محمد جوادی قاضیانی
به گزارش کسب و کار نیوز گاهی اوقات حتی با وجود داشتن نقشه هم در مسیر با مشکلاتی روبهرو میشویم، اما فایدهاش این است که از مسیر اصلی فاصله نمیگیریم و میتوانیم زودتر راه را پیدا کنیم، اما علاوه بر نقشه که ضروری است همراه شدن یک شخص بلد راه و کسی که این مسیر را طی کرده است، در رسیدن ما به مقصد بسیار موثرتر خواهد بود.
در نقشه همهچیز قید نشده است و بهترین حالات در نقشه نمایش داده میشوند و ممکن است خیلی از واقعیات لحظه در آن قید نشده باشد، اما راهبلد و کسی که راه را یکبار طی کرده است، تجاربی دارد که مطمئنا ما را ایمنتر و سالمتر به مقصد میرساند.
البته وجود راهبلد دلیل نمیشود که ما نقشه نداشته باشیم، چون شاید راهبلد ما را فریب داده باشد و از مقصد دور کند. پس در ابتدا نقشه و سپس وجود و حضور راهبلد ما را در رسیدن به مقصد کمک میکند. به چنین شخصی در محیط استارتآپی «منتور» میگویند؛ یعنی کسی که راه تبدیل شدن به کسبوکار را حداقل یک بار رفته است و در حال حاضر میتواند به استارتآپهای دیگر برای تبدیل شدن به کسبوکار کمک کند.
پس برخلاف رویهای که در کشور ما ایجاد شده است و منتورینگ را یک شغل و علم میدانند، منتور شخصی است که خودش تجربه داشتن و رساندن یک استارتآپ به کسبوکار را داشته باشد، اما ما در کشورمان اغلب «منتورنما» داریم و کسانی هم که واقعا منتور هستند و کسبوکارهای موفق را راهاندازی کردهاند درگیر کسبوکارهای خودشان هستند و خیلی تمایلی به منتورینگ و نشان دادن راه به استارتآپها و جوانان این حوزه ندارند و برخلاف ابتدای فعالیتشان که به رسانه و انتقال تجربیاتشان علاقهمندند دیگر از این کارها فاصله میگیرند و بیشتر درگیر کسبوکارشان میشوند. «کسبوکار» در گفتگو با میلاد نوری، موسس استارتآپ «پونز» که رتبه نهم الکامپ سال گذشته را به دست آورد، این مساله را بررسی میکند.
چرا در کشور ما انتقال تجربه به ندرت اتفاق میافتد و تجربههای کسبوکاری هر کسی برای خودش محفوظ میماند؟
تجربه چیزی نیست که خود فرد نسبت به انتشار و بهکارگیری آن اقدام کند. مثلا یک برنامهنویس قدیمی فریاد نمیزند من شخص باتجربهای هستم و از دیگران درخواست نمیکند که از تجربیات او استفاده کنند، بلکه افراد دارای تجربه کمتر خودشان باید راهی پیدا کنند که در کنار این افراد به کسب تجربه و استفاده از تجربه آنها بپردازند. متاسفانه این روحیه خیلی بین افراد دیده نمیشود و کمتر کسی حاضر است وقت خود را صرف تجربهاندوزی کند. همه میخواهند با صرف کمترین زمان طولانیترین مسیر را بروند. در واقع فضای فعلی ما را عجول بار آورده است.
ما همواره شاهد هستیم که موسسان استارتآپها در ابتدای کار علاقه زیادی به حضور در رسانه دارند، اما در گامهای بعدی و بعد از مدتی در اغلب آنها این میل و رغبت به یک باره فروکش میکند…
بله، معمولا موسسان کسبوکارهای بزرگ در ابتدای کار علاقه و شور بیشتری نسبت به حضور در رسانهها و مصاحبه و انتقال تجربه دارند، اما با گسترش کسبوکار و بزرگ شدن برند، کمتر به حضور رسانهای رغبت نشان میدهند و ترجیح میدهند برندشان نسبت به خودشان رسانهای شود. این روحیه در ایران بیشتر دیدهمیشود که مدیران کسبوکارهای بزرگ کمتر مصاحبه میکنند. کمتر در رویدادها شرکتمیکنند. کمتر به عنوان مسئولیت اجتماعی به انتقال تجربه به افراد تازهکار میپردازند. علت این موضوع ترکیبی از مشغله و رقابت است. شاید حس کنیم با تشریح راهی که رفتیم، رقیب ما بیشتر از اطلاعات منتشرشده استفاده کند تا افراد جویای تجربه.
صاحبان کسبوکارها و برندها معمولا علاقهای هم به نوشتن و اشتراک تجربیاتشان ندارند…
خیلی از صاحبان کسبوکارها به دلیل مشغلههای فراوان مرتبط با کسبوکار خود، زمان لازم برای مکتوب کردن فعالیتهایشان را ندارند. برخی هم روحیه یا علاقه نویسندگی ندارند. در این مورد پیشقدم شدن رسانهها و افراد علاقهمند میتواند به استخراج و مکتوب کردن تجربیات کارآفرینان مختلف در قالب مصاحبه کمک کند.
متاسفانه استفاده از تجربیات افراد موفق از یک طرف و عدم تمایل آنها به اشتراک آن از طرف دیگریکی از مسائل حوزه استارتآپها در ایران است…
شاید یکی از دلایل آن عدم درک ارزش تجربه توسط ما باشد. هیچ کسی در طول زندگی به ما یاد نداده در حوزه کسبوکار چقدر میتوانیم از تجارب دیگران استفاده کنیم و به صرف داشتن دانش یا امکانات در یک حوزه، خود را دارای توانایی کامل و بینیاز از تجارب دیگران میبینیم. در واقع ما بیشتر رقابت را یاد گرفتیم .در این زمینه و خیلی وقتها افراد باتجربهتر را به چشم رقیب میبینیم.