به گزارش کسب و کار نیوز چاندرا مظفر، رئیس این جنبش که به چالشها در زمینه عدالت اجتماعی و کرامت انسانی در سطح جهان میپردازد، در مقاله ای به ابعاد غیرقانونی و غیراخلاقی تجاوز اخیر ائتلاف غربی به رهبری آمریکا به سوریه پرداخت.
در این مقاله آمده است: آمریکا، برخلاف آخرین حمله آوریل ۲۰۱۷ به تنها فرودگاه سوریه که به بهانه واهی تلافی حمله شیمیایی با گاز سارین بشار اسد علیه شهروندان این کشور انجام گرفته بود، این بار به اتفاق همپیمانان خود، یعنی انگلیس و فرانسه به چنین اقدامی دست زد.
این سه قدرت غربی مدعی بودند که ادله قوی در اختیار دارند مبنی بر اینکه دولت اسد بار دیگر در ۷ آوریل (۱۸ فروردین) با استفاده از تسلیحات شیمیایی ده ها شهروند این کشور از جمله کودکان را کشته است.
اما باید پرسید، اگر این شواهد واقعا به اندازه کافی متقاعد کننده بود، پس چرا رئیس جمهوری آمریکا طبق قانون کشورش آنها را به کنگره ارایه نکرد تا آنها بتوانند براساس این ادله، مجوز انجام چنین اقدام نظامی را به او بدهند؟
چرا نخست وزیر انگلیس نیز منتظر تایید و صدور مجوز از سوی پارلمان کشورش برای این اقدام نشد و در عوض تلاش کرد این طرح جنگی خود را با انجام یک توطئه چینی در کابینه عملی سازد.
نویسنده ای مقاله نوشته است : در حالی که رئیس جمهوری فرانسه نیز از این خطا مبرا نیست، کسی پیدا نمی شود پا پیش گذاشته و بپرسد که چرا واشنگتن این اسناد و شواهد را با دولت مسکو به عنوان وفادارترین حامی دولت سوریه در میان نگذاشته است و به غیر از انگلیس و فرانسه با هیچ عضوی از شورای امنیت سازمان ملل نیز در این خصوص مشورت نکرده است؟
آیا این همه به این دلیل نبود که واشنگتن این به اصطلاح دلایل و شواهد را از منابع مشکوکی چون گروه های ترویستی همچون جیش الاسلام دریافت کرده بود که البته خود این گروه نیز با دولت اسد در حال جنگ است و حتی در ۷ آوریل کنترل بخش هایی از دوما را نیز در اختیار داشته است؟
آیا کلاه خُودهای سفید، یا همان سازوبرگ های قلابی دفاع شهری که دستگاه اطلاعات و امنیت انگلیس آنرا راه اندازی کرده بود و امروزه بطور مشترک توسط دستگاه اطلاعات و امنیت انگلیس و آمریکا حمایت مالی می شود، یکی دیگر از منابع تهیه این به اصطلاح اسناد و شواهد نیستند؟ و یا همانگونه که بارها در گذشته در بسیاری مواقع دیگر اتفاق افتاده بود؛ آیا این اسناد و مدارک توسط شبکه اطلاعاتی اسرائیل (موساد) تهیه نشده است تا برنامه ها و اهداف زشت تل آویو را پیگری کند؟
لذا باید گفت که این به اصطلاح منبع و یا منابع برای اثبات استفاده بشار اسد از تسلیحات شیمیایی موضوعی نیست که نشود به وضوح و بطور کامل در باره آن تحقق و بررسی کرد.
چون از آغاز مناقشه داخلی در سوریه در سال ۲۰۱۱ تاکنون چندین بار دیگر نیز سناریوهای مشابهی برای متهم کردن بشار اسد مبنی بر اینکه او برای حذف مخالفان تسلیحات شیمایی متوسل شده است طراحی شده بود؛ اما تحقیقات مستقل بعدی نشان داد که این ادعاها آدرس های غلطی بودند تا اذهان را از مسبب اصلی جنایت به جای دیگر منحرف کنند و یا از این طریق بتوانند عین واقعیت را در حد وسیعی مغشوش جلوه دهند.
در واقع، برخی از تحلیلگران معتقدند که این گروه های تروریستی خودشان در ترسیم سناریوی انجام عملیات شیمایی ۷ آوریل در دوما دست داشتند و آنرا به گردن دولت سوریه انداختند تا توجیهی برای دخالت غرب در این کشور باشد.
یک گزارش تحقیقی و افشاگرانه توسط سیمور هرش، روزنامه نگار و خبرنگار معروف آمریکایی نشان داد که در سال ۲۰۱۳ نیز عملیات مشابهی در غوطه اتفاق افتاده بود.
