فصل یازدهم
فرهنگ همواره معطوف به «گذشته» است. فرهنگ نیز تاریخ دارد و میتوان «تاریخ فرهنگ» را نگاشت. دیرینهشناسی، دانش شناخت فرهنگهای ادوار گذشته انسان، براساس مطالعه اشیا و آثار دیرین و… آن است. شناخت و فهم دقیق مسائل فرهنگی، جز با اتکا بر ماهیت تاریخی آنها میسر نیست. دیرینهشناسی شیوهای کاملا توصیفی است که صرفا در پی شرح شرایط وجود گفتمان و حوزه علمی کاربرد و انتشار آن است و کاری به منشأ گفتمان و یافتن آن در ذهن بنیانگذار آن ندارد. میشل فوکو دیرینهشناسی را در برابر «هرمنوتیک» بهکار میبرد زیرا دیرینهشناسی برخلاف هرمنوتیک در پی کشف و یا تحلیل معانی نهفته در متن نیست، بلکه بیشتر به سطح و ظاهر گفتارها میپردازد. تبارشناسی نظریهای است راجع به اینکه جهان حقیقتا چگونه است؛ در واقع نگرشی است درباره ماهیت جهان به مثابه یک هستی تاریخی. تبارشناسی به عنوان روش تحلیلی متمرکز بر گسست، عدم تداوم و عدم وحدت تکیه دارد و برخلاف روشهای تاریخی متداول که در پی بررسی و کشف منشأ اشیا و تبیین روابط علی بین پدیدههاست، به تنوع و عدم پیوستگی رویدادها و پراکندگی نهفته در آنها اشاره دارد. تبارشناسی شکلی از تاریخ است که میتواند سازمان دانش، گفتمانها، قلمرو و موضوعات مختلف را شرح دهد بدون آنکه مجبور باشد به سوژهای ارجاع دهد. دیرینهشناسی برای نشان دادن سطحی از تحلیل گفتمانها به کار برده میشود که بدون ارجاع به سوژه، فقط به قواعد صورتبندی گفتمانها توجه دارد. تبارشناسی که تکمیلکننده دیرینهشناسی و فراتر از آن بود، بیانگر کاربرد و نقشی اساسی است که در آن، تاریخ عبارت است از واژگونی و برعکس شدن رابطه نیروها و واژگونی رابطهای که همیشه حال را به گذشته پیوند میداد. اساسا مفهوم دیرینهشناسی در برابر تاریخگرایی قرار میگیرد. در واقع هدف دیرینهشناسی فهمیدن و بیان کردن آرشیوهای احکام خاص هر جامعه و عصر خاص است. بررسی این آرشیوها و حکمهای مندرج در آنها از طریق گفتار نشان خواهد داد که در آن جامعه یا عصر خاص چه مقولات و مباحثی معتبر یا مردود بوده است. پژوهش تبارشناسی یک وجه تمایز خاص با همه پژوهشهای کیفی دارد و آن رهایی از هرگونه ماهیت ثابت، قوانین بنیادی و حتی غایات متافیزیکی و روند مطالعه است که هر کدام از روشهای کیفی به نحوی به یک یا چند عنوان از موارد فوق مرتبط هستند. دیگر اینکه موضوع تبارشناسی نه سیر تاریخ و نه نیات سوژهای تاریخی است، بلکه رخدادها و پراکندگیهاست که محصول منازعات، تعامل نیروها و روابط قدرت هستند. بر این مبنا، تبارشناسی درست مقابل روش تاریخ سنتی قرار میگیرد و هدف آن ثبت و ضبط خصلت یکتا و بینظیر وقایع خارج از هرگونه غایت یکدست و یکنواخت است. البته در تقابل با تاریخ نیست، بلکه با نمایش فراتاریخی معناهای ایدهآلی و غایتشناسیهای تعریفنشده و نامشخص در تقابل است.