در میان فهرست ۵۰۰ شرکت برتر امریکایی مجله «فورچون» به وسیله مهاجران یا فرزندان مهاجران پایه گذاشته شدهاند. این گروه میگوید که در آخرین فهرست «فورچون ۵۰۰» که بسیاری از شرکتهای آن در حوزه فناوری فعالاند، حتی تعداد مهاجران بیشتر از گذشته نیز شده است.
به گزارش کسب و کار نیوز و به نقل از آینده نگر، کارگران در دره سیلیکون به احتمال خیلی کم انقلابی هستند. آنها به عنوان یک گروه، نسبتا ثروتمند، به خوبی تحصیلکرده و خیلی خوب با هم در ارتباطاند. با اینکه بیشتر اهالی این منطقه از هیلاری کلینتون حمایت کردند، کارگران حوزه فناوری روشنترین اهداف سیاستهای رئیسجمهور ترامپ نیستند. اکثر کسانی که جمعیت ثروتمندترین شرکتهای حوزه فناوری جهان را تشکیل میدهند حتی برایشان خوب خواهد بود اگر قانون «اوباما کر» لغو شود. اکثر آنها به طور شخصی با دیوار مرزی بین امریکا و مکزیک ناراحت نمیشوند.
تحت حکومت ترامپ، کارگران حوزه فناوری میتوانند از پولهای بادآوردهای بهرهمند شوند. آنها شاید اعتبار مالیاتی برای هزینههای مراقبت از فرزند دریافت کنند، شرکتهای آنان ممکن است اجازه داشته باشند که سودهای حاصلشده در کشورهای خارجی را به وطن بازگردانند و بخشودگیهای مالیات بر درآمد پیش رو شاید بتواند هزینه یک یا دو سفر تفریحی لوکس در تعطیلات را تامین کند.
این همه آن چیزی است که باید گفت: معترضانی که در هفتههای گذشته خیابآنهای دره سیلیکون و سیاتل را پر کردند انگیزه کسب دستاوردهای مالی کوتاهمدت را نداشتهاند. اگر بخواهید درک کنید که چرا کارکنان حوزه فناوری به دستور اجرایی ترامپ برای جلوگیری از سفر اهالی هفت کشور با اکثریت مسلمان به امریکا انتقاد دارند، باید ابتدا نقش کلیدیای را که سیاستهای نسبتا باز امریکا در کسبوکارهای حوزه فناوری بازی کردهاند درک کنید.
و شما باید درک کنید که چرا افراد فعال در حوزه فناوری چیزی فاجعهآمیز در این دستور اجرایی ترامپ و دیگر ممنوعیتهای مهاجرتی که مترصد فرصت هستند، دیدهاند: پایان ایستادن امریکا در جایگاه بهترین کشور جهان برای نوآوران.
جان کالیسون، مهاجری از ایرلند که یکی از دو موسس یک استارتآپ پرداخت پول «استرایپ» در سانفرانسیسکو است، میگوید: «دره سیلیکون یک پدیده که وضعیت ثابتی در جهان داشته نیست.» او میگوید که یک دلیل مهم برای اینکه دره سیلیکون اصلا وجود دارد این است که به افرادی که از راههای خیلی دور از خارج مرزها به آنجا میآیند خوشامد میگوید. کالیسون میگوید: «من به سرتاسر دنیا رفتهام و هرجایی غیر از اینجا، از من میپرسیدند که چطور میتوانند دره سیلیکون را آنجایی که بودند – در لندن، در پاریس، در سنگاپور، در استرالیا- شبیهسازی کنند؟»
دلیل اینکه آنها به شدت در ایجاد قطب تزلزلناپذیر فناوری خود شکست خوردهاند این است که هرکسی در آن مناطق میخواهد که به اینجا، دره سیلیکون، بیاید.
کالیسون میگوید: «امریکا در حال جذب همه استعدادها از همهجای جهان است. به همه شرکتهای پیشروی حوزه فناوری در مقیاس جهانی نگاه کنید و به اینکه چطور در امریکا این شرکتها بیش از اندازه حضور دارند. این یک وضعیت طبیعی نیست. به این دلیل ما توانستهایم این موتور را در جایی به بهترین و روشنترین شکل ایجاد کنیم که افراد از سراسر جهان به دره سیلیکون میآیند.»
اما کالیسون اضافه میکند: «فکر میکنم این وضعیت به نوعی شکننده است.» تحت حکومت ترامپ، پویایی سازگار را مهاجران تغییر خواهد کرد و این امر میتواند ویرانی صنعت فناوری امریکا را در پی داشته باشد.
