سرمقاله
برخلاف برخی اظهارنظرها به نظر میرسد میتوان یک دوره ثبات برای اقتصاد ایران متصور بود؛ دورانی که میتوان آن را رهایی از آرمانشهرهای خیالی و رجوع به واقعیتها دانست. خدمت ترامپ در خیانتش به برجام باعث بیدار شدن ما از خوابی میشود که همواره در سایه پرواز رویاها تا آن سوی آبهای اقیانوس اطلس موجب ازخودبیگانگی عظیمی در درون کشور شده است. اتلاف منابع، عدم پایبندی به برنامهها، تعلل در اجرای برنامهها و سردرگمی در طرحریزی و پذیرش الگوهای علمی توسعه همواره نتیجه مشروط شدن توسعه کشور به ایجاد ارتباط همهجانبه با آمریکا بوده است. عدهای با تفکر صفر و یکی و سیاه و سفیدی آینده رشدو توسعه کشور را به ایجاد رابطه گسترده با آمریکا گره زدهاند. این ضمن مغایرت با آرمانهای استقلالطلبانه کشور، بهانه بزرگی برای رفع مسئولیت و شانه خالی کردن از پذیرش اجرای دقیق و منظم برنامههای اقتصادی است. خروج آمریکا از برجام نتایج و فرصتهای بیشماری برای اقتصاد کشور ایجاد کرده که شاید در شرایط عادی به آن توجه کافی نمیشده است. برخی ممکن است این اظهارنظر را مغایر با تلاشهای صورتگرفته برای عادیسازی روابط با قدرتمندترین اقتصاد دنیا و غیرمنطقی بدانند، اما واقعیت این است که تجربه نشان داده است آمریکاییها به دنبال ایجاد فرصتهای توسعه برای ایران نیستند و بالاتر از این هم هرگز از هرگونه مانعتراشی و ایجاد مزاحمت و دشمنی بر سر راه برنامههای توسعه اقتصادی کشور کوتاهی نمیکنند. خواستههای آنان به نحوی بنیادی مغایر با اصول و مبانی ارزشی و فرهنگی و اجتماعی و منافع بلندمدت ایرانیان است. هرگونه کوشش برای یافتن مدل مناسبی برای ارتباط با آنها که قابل تحمل و پذیرش کلیت جامعه باشد تاکنون به بنبست رسیده است. خروج آمریکا از برجام به این بیاعتمادی تاریخی جانی دوباره داد. در هر حال سوال عمومی این است که چه باید کرد و با این حجم از تخاصم چگونه میتوان کنار آمد؟ جواب را باید در درون کشور جست. تقریبا میتوان با اطمینان این موضوع را تایید کرد که اگر روشهای بهتر و علمیتری در مدیریت امور کشور به کار میبستیم و به کار ببندیم، شاید وضع و حال اقتصادی کشور اکنون اینگونه نبود و بعد از این نیز به مراتب بهتر شود. مزیتهای اقتصادی ایران در تمامی حوزههای طبیعی، جغرافیایی، منابع زیرزمینی، منابع انسانی و پیشینه فرهنگی و اجتماعی چنان قوی و غیر قابل انکارند که هر کارشناس و صاحبنظر اقتصادی در سراسر دنیا را شگفتزده میکند. کجای کار ایراد دارد؟ آیا صرف پرداختن به مساله آمریکا توجیهکننده بسیاری از ناکارآمدیها خواهد بود ؟ کشورهایی مانند مصر، پاکستان و برخی کشورهای عربی یا آمریکایلاتین چه طرفی از رابطه مستقیم و گسترده با آمریکا بستهاند؟ تنها نقشی که ما برای توسعه کشور میتوانیم قائل شویم، رفع مزاحمت است. همین که اثر آمریکا برای ما خنثی و غیرمخرب باشد، کافی است. توان دیپلماسی ما نیازی به تمرکز به همسویی منافع ما با آمریکا ندارد. این تقریبا امری محال است. همین که ما آنها را متوقف کنیم و اثرات سوء آنها بر مناسبات اقتصادی ایران با دنیا کاهش یابد، کافی است. سوال اساسی اینجاست؛ بعد از آن چه کنیم؟ الگوی توسعه اقتصادی کشور کدام است؟ ما در تعیین راهبردهای آتی کشور برای دستیابی به نرخهای بالای رشد و بهرهوری، با کدام استراتژی میخواهیم جلو برویم؟ تکلیف نرخ بهره بالای بانکی به عنوان یکی از مخربترین عوامل توسعه سرمایهگذاری در ایران چه میشود؟ نمونه مشابه چنین نرخ بهرهای در کدام کشور دنیا دیده میشود؟ مدیریت نامناسب منابع آب در حالی که ایران قادر است در عین حفاظت از منابع زیرزمینی، بنای رشد تولید و صادرات محصولات کشاورزی را با استفاده از الگوهای پیشرفته کشت و صرفهجویی در منابع آب مهیا کند، قابل اصلاح نیست؟ موانع فراوان کسبوکار و ناهماهنگیهای فراوان نظام پولی و مالی و سیستم اداری پرحاشیه و غیرمشوق دولتی هیچ ربطی به دشمنان خارجی ندارد و تنها نیاز به پذیرش و احترام به تجربیات جهانی و استفاده از تکنولوژیهای روز علمی و مدیریتی دارد. شاید نتوان شباهت چندانی بین کشورهای در حال توسعه از نظر ویژگیهای جمعیتی، فرهنگی، جغرافیایی و منابع زیرزمینی مانند مالزی، کرهجنوبی، ترکیه، هند، تایلند، تایوان و برزیل یافت، اما همه این کشورها در ایجاد فضای مناسب کسبوکار و سیاستگذاریهای اقتصادی برای رشد تولید و صادرات و جذب سرمایهگذاری خارجی یا توسعه گردشگری از شباهتهای فراوانی برخوردارند. چه اینکه نمونههای بسیار موفقتری از کشورهای توسعهیافته میتوان یافت که مدلهای توسعهای پیشرفتهای دارند و موفق شدهاند در سالمسازی اقتصاد، مبارزه با فساد، ریشهکنی فقر و دستیابی به بالاترین نرخهای اشتغال، گسترش رفاه اجتماعی، نرخ تورم و نرخ بهره بسیار پایین و نزدیک به صفر به موفقیتهای چشمگیری دست یابند.