فراموش نکنیم پیش از این در همسایگی سوریه، یعنی در عراق نیز شاهد برخی عملیات های غلط جنگی برای اتهام زنی به دیگران بودیم، از جمله عملیاتی که ائتلاف غربی به رهبری آمریکا در آن زمان با طرح دروغ بزرگ سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ مبنی بر اینکه صدام حسین، رئیس جمهور وقت آن کشور از سلاح های کشتار جمعی برخوردار است، علیه آن کشور یک جنگ ‘سرکاری' راه انداخته بودند.
آنچه که این دیدگاه را در مورد سند سازی و آدرس غلط داد و یا فرا به جلو اعتبار می بخشد، واقعیت اوضاع در کشور سوریه است. باید پرسید که چرا بشار اسد در حالی که در پیروزی کامل بر مخالفان و شبه نظامان معارض بسر می برد بخواهد از تسلیحات شمیایی علیه آنها استفاده کند؟
این کار چه حاصلی برای او خواهد داشت؟ چرا باید در اوج قدرت بخواهد موجبات خشم همگان را برای خود فراهم آورد؟
به علاوه اینکه او قبلا حتی در سال ۲۰۱۳ زرادخانه سلاح های شیمیائی خود در اختیار سازمان منع گسترش تسلیحات شیمایی (OPCW) وابسته به سازمان ملل در استکهلم سوئد قرار داده و این سازمان نیز سلامت اقدامات این زرادخانه را تایید کرده بود.
همین سازمان بین المللی بود که فاش ساخت یکی از سه هدف حمله ۱۴ آوریل آمریکا، انگلیس و فرانسه به تاسیسات سوریه که ویران نیز شد، در واقع یک مرکز تحقیقات دارویی برای تولید داروهای ضد سرطان در این کشور بود که از قضا تحت تحریم نیز قرار داشت.
با همه اینها به عنوان پیشینه موضوع، کسی تعجب نمی کند از اینکه چرا ایالات متحده و متحدانش زمانی تصمیم به حمله سوریه گرفتند که سازمان منع گسترش تسلیحات شیمایی در آستانه بازدید از دوما بود. این سازمان می خواست تا مشخص کند آیا در تاریخ ۷ آوریل حمله شیمایی ای در این شهر صورت گرفته است یا خیر و در صورت وقوع از چه نوع سلاح شیمیایی استفاده شده است.
آیا تجاوزگران می ترسیدند از اینکه افشای واقعیت های سناریوی حمله ۷ آوریل بتواند دامنگیر آنها شود؟ آیا این حمله نیروهای متحد اقدامی بود تا جلوی انجام تحقیقات علمی سازمان دیده بان حقوق بشر را بگیرد، خیر؟
با توجه به این واقعیت ها و سوالات متعدد دیگر درباره اتهامات علیه تسلیحات شیمایی بشار اسد باید پرسید که چرا آمریکا و همپیمانان آن تا این حد در انجام چنین عملیاتی عجله به خرج دادند؟ قبل از یافتن پاسخ به این سوال باید به درک رسیده باشیم که آمریکا و اسرائیل دهه ها است که سوریه، ایران و حزب الله لبنان را یک مانع سه وجهی غیرمعمول برای تسلط هرچه بیشتر بر منطقه و کنترل آن می پندارد.
به زبان دیگر اینکه، آنها سوریه، ایران و حزب الله را سه ضلعی پیروز مقاومت در برابر دستور کار هژمونی ایالات متحده و اسرائیل علیه غرب آسیا و شمال آفریقا می دانند.
در این مقاله آمده است: اسرائیل به طور خاص قصد دارد تا هر یک از این سه ضلع و یا هر سه آنها را به دلایل مشابه و غیرقابل انکار محدود کند و یا از بین ببرد. اما از آنجایی که مسئله این بار فقط در سوریه است پس باید دید که چرا رهبری این کشور همچنان از نظر (رادار) اسرائیل خارج نمی شود؟
کنترل بلندی های جولان برای امنیت اسرائیل امری بسیار حیاتی است، چرا که امنیت این کشور صرفا با توانایی آن برای کنترل و تسلط بر همسایگانی چون سوریه و لبنان تعریف می شود. بلندی های جولان که اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ آنرا تسخیر کرد رسما در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۱ آنرا ضمیمه خاک خود کرد.
لازم به ذکر است که این بلندی ها (جولان) محل تامین آب، نفت و گاز و مواد معدنی اسرائیل(رژینم اشغلگر) است. بنابراین، ضمیمه شدن آن به خاک اسرائیل (رژیم اشغالگر) به منزله حاکمیت دائمی این کشور بر جولان است که البته قوانین بین الملل تا به امروز آنرا بخشی از خاک سوریه می شناسد.
