به گزارش کسب و کار نیوز، این مجموعه داستان از صنع الله ابراهیم نویسنده مصری، ۶ داستان را با عنوانهای آن بو، مار، سفید و آبی، آرسن لوپن، بعد از ظهر و سه تختخواب و ترانه های شب دربرمیگیرد.
آن بو مشهورترین داستان این مجموعه است که نویسنده بلافاصله پس از آزادی از زندان آن را نگاشته است. سه داستان دیگر این مجموعه شامل مار، آرسن لوپن و ترانههای شب در زندان نوشته شده اند.
صنع الله ابراهیم از جمله نویسندگان دهه شصت میلادی است که به ترسیم جامعه خود پرداخت، وی که از سیاست به ادبیات راه یافت در رمانهای خود دوره مهمی از سیر تکوین اجتماعی مصر جدید را به تصویر کشید. او در کارهایش به مسائلی چون عقبماندگی مدرن جامعه عربی، سکوت اجباری انسان، پیشرفت موج گسترده یأس، شکست، تنهایی و جولان حکومتهای ناشایست و محرومیت انسان عرب میپردازد.
صنع الله ابراهیم متولد سال ۱۹۳۷ میلادی در قاهره در ابتدای جوانی به دلیل شرکت در جنبشهای سوسیالیستی و فعالیتهای سیاسی به زندان افتاد و در آنجا تصمیم گرفت که نویسنده شود.
رمان کوتاه «آن بو» را نباید تنها یک داستان دانست زیرا در پس این داستان انقلابی است باشکوه که در بستر برههای تاریخی از سیاست مصر جدید به وقوع میپیوندد و نخستین شعله این انقلاب شورش نویسنده علیه خود است.
نویسنده با این نامگذاری نقد ریشهای خود را متوجه دهها بوی ناخوشایند موجود در جامعه مصری میکند؛ بویی که خواننده نیز به محض ورود به فضای داستان آن را استشمام میکند اما به مرور ابهام موجود در عنوان اثر برای وی و مخاطب از بین میرود.
۵۴ سال پیش، چاپ اول داستان «آن بو» در قاهره پایتخت مصر به محض چاپ، مصادره شد و پس از کش و قوسهای چند ساله روانه بازار کتاب این کشور شد. این کتاب که به زبان انگلیسی هم ترجمه شده در حقیقت بازتاب زندگی واقعی نویسنده است.
چاپ اول این کتاب ۱۴۹ صفحهای سال گذشته در ۳۳۰ نسخه توسط انتشارات مروارید و با ترجمه نیایش سلطانی و با قیمت ۱۴۵هزار ریال روانه بازار نشر ایران شده بود.
این کتاب در سال ۹۰ نیز با عنوان «آن رایحه» با ترجمه احسان موسوی خلخالی توسط کتاب نشر نیکا منتشر شده بود.
داستان «آن بو» اینگونه آغاز میشود: افسر پرسید: «آدرست کجاست؟» جواب دادم: «آدرسی ندارم.» هاج و واج نگاهم کرد:«پس الان کجا می روی؟» گفتم: «نمی دانم، کسی را ندارم.» افسر گفت: «نمی توانم اجازه بدهم این طور بروی.» گفتم: «تنهایی زندگی می کرده ام.» گفت: ما باید آدرست را بدانیم تا هرشب بیاییم و سر و گوشی آب بدهیم، باید یک سرباز همراه تو بیاید.» به این ترتیب من و سرباز به خیابان رفتیم. با کنجکاوی نگاهی به دوروبرم انداختم، این همان لحظهای بود که سالها خوابش را میدیدم. در درونم پی احساسی غیرعادی گشتم، نه شادیای، نه سروری و نه هیجانی، هیچ احساسی نداشتم.
فراهنگ**۳۰۰۹** ۹۰۵۳

«آن بو» روایت روح بیقرار نویسندهای دربند
مجموعه داستان «آن بو»، روایت روح آشفته راوی مصری است که حرکت خود را با خروج از زندان حکومت و ورود به زندان بسیار بزرگتری که دنیای بیرون است، آغاز میکند.