به گزارش کسب و کار نیوز، بسیاری از واژهها در زبان فارسی امروز، پیشینهای هزاران ساله دارند و بررسی هر واژه، جستاری جداگانه میطلبد. یکی از این واژگان، واژه vāxš- است که ریشه در vak- اوستایی، به معنای «سخن گفتن» دارد. این واژه در طول زمان دچار دگرگونیهایی شده و نهایتاً پیشنهادشده که بنا برآنچه از متنها برمیآید، این واژه را به «نفس کمالیافته» یا «نفس سخنور» معنا کرد.
محقق کشورمان در یک پژوهش تحلیلی در زبان و ادبیات کهن فارسی، واژه فوق را در کنار خود کلمه «واژه» که همان wāz و wāž در دوره میانه است، بررسی و تحلیل کرده و سیر آن را از گذشته تا به امروز به تصویر کشیده است.
بدین منظور، پژوهشگر فوق، از دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، به جستجوی تحلیلی متون اوستا، متنهای پهلوی زردشتی، متنهای مانوی و فارسی دری پرداخته است.
بنابر اطلاعات بهدستآمده در این پژوهش، از کلمه اوستایی، به معنای «سخنگفتن»، مشتقاتی در جاهای مختلف اوستا برخاسته است، چنانکه در یسنای ۴۴، بند ۱۷، واژه vāxš- دقیقاً در معنای «سخن» دیده میشود. این ریشه به شکل wāz و wāž و wāxt (ماده مضارع و ماده ماضی) در دوره میانه، به همان معنای «گفتن» بروز دارد. اما واژه wāxš، دیگر مطلقاً دربردارنده معنای «سخن» نیست.
به اعتقاد دکتر حمیدرضا اردستانیرستمی، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول: «این واژه در متنهای مانوی تورفان به کسی اطلاق میشود که کلام ایزدی در روحش کشت شده و به سخن درآمده است که البته کلام او صبغه ایزدی دارد، چنانکه مرزبان خراسان که روحی کمالیافته است، آنگاهکه بر امّو، شاگرد مانی، ظاهر میشود، در هیئت روحی سخنگو است و دوشیزه یادآورنده نفس ناطقه در متون عرفانی و فلسفی فارسی است».
این محقق میافزاید: «ضمناً واژه waxšūr (پیامبر/ دارنده روح) درباره زردشت، در متون فارسی میانه زردشتی به کار رفته است که پیوند نفس/روح با سخن را آشکار میکند و این نکته را میرساند که دیگر نمیتوان wāxš را “سخن” معنا کرد و باید پیوند آن را با روح کمالیافته در نظر داشت».
دکتر اردستانی رستمی اشاره دارد: «اگرچه کلمه “واژه” و “واژ” به فارسی دری رسیده است، wāxš در فارسی نمودی ندارد. معنای این واژه در دوره میانه (نفس سخنگوی) به فارسی دری منتقل شده است، چنانکه ناصرخسرو قبادیانی از نفس سخنگو در همان مفهوم گذشته بهره برده و روح کمالیافته را نفس سخنگو گفته است. همو در برخی بیتها، چنان وصفی از “سخن” به دست میدهد که گویا از “جان” سخن میگوید و اگر بهجای واژه “سخن”، کلمه “جان” را قرار دهند، بیت معنای خود را از دست نخواهد داد. او به همانگونه که جان را به مروارید تشبیه کرده، سخن را نیز همانند مروارید انگاشته است».
به بیان این پژوهشگر دانشگاهی: «مولانا نیز در نخستین بیت مثنوی از مخاطب خود میخواهد آوای نی را بشنود که مثنوی شناسان از “نی” تعبیر به نفس ناطقه و انسان کامل کردهاند. واژه “شنیدن” نیز ذهن را به کلمه “سخن” میبرد و میتوان درمجموع wāxš (نفس سخنگو) را از آن دریافت».
مقاله علمی پژوهشی حاصل از یافتههای این تحقیق، در نشریه «پژوهشهای ادیانی» متعلق به دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر شده است.
انتهای پیام