اساس، لونه زنبور موفق شده است تا با بهره گیری از داستانی بامزه و البته با تجربه ای موفق در نسخه هالیوودی اش، نسخه ی ایرانی روان شده ای از این سوژه را بسازد که رقم فروش و جایگاه آن نشان از مقبولیتش در نزد مخاطب را داشته است.
پژوهشم**س-ب**۱۵۵۲