سرمقاله
بهرهوری نسبت خروجیها به ورودیهای بنگاه یا اقتصاد است. ما در شرایطی قرار داریم که ورودیهای ما که از یک سو انسانها و از سوی دیگر سرمایه باشد، تحت فشار است. تجهیزات در حال استهلاک است و انسانها که در مخرج این کسرند و عامل تولید محسوب میشوند، انگیزه کافی ندارند. همچنین قدرت خرید نیز کاهش پیدا کرده است. در مقابل اما باید پرسید آیا خروجی بنگاهها بیشتر شده است؟ براساس این تعریف که ارزشافزوده حاصل فعالیتها و خدمات ماست و به نرخ ثابت سال پایه که سال ۹۰ است، محاسبه میشود، افزایش ۳ برابری تورم به معنی افزایش ارزشافزوده نخواهد بود. متاسفانه برعکس تحتتاثیر افزایش نرخ تورم، ارزشافزوده نیز تحتتاثیر قرار گرفته است و بنگاهها با چالش بیشتری درباره افزایش حجم تولید خود روبهرو هستند. وقتی قیمتها بالا میرود، نقدینگی و وجوه در گردش شرکتها نیز کاهش پیدا کرده و توان تولید پایین میآید. فرضا تولیدکننده رب وقتی قیمت گوجه از ۴۰۰ تومان به ۲ هزار تومان میرسد برای تولید امسال میتواند یک پنجم سال گذشته گوجه بخرد؛ یعنی یک پنجم رب تولید میکند. بنابراین در حالی که قیمتها بالا میرود، تولید کاهش پیدا میکند. موضوع سرمایه در گردش بهویژه درباره کالایی که تامین آن به این راحتی نیست، به کاهش تولید منجر شده و این به معنی کاهش ارزشافزوده است. بنابراین ورودیها و خروجیهای ما کاهش مییابد. طبیعتا این به معنی سقوط شاخص بهرهوری در کشور است.