سرمقاله
اگر نقش بیبدیل منابع انسانی را در پیشرفت و توسعه کسب و کارها به صورت جدی بپذیریم آنگاه برای کسب همراهی او در انجام امور تلاش خواهیم کرد. از اموری که میتواند در جلب نظر منابع انسانی به همگامی با حرکت پیشروانه موثر باشد، کشف نیازهای افراد و یافتن راهی برای ارضای آن است. چنانکه یکی از روانشناسان برجسته به نام آبراهام مازلو، چارچوب قابل توجهی برای شرح نیازهای مختلف انسان در سال ۱۹۴۳ ارائه داده است. وی براساس مطالعات و تجارب خود، به این نتیجه میرسد که نیازهای انسان را میتوان به شیوه سلسلهمراتبی تنظیم کرد. او عقیده داشت که نیازهای آدمی از ترتیبی سلسلهمراتبی تبعیت میکنند و در صورتی که خواستههای او تامین نشود، تمایلی به انجام وظایف محوله ندارد و هرگاه یکی از نیازهای موجود در این سلسله مراتب ارضا شود، دیگر آن سطح به عنوان یک عامل انگیزشی عمل نمیکند. به عقیده مازلو، هر انسانی در زندگی روزمره خود با پنج نوع کاستی، کمبود و نیاز مواجه است که تمام کنشها و رفتارهای او برای جبران این نوع نیازهاست. این نیازها عبارتند از: نیازهای فیزیولوژی یا زیستی، نیازهای ایمنی و تامین، نیاز اجتماعی و تعلق، نیاز به احترام و شخصیت و نیاز به خودشکوفایی. از بین این پنج دسته نیاز، نیازهای زیستی بیشترین تاثیر را در رفتار فرد به جا میگذارند و بخش زیادی از انرژی انسان برای برطرف کردن این خواسته صرف میشود و تا نیازهای زیستی او ارضا نشدهاند نیازهای طبقه بعد محرک رفتار نخواهند بود. نیازهای ایمنی و تامین (یعنی نیاز به آرامش درونی و بیرونی و محفوظ ماندن خود و وابستگان در زمان حال و آینده) در طبقه بعد قرار میگیرند و بخش کوچکتری از فعالیتهای او برای تامین میزانی اطمینان بخش از امنیت است. نیاز اجتماعی و تعلق و پذیرش او به عنوان عضوی از جامعه، در مرتبه بعد قرار دارد، وقتی این نیاز اوج میگیرد فرد برای روابط معنیدار با دیگران سخت خواهد کوشید. با ارضای نیازهای مرحله قبل، نیاز به احترام و شخصیت تعیینکننده رفتار خواهد بود. یعنی بعد از آنکه به عنوان یک شهروند پذیرفته شد، مایل است مورد توجه سایر اعضای جامعه قرار گیرد و از سوی آنان ارج ببیند و در صدر بنشیند. پس از آنکه نیاز به احترام به اندازه کافی ارضا شد، نیاز به خودشکوفایی نیرومندتر میشود، یعنی فرد بنا دارد تا نهایت استعداد نهفته خود را به فعلیت درآورد و در زندگی رکورد زنی داشته باشد و در زمینه کاری خود در جایگاه اول قرار گیرد. پس هر یک از نیروهای انسانی از نظر وضعیت نیازهای تعیینکننده رفتار، در سطوح متفاوتی قرار دارند و اگر بخواهیم همراهی کامل نیروی انسانی را در تیمهای کسب و کاری داشته باشیم، باید برای شناسایی نیازها و ارضای آنها، اقدام مناسب را در دستور کار قرار دهیم. تجربه نشان داده که غفلت از تامین خواستههای انسان در زندگی روزمره اش میتواند عامل بسیاری از ناهنجاریها و بحرانهای اجتماعی باشد، از این رو کوشش برای شناسایی خواستههای افراد و تامین آنها میتواند در شکلگیری و موفقیت یک کسب و کار نقش منحصربهفردی داشته باشد.