اسرائیل (رژیم اشغالگر) سال ها سعی کرد با اینگونه الحاق غیرقانونی جولان به خاک خود به عنوان یک واقعیت سیاسی، به هر نحو ممکن دولت مستقل مستقر در دمشق را برکنار کند تا یک رژیم دست نشانده را جای آن بنشاند.
بنابراین تل آویو با در نظر گرفتن شورش مردمی ماه مارس سال ۲۰۱۱ در یک شهرک کوچک در سوریه سعی کرد از آن به عنوان دستاویزی برای نیل به خواسته خود سود بجوید و لذا آن زمان از شورشان حمایت کرد.
چندی نگذشت که شبه نظامیانی به این دسته از شورشیان پیوستند که ارتباط نزدیکی هم به گروه های مختلف تروریستی داشتند. بخشی از این گروه های تروریستی از جمله القاعده از سوی کشورهای منطقه حمایت مالی شده و توسط گروه هایی از غرب آسیا و شمال آفریقا و نیز اروپا و آمریکا تجهیز و تحت آمزش های نظامی قرار می گرفتند.
به خوبی می دانیم که فقط اسرائیل از ۷ گروه مختلف از این گروه های تروریستی حمایت تسلحیاتی می کند.
اسرائیل و دیگر حامیان این گروه ها در غرب آسیا و شمال آفریقا از جمله عربستان سعودی، قطر و ترکیه و نیز عوامل خارج از این منطقه همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه تا اواسط سال ۲۰۱۵ مطمئن بودند که می توانند بشار اسد را بر اساس قلمرو وسیعی و منابعی که توسط های نیروهای ضد او در این کشور به تصرف در آمده بود، از قدرت خلع کنند.
آنها تصور می کردند که همپیمان همیشگی اسد در منطقه یعنی روسیه نیز در خطر نابودی قرار دارد، در حالی که روسیه در سپتامبر ۲۰۱۵ تصمیم گرفت تا در این مناقشه داخلی سوریه دخالت نظامی کند. لذا به تقویت ارتش سوریه پرداخت و با کمک مستشاران حزب الله لبنان و ایران جنگ علیه گروه های تروریستی در سوریه را شدت بخشید. در طول ۲۰ ماه مشخص شد که موج حملات در آن کشور برعکس شده است.
بشار اسد تحت حمایت روسیه کنترل بخش عظیمی از کشور را تا سه ماه آخر سال ۲۰۱۷ در اخیتار خود گرفت. دوما از یک نظر به عنوان آخرین پایگاه یکی از گروه های تروریستی به شمار می رفت؛ اما نه تنها تروریست ها بلکه اسرائیل و دیگر بازیگران منطقه ای و البته آمریکا و همپیمانان آن با مشاهده این شکست به این نتیجه رسیدند که با یک اقدام مشترک (آمریکا و انگلیس و فرانسه) حمله ای برق آسای را در ۱۴ آوریل علیه دولت آن کشور انجام دهند.
این شکست در خاک سوریه به معنی شکست در یک کشور عربی نیست، بلکه این نشان دهنده تغییر قابل ملاحظه ای در توازن قدرت در کل منطقه است.
ایران و سوریه و دیگر بازیگران به سهم خود نقش مهمی در ظهور روسیه به عنوان محور این تغییرات بازی کردند؛ سناریویی که به هیچ وجه مورد قبوبل آمریکا و متحدانش مانند انگلیس و فرانسه نیست، در حالی که اتفاقا این هر سه کشور در مقاطعی از زمان در حال و گذشته به عنوان قدرت های امپریالیستی در منطقه نیز بوده اند.
تصادفی هم نیست که اسرائیل و صهیونیست ها در هر سه این کشورها از نفوذ بی نظیری برخوردارند. اسرائیل همواره به آمریکا و تا حدی کمتر به انگلیس و فرانسه به عنوان محافظان یک ساختار قدرت منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا می نگرد که می توانند ضامن سلطه منطقه ای آن باشند.
به همین دلیل هم هست بعد از اینکه اسرائیل و محافظانش امروزه دیگر دریافتند قطعا نمی توانند به سلطه خود در منطقه ادامه دهند سعی کردند از از گزینه نمایش زور بازو استفاده کنند.
آساق ۱۳۷۸**۱۶۶۳**
یک نهاد بین المللی مستقر در مالزی:
آمریکا با بیشرمی حقوق بین الملل را نقض کرد
یک سازمان غیردولتی بین المللی مستقر در مالزی اعلام کرد: آمریکا با بیشرمی تمام در حالی حقوق بین المللی را نقض کرده است که تاکنون هیچ توجیه قانونی و اخلاقی برای شلیک بیش از 100 موشک به پایگاه های به اصطلاح تسلیحات شیمیایی سوریه در 1 آوریل (26 فروردین) یافت نشده است.