محمد جوادی قاضیانی
به گزارش کسب و کار نیوز، در مسیر تبدیل استارتآپها به کسبوکارهای بزرگ برخی قبل از تشکیل تیم، برخی در مراحل ابتدایی، برخی در میانههای راه و برخی هم در اوج عظمت و بزرگی از مسیر پایداری باز میمانند و راه به جایی نمیبرند.
اغلب تیمها و ایدههای استارتآپی با انگیزههای فراوان کار خود را شروع میکنند و ایدههای بزرگ و انگیزههای فراوانی برای موفق شدن در سر دارند و به همین دلیل است که سخت است باور کنیم اکثر آنها شکست میخورند و راه به جایی نمیبرند؛ اما وقتی آمار منتشر میشود و شکست ۹۸ درصدی آنها را میبینیم، باورش برایمان امکانپذیرتر میشود.
به هر حال هر کسبوکاری کارش را از جایی شروع میکند و چرخهای را طی میکند که انتهای آن چرخه، افول و نابودی است؛ مگر اینکه با تغییر برخی از استراتژیها و اضافه کردن بخشهایی نوآورانه مسیر تازهای را در پیش بگیرند و به راه خودشان ادامه دهند.
در محیط استارتآپی ایران هم استارتآپهای بزرگی از ایدههای برحسب نیاز کارشان را آغاز کردهاند و تعدادی از آنها به کسبوکارهای بزرگی تبدیل شدند.
استارتآپهایی مثل «اسنپ»، «دیجیکالا»، «تپسی»، «تخفیفان»، «نتبرگ» و… که به کسبوکارهای بزرگی تبدیل شدند و برخی در حال استفاده از دوران بلوغ و برخی هم به علت رقابت شدید به افول نزدیک شدهاند. در جایی رقابت بین «نتبرگ» و «تخفیفان» بر سر اول بودن منجر به افول آنها و از دست دادن بازارهای جزئیشان توسط تازهواردها میشود و در جایی هم ناتوانی «دیجیکالا» در کنترل تامینکنندههایش منجر به نارضایتی از این استارتآپ تبدیل به کسبوکارشده میشود.
به هر حال دوران بلوغ شرایط خاص و استراتژیهای مخصوص به خود را دارد و به مدتزمان تاسیس یک استارتآپ باز نمیگردد.
برخی از استارتآپها همچون «دیجیکالا» به اقتضای شرایط کسبوکاری خودشان و شرایط جامعه دست به ادغام با کسبوکارهای دیگر میزنند و برخی هم بدون توجه به مشتریانی که با زحمت فراوان به دستشان آوردهاند، به دنبال رقابت شدیدی که باهم دارند، آنها را فراموش میکنند و به رقابت بدون توجه به مشتری میپردازند و به سمت افول گام برمیدارند.
نگاه فرامرزی استارتآپها در شروع کار
سید محمد امامینژاد، کارشناس کسبوکار
شرکتهایی که ماهیت استارتآپی دارند، تفکر نوآورانهای در ابتدای راه داشتهاند و مدیرانی که در راس آنها بودهاند و شرکت را تاسیس کردهاند، عموما تفکر جدیدی را داشتهاند و مراحل رشد یک استارتآپ را دانهدانه کنار هم چیدهاند؛ اما وقتی استارتآپ تعداد مشتریانش زیاد میشود، شرایط عوض میشود و نیاز به افرادی است که نگاهشان به حالت ثبات نزدیکتر باشد و استارتآپ را به یک ثبات نسبی برساند تا مشتریان موجود راضی باشند و آنها از دست نروند. به طور مثال شرکت «رودافون» مراحل مختلف را به خوبی طی کرده و در هر محله به اقتضای شرایطی که داشته، استراتژیهای خوبی را در نظر گرفته است. در ابتدا بیشتر به دنبال خروج از مرحلههای ابتدایی بودهاند و بعد از آن با صرف هزینههای زیاد به دنبال به دست آوردن یک جایگاه خوب برآمدند و در همان زمان و پس از رسیدن به یک جایگاه مناسب در بازار برای به دست آوردن ثبات مدیری که تخصصش در این حوزه بوده است را به کار گرفتهاند و به ثبات خوبی رسیدند. فاز بعدی که «رودافون» دید، این بود که به سمت ثبات هزینهها رفت و بعد از یک ثبات اولیه به دنبال ثبات هزینهها رفتند تا ماندگار شوند و در بازار بمانند. شرکتها و استارتآپها باید به این فکر کنند که تا چه زمانی میتوانند ادامه بدهند و چه کاری باید انجام بدهند که در بازار بمانند و بعد براساس آن تصمیم بگیرند که باید دست به ادغام بزنند یا اینکه با همکاری و تعامل با دیگر رقبا کارها را پیش ببرند؛ اما در محیط بازار ایران شرایط کمی پیچیدهتر است و با توجه به تاثیر عوامل بیرونی و درونی در موفقیت و ماندگاری استارتآپها نوسانات اقتصادی شدید تاثیر زیادی را بر این کسبوکارها میگذارد و به مراتب کار سختتری را پیش رو دارند و نمیشود محیط ایران را با محیط «رودافون» و «مایکروسافت» مقایسه کرد و باید در نظر داشت که آیا شرکتها و استارتآپهای ایرانی در این نوسانات اقتصادی شدید میتوانند ادامه فعالیت داشته باشند. پیشنهاد من این است که استارتآپها و شرکتها از اول شرکت را طوری در نظر بگیرند و پیش ببرند که فرامرزی شوند و بازارهای دیگر را نیز مورد هدف قرار دهند تا اگر یک بازار مشکل پیدا کرد، بتوانند در بقیه بازارها هم ورود پیدا کنند.