آمارها نشان از پایین بودن سرانه مطالعه در کشور دارد (بعضی آمارها حتی از ۱۵ دقیقه مطالعه ماهانه حکایت دارد) و بررسیها نشان میدهد بیشتر مردم خواهان مطالعه مطالب کوتاه، آن هم در فضای مجازی هستند. از طرفی گرانی کتابها باعث کاهش هر چه بیشتر و هر روزه گرایش مردم به کتابخوانی شده است. برگزاری نمایشگاه کتاب هم نتوانسته شوق لازم را برای مطالعه در مردم ایجاد کند و تیراژ کتابها را افزایش دهد. جمعیتی که هر سال به نمایشگاه میرود رو به افزایش است ولی دیدن دستهای خالی بازدیدکنندگان در هنگام خروج از نمایشگاه، جای تامل دارد. گزارش ذیل نگاهی اجمالی دارد به مسائل مبتلا به نمایشگاه کتاب امسال.
تردد به نمایشگاه؛ دوری دردسرساز
رسیدن به نمایشگاه کتاب، برای اغلب ساکنان تهران کار سختی است. انتقال نمایشگاه از مصلا به شهر آفتاب هم رفتن به نمایشگاه را برای دانشجویان که خوابگاهها یا خانههایشان بیشتر در نواحی مرکزی تهران قرار دارد، چیزی شبیه یک ماراتن فرساینده کرده است. مردم بعد از گذراندن ساعتهای طولانی در مترو، باید مسیری را هم با اتوبوس طی کنند تا به محل برگزاری نمایشگاه برسند. سوار و پیاده شدن مردم آن هم با در دست داشتن کتاب برای آنها خستهکننده و طاقتفرساست. از طرفی اگر نخواهیم از مترو برای رفتن به نمایشگاه بهره ببریم، هزینههای تاکسی، سر به فلک میکشد. مدیران پایتخت با انتقال نمایشگاه به شهر آفتاب مشکل ترافیک در نقاط مرکزی شهر را حل کردهاند، اما علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی را به دردسر و زحمتی دچار کردهاند که شایسته آنها نیست. به نظر میرسد در جانمایی نمایشگاه کتاب شعاری که سرلوحه مسئولان قرار گرفته، این بوده: هر چه دورتر بهتر! در صورتی که اگر قرار بر دور بودن نمایشگاه از شهر بود، باید به مساله حملونقل هم توجه میشد. تقریبا تمام بازدیدکنندگان نمایشگاه از دوری مسیر و نبود وسایل حملونقل مناسب شکایت دارند و لازم است اگر بازگشت نمایشگاه به داخل شهر امکانپذیر نیست، حداقل برای تردد به نمایشگاه فکری اساسی شود.
بنفروشی بین دانشجویان
بازار بنفروشی و تبادل بن، بین دانشجویان در هنگام برگزاری نمایشگاه کتاب، داغ است. وزارت ارشاد برای هر دانشجو بابت خرید کتاب ۴۰ هزار تومان یارانه در نظر گرفته است، اما بنفروشی آن هم به مبالغی چون ۱۰ هزار تومان و ۲۰ هزار تومان، برای عدهای ایجاد کاسبی کرده است. بنهایی که قرار بوده صرف خرید کتاب یک دانشجو شود، بین چندین نفر دست به دست میشود و عدهای نقش دلال را در این میان ایفا میکنند. در گفتگو با دانشجویی که در حال خرید بن از دانشجویان بود، علت خرید را جویا شدیم و او گفت: بنها را به قصد فروش و سود بردن میخرم. بنابراین، درست است که نهایتا این بنها صرف خرید کتاب میشود اما دانشجویی که باید از آنها استفاده کند به علت فقر مالی از آنها استفاده نمیکند. سوال اینجاست که دانشجوهایی که بن کتاب خود را با این مبالغ اندک میفروشد، نیاز خود به کتاب را چگونه مرتفع میکنند؟ و سوال دیگر اینکه با وجود بضاعت مالی ضعیف بسیاری از دانشجویان آیا نباید سیستم حمایتی قویتری برای هدایت دانشجویان به کتابخوانی وجود داشته باشد؟
خدمات نمایشگاه؛ نشستن رویاست
وقتی نمایشگاهی که میلیونها بازدیدکننده دارد به تعداد انگشتان دست نیمکت داشته باشد، نشستن روی آن نیمکتها به یک رویای شیرین تبدیل میشود. کسانی که نشستهاند، خوشبختانی هستند که به راحتی از خوشبختی خود دست نمیکشند و آنها که با حسرت به خوشبختی آنها خیره شدهاند، برای پایان انتظار چارهای جز صبر کردن ندارند. بعضی از مردم روی چمنها ولو میشوند و بعضی دیگر روی لبه جدول سیمانی که ۱۰ سانت بیشتر ارتفاع ندارد به زور خود را مینشانند، جدا چرا کسانی که نمایشگاه به این عظمت را ساختهاند، به تعداد کافی نیمکت در نمایشگاه تعبیه نکردهاند؟ به دلیل همین معضل جمعیت حاضر در نمایشگاه مثل یک حجم سیال در حال حرکت است، حرکتی که نتیجهای جز خستگی و کسالت ندارد. معضل تکراری دیگر نمایشگاه کیفیت پایین غذاهایی است که در آنجا عرضه میشود. وقتی بعد از چند ساعت گردش اجباری – بدون جایی برای نشستن – در نمایشگاه بوی غذا به مشام برسد خواه ناخواه بازدیدکنندگان جذب بوی غذا میشوند اما بعد از زمان طولانی در صف منتظر ماندن در انتها ساندویچی سرد و بیکیفیت نصیب آنها میشود، ساندویچی که اصلا مشخص نیست محتویاتش دقیقا چیست. سوال اینجاست که این وضعیت تکراری بیکیفیتی غذاهای نمایشگاه کتاب چرا تغییری نمیکند؟
سقف نمایشگاه کتاب یا آبکش؟
سقف یعنی جایی که در برابر باران مقاوم است، اما این تعریف در نمایشگاه کتاب کاربردی ندارد. تصور کنید داخل نمایشگاه کتاب هستید و ناگهان صدای رعد و برق میشنوید و خوشحالید که این سقف هم مثل سایر سقفها با و ظایف خود آشناست، اما زمان خوشحالی شما کوتاه است، سقف نمایشگاه کتاب در بارندگی روز جمعه گذشته مثل آبکش عمل کرد، طوری که فرق زیادی بین بیرون از سالنها و داخل سالنها نبود. آببندی نبودن سقف، ناشران و بازدیدکنندگان کتاب را متحیر کرد و به آنها خسارت زد و ضمنا مانع جدیدی برای علاقهمندان کتاب هم ایجاد کرد، چرا که از این به بعد با دیدن ابر، خیلیها از رفتن به نمایشگاه منصرف خواهند شد.