صفحه اصلی / فرهنگی / سینما تئاتر تلویزیون / تغییر رویکرد به بهای تضمین گیشه
تغییر رویکرد به بهای تضمین گیشه

تغییر رویکرد به بهای تضمین گیشه

مدت هاست که سینمای ایران تحت سیطره فیلم های کمدی آن هم از نوع کمتر دارای مفهوم و محتوا گردیده است، فیلم هایی که نه تنها گیشه و فروش که سطح سلیقه و انتظار مردم را تغییر داده و در مسیر دیگری قرار داده اند.

به گزارش کسب و کار نیوز، یکی از معضلات حال حاضر سینمای ایران چرخشی مرضی به سمت ژانر کمدی و اقبال و استقبال از فیلم های خنده دار است.
قطعا و حتما در چرایی این مطلب باید عوامل و مسائل متعددی را دخیل و موثر دانست و این توجیه همیشگی را که مردم ما امروز بیش از همیشه نیاز به شادی دارند. جملاتی چون «مردم نیاز به فضایی دارند که حداقل دو ساعت از مسائل و مشکلات روزمره دور باشند و به هیچ چیزی فکر نکنند» یا «مردم نیاز دارند تا در مقابل پولی که می دهند، بخندند و ذهنشان را خالی کنند برای مواجهه دوباره با مشکلاتی دیگر» و… به کرات شنیده می شوند.
این جملات و هزار و یک مدل دیگر از این مضمون که با ادبیات و شکل های دیگری گفته می شوند توجیهاتی است برای پایین کشیدن سطح و سلیقه مخاطبان؛ توجیهاتی که به ویژه در یک دهه گذشته کمر به نابودی ذائقه، ذوق و قدرت درک مردم بسته اند.
اگر زمانی برای مردم ما درک از طنز و کمدی مصداق هایی چون «آپارتمان شماره ۱۳»، «مومیایی۳»، لیلی با من است» و … بود امروزه این درک به فیلم هایی تقلیل یافته است که هدفی جز خنده ندارند. یعنی اگر در گذشته هدفی و آموزشی از خلال خنداندن مخاطب برای فیلم ساز و تولیدکننده اثر مطرح می گردید و فیلم کمدی وسیله ای برای رسیدن به این هدف بود، امروز فیلم کمدی هم وسیله و هم جایگزین هدف شده است. یعنی هدف فیلم (و صد البته در نمونه هایی که از تئاتر سخیف و عمدتا مستقل شاهد آن هستیم) خنداندن است آن هم بدون ذره ای احساس نیاز به بیان مطلبی مفید یا مورد نیاز جامعه.

**فیلم هایی سوپرمارکتی معضل سینمای فاخر
یکی از مهمترین ایرادات و انتقادات به فیلم های کمدی ایرانی قالب های یکسان است که صرفا بعدی تجاری و سوپرمارکتی دارند، به این معنا که ساخته و تولید می شوند تا بفروشند و سود و پول را به جیب سرمایه گذار و تولید کننده واریز کنند.
متاسفانه این داستان که از سیاست های کلان کشوری منتج می شود به ویژه در دولت های دهم و یازدهم و با اعمال ممیزی بیشتر، مباحثی هنری را به سمت و سویی عاری از محتوا کشاندند.
وقتی تاکید و تمرکز را از روی مباحث عمیق و چالش برانگیز به بهانه سیاست زدگی، برداشتند، حرف ها و ابرازهای بیانی را به سمت خط قرمزهای دهه های گذشته و مباحث کم اهمیت تر از لحاظ ایدئولوژی بردند. بر همین اساس طرح و اشارات مستقیم و غیرمستقیم نسبت به مباحث اروتیک به سوژه هایی جذاب و خنده دار بدل شد که فیلمسازان آنان را نمادهای روشنفکر و آزادی بیان در فیلم ها و تئاترهای مستقل و مردم اینها را در سینما لذتی ناشی از عبور از خط قرمزها احساس کردند.
در صورتی که همین سبک بازنمایی مردم را از تفکر عالی و متعالی دور و ادبیات و ذهنیتی را غالب کرد که هیچ تناسبی با دایره ارزش های فردی و اجتماعی نداشت. به همین دلیل است که در تاریخ سینمای ایران اسامی ای چون لیلی با من است یا آپارتمان شماره ۱۳ در ذهن ها نشست اما الی ماشالله فیلم هایی که در این سالها ساخته شدند و بسیار بیشتر از خرج و برج و حتی انتظارشان فروختند و هم مردم و هم تولیدکنندگانشان را خندادند اما امروز هیچ ردی و اثری و حتی یادی هم از آنان به جا نمانده است.
جاودانگی اثر ارتباط مستقیمی با پایبندی آن با ذات انسانی دارد. به همین دلیل است که فیلم ها، نمایشنامه ها، داستان ها، اشعار و به طور کلی نوشته هایی و تولیدات هنری ای هستند که فارغ از شخص نویسنده و مکان تولد خالق و جغرافیای آن، اثرگذاری، لذت و همراهی ای به وسعت جهان دارند و حتی ظرف تاریخ و زمان نیز نمی تواند آنان را کهنه یا محدود کند. نوشته های شکسپیر، داستایوفسکی، خیام و … مثال هایی از گستردگی زمانی و مکانی مفاهیم تولید شده است.

**جیب های که به قیمت خالی کردن محتوا، پر می شوند
یکی از مسائل اساسی که در عرضه و تقاضای فیلم های کمدی بی کیفیت باید مد نظرقرار گیرد، تغییر ذائقه و ستمی است که چنین فیلم هایی در قبال مردم انجام می دهند. یعنی اگر این فیلم ها را به مثابه غذا یا آبی آلوده تصور کنیم، در نهایت باعث سیری و سیرآبی می شوند اما تبعاتی را به دنبال خود دارند که به لحاظ هزینه هایی که برای جبران خود ایجاد می کنند، مشکل ساز و بعضا جبران ناپذیر هستند.
در واقع فشار نهادهای سیاست گذار، تصمیم گیران و برنامه ریزان بر فیلم سازان مبنی بر عدم ورود بر حوزه های انتقال معنا و مدام تنگ تر کردن حوزه های متعدد با توجیهات مختلف، رفتن فیلم سازان به حوزه های سخیف به بهانه دور شدن از ممیزی و خط قرمزها و احتمال ساخت فیلم بی دردسر با تضمین فروش بالا و در نهایت افت سلیقه و تغییر ذائقه توده مردم و عدم تشخیص کمدی سره از ناسره چرخه معلولی را ایجاد کرده که برون رفت از این شرایط را غیر ممکن و بسیار سخت کرده است.
در نتیجه نیازی فوری به تغییر رویکردها و سیاستگذاری در این زمینه به شدت احساس می شود. عدم حمایت از تولیدکنندگان فیلم های عاری از مفهوم و محتوا و حمایت از فیلم سازان اندیشمند با موضوعاتی که لزوما استقبال و جذابیت همگانی را در پی ندارد یکی از مواردی است که می تواند به عنوان پله ای ابتدایی در افزایش کیفیت ساخته های سینما و تئاتر مدنظر قرار داد.
پژوهشم**س-ب**۱۵۵۲

همچنین مطالعه کنید:

کاربران آپارات در ۶ ماه گذشته ۷۰ میلیارد دقیقه ویدئو تماشا کردند!

به گزارش کسب و کار نیوز ، بر اساس گزارش‌های رسمی منتشرشده سایت آپارات در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.