سرمقاله
یکی از مشخصات اقتصادهای وابسته به نفت وجود بستر دلالی و واسطهگری است. به عبارتی از آنجایی که در این کشورها مبنای مشخصی برای درآمدزایی از طریق صنعت و امکانات داخلی وجود ندارد، درآمدهایی که به واسطه دلالی و در فرصت کوتاهی به دست میآید، جذاب میشود، مثل درآمد حاصل از واردات، درآمد حاصل از خرید و فروش مسکن، ارز و یا سکه و طلا. در کشور ما نیز که سهم ناچیزی از ظرفیتهای موجود صرف تولید میشود، چنین اتفاقی رخ داده است. مردم میخواهند از سرمایه و پساندازی که دارند، سود کسب کنند از آنجایی که سرمایه آنها کفاف راهاندازی یک کسبوکار را نمیدهد و از طرفی از سوی شبکه بانکی پشتوانه محکمی برای تامین این سرمایه ندارند، به راههایی مثل سپردهگذاری بانکی و خرید مسکن، طلا و… روی میآورند. بنابراین در پی یافتن فرصتی برای کسب سود بیشتر، بازارهای جذاب را شناسایی میکنند و به سمت آن هجوم میآورند. این سرمایهها هرچقدر کوچکتر باشد، به سمت دلالی و واسطهگری متمایلتر است. بر همین اساس اگرچه مدیریت آشفتگی در برخی از بازارها مثل سکه و طلا در اختیار برخی از سودجویان است که البته سرمایههای کلان دارند، اما قریب به اتفاق این افراد را همان دارندگان سرمایههای خرد تشکیل میدهند که البته هم سهم آنها در سود بازار کمتر است و هم اینکه نقش آنها در التهابات به چشم نمیآید. با توجه به اینکه نقدینگی سرگردان را همین داراییهای کوچک که روی هم رفته حجم بزرگی دارد، تشکیل میدهد، بهتر است دولت محل مطمئن و امنی برای سودآوری این سرمایهها پیدا کند، به طوری که این داراییها هم مشمول سود منطقیتر شده و هم اینکه به مقصد مطمئنی هدایت شود وگرنه در شرایط فعلی هم دارندگان این سرمایهها زیان میبینند و هم دولت که قادر به مهار التهاب بازار نخواهد بود.