بیماری شاملو و قطع شدن پای راستش در ماههای قبل از فوت، انگار طرفداران او را آماده شنیدن خبر تلخ کرده بود.
شعرهای شاملو همچنان خوانده میشود و اثرگذار بوده و در حوزههای دیگر مانند نمایشنامه و فیلمنامه نیز فعالیت کرده است. اما دیدگاههایش درباره مولوی، حافظ و فردوسی مسألهساز بوده است؛ نظراتی که در زمان خودش واکنش داشته و هنوز هم مخالفانی دارد.
در این مجال نگاهی داریم به نامههای شاملو و دیدگاههایش درباره فردوسی و حافظ.
**مثل خون در رگ
«مثل خون در رگهای من» شامل ۲۰ نامه احمد شاملو به همسرش آیداست که در سالهای چهل و پنجاه خطاب به او نوشته که نشر چشمه این مجموعه را در ۱۷۲ صفحه منتشر کرده است.
رابطه عاطفی و عاشقانه احمد شاملو و آیدا سرکیسیان، یکی از مشهورترین وجوه زندگی این شاعر است که باعث تحولی در زیست شاملو شد طوری که در بسیاری از مشهورترین اشعارش رد پای حضور آیدا کاملا محسوس است.
به همین دلیل میتوان این رابطه را یکی از تأثیرگذارترین روابط عاشقانهای دانست که شخص شاملو نیز مدام به آن اشاره داشته است . در این نامهها فضای حاکم بر همین احساسات شخصی شاعر و صد البته اشارههایی به برخی مسائل ادبی و سیاسی روزگار است ؛ هرچند این امر آنچنان پررنگ به شمار نمیآید.
در انتهای کتاب نیز تصویر ۱۷ نامه با دستخط شاعر گنجانده شده که در واقع فارغ از محتوای خاص این نامهها میتوان آنها را بخشی از تاریخ زندگی شاعر به حساب آورد که تا به امروز منتشر نشده بود.
**امید آفتابی
کتاب «امید آفتابی من» دربردارنده ۵۰ نامه احمد شاملو به پسرش می باشد که توسط نشر چشمه منتشر شده است ؛ تاریخ نخستین نامه ۱۱ خرداد ۱۳۵۲ (یکم ژوئن ۱۹۷۳) و آخرین نامه نیز ۲۹ تیر ۱۳۷۷ (۲۰ ژوئیه ۱۹۹۸) بوده است.
در مقدمه این کتاب که به قلم آیدا نوشته شده ، میخوانیم: «در مرداد ماه سال ۱۳۷۹ بعد از سالها برادران گرد هم آمدند، سیاوش، سیروس و سامان، در خانهای که دیگر پدر در آن خانه نبود، تنها صدای پدر بود و دوستان و دوستداران شاملو در خیابان دهکده و حیاط خانهیی که صدای قدمهاشان هُرم گرما را به زمزمه جویبار بهاری در سایه درخت بدل کرده بود. سامان سالها شاگرد ممتاز بود، دیپلمه که شد، سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت. نامهها و کارتها و عکسهایی را که میفرستاد، نگه میداشت.
به نظر میرسد که یک یا دو نامه سامان در این مجموعه نیست. یک نامه هم از ساقی داشتیم مربوط به روزهایی که نزد سامان زندگی میکرد، به خاطر پیوسته بودن جریان، این نامه نیز در این مجموعه آمده است. برای بازنمایی رابطه احمد شاملو و فرزندش نامه هر دو، پدر و پسر به توالی زمان منتشر میشود.»
*نظر خالقی مطلق درباره شاملو
جلال خالقی مطلق، شاهنامهپژوه و استاد ایرانی در دهه هشتاد و در گفتوگویی با خبرگزاری مهر، نظر خود درباره انتقادات شاملو به فردوسی را اینگونه مطرح کرده است: مطالبی که مرحوم شاملو درباره فردوسی گفته، نشانه بیاطلاعی یک فرد از یک اثر حماسی مانند شاهنامه است.
وی بابیان اینکه کاری به تبحر شاملو در شعر نو ندارم چون تخصصی در این باره ندارم، افزود: این شاعر طرفداران بسیاری در شعر نو دارند اما اینگونه عقاید را درست نمیدانم.
خالقی مطلق همچنین شاملو را شاعری که «هیچ شناختی از حافظ و مولوی هم نداشته است» توصیف کرد و در ادامه به نقد این شاعر معاصر به «زنستیزی» فردوسی پرداخت و افزود: کسانی مانند شاملو که در موارد دیگر این همه به نسخه چاپ مسکو شاهنامه استناد میکنند، در این مورد هم استناد کنند؛ آن بیت معروف ‘زن و اژدها هر دو در خاک به / …' در هیچکدام از ۱۵ نسخه معتبری مانند نسخه مول، نسخه گروخی و نسخه چاپ مسکو که من آنها را برای تصحیحم اساس قرار دادم، وجود ندارد.
