محمد جوادی قاضیانی
وقتی صحبت از تبلیغات میشود بیشتر افراد ذهنشان به سمت تبلیغات تلویزیونی، بیلبوردها و تبلیغات سایتها میرود که تا حدودی درست است، اما با توجه به تعدد کسبوکارها و از آن مهمتر تعدد بسیار مدلهای کسبوکاری این روشها کارایی خود را بهویژه برای کسبوکارهای نوآورانه و استارتآپها تا حدودی از دست دادهاند. البته باید در نظر داشته باشیم که این روشها اثربخشی خودشان را در ذهن مخاطب از دست دادهاند، به این دلیل که خلاقیت در آنها به آن میزانی که باید باشد، وجود ندارد و به سرعت از ذهن مخاطبان پاک میشود که در این راستا مساله را میتوان به ۳ رکن ۱٫ صداوسیما، آژانسهای تبلیغاتی و صاحبان رسانه، ۲٫ خود برندها و شرایط کسبوکاری، ۳٫ محتوا و فرایند کار ارتباط داد و از آنها انتقاد کرد که چرا تبلیغات و پویشهای تبلیغاتی که ایجاد میشوند خلاقیت و بعد نوآوری ندارند و چرا چند میلیارد تومان هزینه یک تبلیغات بیلبوردی میشود که ۵۰۰ میلیون تومان هم بازده مالی ندارد و به سرعت از ذهن مخاطب پاک میشود؟ وقتی صحبت از این نوع تبلیغات گرانقیمت به میان میآید، کسبوکارها بیش از اینکه به محتوای تبلیغات و اثرات آن فکر کنند سرگرم فرایندهای گرفتن بیلبورد و تبلیغات تلویزیونی هستند بیآنکه در نظر داشته باشند که از آن تبلیغات قرار است به کجا برسند و چه چیزی را به دست بیاورند. به طور مثال برخی از برندهای صنایع غذایی در سالهای گذشته بیلبوردهایی را در سطح شهر و تلویزیون با هزینههای میلیاردی نصب کرده بودند بیآنکه به این نکته توجه کنند که ضعف فروششان و ریزش مشتریانشان به دلیل کیفیت پایین محصولاتشان است. درواقع در پویشهای تبلیغاتی که در کشور ما برگزار میشود، چیزی به عنوان خلاقیت وجود ندارد و این خود به خود باعث پایین آمدن میزان استقبال از تبلیغات میشود. کما اینکه اگر شما یک ایده خلاقانه برای یک برند پیدا کنید، احتمال اینکه بتوانید از آنها بودجه بگیرید، بسیار بالاست. نکته بعدی خود مردم هستند؛ در شرایطی که دو رکن اصلیمان یعنی صاحبان رسانه و کارفرما در تبلیغات بهخوبی عمل نمیکنند، مردم به عنوان مخاطبان تبلیغات، حسی نسبت به تبلیغات ندارند و بسیاری از تبلیغهای ما فقط خبر را منتقل میکنند و در اجرا، محتوا و ایده، کار خلاقانهای انجام نمیدهند. یعنی برای مردم رسانهها زیاد شدهاند و تبلیغات بدون جذابیت تکرار میشود و مردم بعد از مدتی نسبت به آنها بیتفاوت میشوند. اما در کسبوکارهای اینترنتی بهویژه استارتآپهای کوچکتر اوضاع متفاوتتر است و با توجه به دو مورد تخصص عمدتا برنامهنویسی آنها و همینطور بودجه کم آنها برای تبلیغات از روشهای پربازدهتری همچون بازاریابی درونگرا، سئو، شبکههای اجتماعی، ارتباطات بازاریابی و… برای معرفی خدمات و محصولات خود باید استفاده کنند. البته تجربه نشان داده است که این نوع کسبوکارها هم وقتی تبلیغاتی را در تلویزیون و بیلبوردهای سطح شهر به اجرا در میآورند در این تلهها گیر میکنند و نمیتوانند بازده خوبی را داشته باشند و به آن آگاهی از برندی (BRAND AWARENESS) هم که مدنظر دارند برسند و پس از مدتی تبلیغشان فراموش میشود.
توجه به ماندگاری و وفاداری مشتریان
سامان فائق، کارشناس کسبوکار
روزانه در مسیر منزل تا دفتر کار تعداد بیشماری بیلبورد تبلیغاتی به چشم میخورد. طرحهای مختلف رنگارنگ که برخی دارای جذابیت و برخی فاقد آن هستند. به محض اینکه به کانالهای تلگرامی سر میزنیم با هزاران تبلیغات بنری و فیلم و… روبهرو میشویم. شبکههای اجتماعی، سایتها و… نیز همینطور عمل میکنند. در بین حجم بیشمار این تبلیغات قطعا حافظه ما برای به خاطرسپاری آنها یاری نمیکند. پیامها گم میشوند و بعضا یادمان نمیآید «انتخابی مطمئن» شعار ارج بود یا سامسونگ. رنگها هم که تکراری شدهاند؛ با دیدن رنگ زرد نمیدانیم یاد «ایرانسل» بیفتیم یا شرکت «ابزار مهدی». در این میان ارائه خدمات هرچه بهتر به کاربران و مشتریان شاید شبیه یک شعار قدیمی باشد، ولی قطعا دهان به دهان خواهد چرخید و برای کسبوکارها مشتریان جدیدی به ارمغان خواهد آورد. ضمنا پیشنهاد میکنم کسبوکارها به روشهای نوآورانه که تعاملی است، بیشتر فکر کنند تا ریختن پول در تبلیغاتی که زیاد به چشم نمیآید یا اگر هم به چشم بیایند، سریع از خاطر میروند. نمونههای تبلیغات از طریق خلق موقعیتهای دستهجمعی، بازیهای واقعی که مخاطب را در مکانهای عمومی درگیر میکند، یک خسته نباشید ساده به رهگذران در خیابان با برند شما، تهیه یک استراحتگاه در جایجای شهر، پویشهای کمکهای دستهجمعی، اسپانسرینگ در پویشهای مسئولیت اجتماعی، ایونتها و جشنهای دستهجمعی و گروهی درست است که تعداد مخاطبانشان از تبلیغات در یک پلتفرم آنلاین کمتر است و سرعت نفوذ کمتری را دارند ولی قطعا ماندگاری و وفاداری مشتریان در این مدلها و درآمد حاصل از هر مشتری بالاتر خواهد بود.