**انتقادات خرمشاهی
بهاءالدین خرمشاهی حافظ شناس و قرآنپژوه معاصر نیز با انتقاد از صحبتهای شاملو در خصوص حافظ گفته بود: بعد از اینکه من با برادرم «حافظ به روایت شاملو» را با چند تصحیح معتبر مثل قزوینی و جلالی نائینی سنجیدیم حاصلش این بود که اولا حدود چهل غزل عالی حافظ هست که در همه نسخههای معتبر هست که در روایت شاملو نیست.
برعکس این، حدود چهل غزل نامعتبر که در هیچ روایت معتبری نیست، در این روایت هست. دیگر این که حدود چهل – پنجاه بیت درخشان حافظ که در تمام تصحیحات معتبر هست در حافظ شاملو نیست.
چهل – پنجاه بیت بی اعتبار در این روایت هست که در هیچ تصحیح معتبری نیست. از این گذشته شاملو «ادعا» کرده بود که آن چه تدوین کرده دیوان حافظ است و راوی صحیح القول حافظ است و از او باید شنید که حافظ چه گفته. در همان زمان پنج شش نفر به جز من هم در مقام نقد آن دیوان برآمدند از جمله استاد مرتضی مطهری.
**پاسخ شهید مطهری به ادعاهای احمد شاملو
شهید مرتضی مطهری در نقد نگاه شاملو به حافظ در کتاب «تماشاگه راز» این گونه میگوید: «یکی از شاعران به اصطلاح نوپرداز اخیراً دیوان لسانالغیب خواجه شمسالدین حافظ شیرازی را با یک سلسله اصلاحات به چاپ رسانده و مقدمهای بر آن نوشته است.
وی مقدمه خود را چنین آغاز میکند: به راستی کیست این قلندر یک لاقبای کفرگو که در تاریکترین ادوار سلطه ریاکاران زهدفروش یک تنه وعده رستاخیز را انکار میکند، خدا را عشق و شیطان را عقل میخواند و شلنگانداز و دستافشان میگذرد که: این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی/ وین دفتر بیمعنی، غرق می ناب اولی.
یا تمسخرزنان میپرسد: چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی/ به سیب بوستان و بوی شیرم/ و یا آشکارا به باور نداشن مواعید مذهبی اقرار میکند که : من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود/ وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
به راستی کیست این مرد عجیب که با این همه، حتی در خانه قشریترین مردم این دیار نیز کتابش را با قرآن و مثنوی در یک طاقچه مینهند، بیطهارت دست به سویش نمیبرند و چون به دست گرفتند، همچون کتاب آسمانی میبوسند و به پشیبانی میگذارند، سروش غیبش میدانند و سرنوشت اعمال و افعال خود را تمام بدو میسپارند. کیست این مرد کافر که چنین به حرمت در صف اولیاء الهیاش مینشانند؟»
استاد مطهری سپس افرادی مثل شاملو را فاقد شناخت درستی از عرفان می خواند و میافزاید: «این کافر کیست که از طرفی مطابق تحقیق عمیق و کشف بزرگ شاعر سترگ معاصر! در بی اعتقادی کامل به سر میبرده و همه چیز را نفی و انکار میکرده و از طرف دیگر، در طول شش قرن مردم فارسی زبان دانا و بیسواد او را در ردیف اولیاءالله شمردهاند و خودش هم جا و بیجا سخن از معاد و انسان ماورایی آورده است ما که کشف این شاعر بزرگ معاصر را نمیتوانیم نادیده بگیریم، پس معما را چگونه حل کنیم؟»
*شاملو چه گفته بود؟
شاملو در سال ۱۹۹۰ در سخنرانی خود در دانشگاه «برکلی» گفته بود: «فردوسی از ضحاک مردی که از میان مردم عادی برآمده و در مقابل نظام طبقاتی جمشید قیام کرده است, یا به عبارت دیگر یک –پادشاه دمکراتیک —، یک“ غول بیشاخ و دم” ساخته است.
تمام اینها با مسخره کردن زرتشتیها و آیین آنها و توهین به شعر سهراب سپهری و شخص او ادامه پیدا میکند و شاملو با انتقاد از تاریخ و فرهنگ ایران و آنچه که ایرانیت است، ادامه میدهد و میگوید ”… متأسفانه چیزی که ما امروز به نام تاریخ در اختیار داریم جز مشتی دروغ و یاوه نیست که چاپلوسان و متملقان درباری دورههای مختلف به هم بستهاند، این تحریف حقایق “…… و یا “ پذیرفتن دربست سخنی که فردوسی از سرگریزی عنوان کرده به صورت آیه منزل، گناه بیدقتی ماست نه گناه او که منافع طبقاتی یا معتقدات خود را دنبال میکرده.
**اداره کل اخبار چندرسانهای ** ایرناپلاس**