برای کسانی که بیرون از امریکا هستند، این وضعیت کمی هوچیگری و امری فراتر از خودپرهیزی جلوه میکند. دره سیلیکون به درستی برای اینکه لافزنی درباره باز بودنش شده زیر سؤال قرار گرفته و نتوانسته است آنطور که باید تنوع و شمول انواع افراد را در خود ایجاد کند. زنان و اقلیتهای غیرآسیایی بخشی بسیار کوچک از کارکنان صنعت فناوری در دره سیلیکون را تشکیل میدهند و حتی سهم کوچکتری در میان مدیران اجرایی و سرمایهگذاران دارند. به طور خلاصه، صنعت فناوری بیش از هر صنعت دیگری در دست سفیدپوستان قرار دارد.
با این حال، یک نگاه مختصر به تاریخچه بیشتر صنایع حوزه فناوری مشخص میکند که نقشی که به وسیله مهاجران بازی شده بسیار بزرگ بوده است.
سال گذشته، محققان در بنیاد ملی سیاستگذاری امریکا که یک موسسه تحقیقاتیِ از نظر سیاسی بیطرف است، روی ۸۷ استارتآپ امریکایی خصوصی که بیش از یک میلیارد دلار ارزش داشتند مطالعه کردند. آنها چیزی بسیار جالب کشف کردند: بیش از نیمی از آنها به وسیله یک نفر یا بیشتر، از خارج از امریکا تاسیس شده بودند. و ۷۱ درصد از این شرکتها مهاجران را در نقشهای به شدت اساسی استخدام کرده بودند.
در مجموع، این شرکتها که شامل نامهایی مثل «اوبر»، «تسلا» و «پالانتیر» بودند، هزاران شغل ایجاد کرده و میلیاردها دلار به اقتصاد امریکا اضافه کرده بودند. موسسان این شرکتها از سراسر جهان به امریکا آمده بودند؛ از هند، انگلستان، کانادا و چین، در میان بسیاری دیگر از افراد از سرتاسر کره زمین.در سال ۲۰۱۱، یک گروه اصلاحات مهاجرت به نام «مشارکت برای یک اقتصاد امریکایی جدید» دریافت که بیش از ۴۰ درصد شرکتها در میان فهرست ۵۰۰ شرکت برتر امریکایی مجله «فورچون» به وسیله مهاجران یا فرزندان مهاجران پایه گذاشته شدهاند. این گروه میگوید که در آخرین فهرست «فورچون ۵۰۰» که بسیاری از شرکتهای آن در حوزه فناوری فعالاند، حتی تعداد مهاجران بیشتر از گذشته نیز شده است.
اگر شما با ریشههای نمادینترین شرکتهای چند دهه گذشته آشنا باشید تعجب نخواهید کرد. یکی از دو موسس شرکت «گوگل» یک مهاجر از روسیه است و مدیرعامل کنونی آن یک مهاجر از هند است. شرکتهای «ایبِی» و «یاهو» به وسیله مهاجران تاسیس شدهاند. بزرگترین شرکتهای زیرمجموعه «فیسبوک» یعنی «اینستاگرام» و «واتساپ»، هردو به وسیله مهاجران تاسیس شدهاند. شرکت «اپل» نیز به وسیله فرزند یک مهاجر بنیان گذاشته شد.
تئوریهای زیادی وجود دارد درباره اینکه چطور مهاجران تا این میزان زیاد به حوزه فناوری دسترسی پیدا میکنند. بسیاری از کارگران متولد امریکا در حوزه فناوری تاکید میکنند که کمبودی در زمینه کارکنان متولد امریکا که بتوانند شغلهای شرکتهای حوزه فناوری را پر کنند وجود ندارد. محققان دریافتهاند که تعدادی بیش از حد کفایت دانشجوی فارغالتحصیل از دانشگاههای امریکا برای شغلهای در دسترس حوزه فناوری وجود دارد. منتقدان سازگاری صنایع حوزه فناوری با مهاجران میگویند که در اینجا بحث پول مطرح است؛ شرکتهای حوزه فناوری میتوانند از مزیتهای قانونی استفاده کنند و کارگران خارجی را با دستمزدهایی کمتر از کارگران متولد امریکا استخدام کنند.
اما با اینکه این انتقاد در برخی از بخشهای صنایع حوزه فناوری رنگی از حقیقت دارد، تصویر شرکتهای برتر دره سیلیکون را مخدوش میکند. یک سوءتفاهم همگانی از دره سیلیکون این است که این منطقه مثل یک کارخانه عمل میکند؛ از این زاویه، شرکتهای حوزه فناوری میتوانند هرکسی را از هرجایی از جهان برای پر کردن شغلهایشان در یک نقش خاص استخدام کنند.
اما بلندپروازترین شرکتهای حوزه فناوری مثل یک کارخانه نیستند. آنها بیشتر مثل یک تیم ورزشی هستند. آنها دنبال بهترین افراد در جهان هستند برای ارائه کردن برخی ابزارهای بسیار نو که قبلا وجود نداشتهاند؛ این افراد باید کاملا تصور کنند که این ابزارها اولین بار چطور باید کار کنند.
آرون لوی، یکی از دو موسس و مدیرعامل شرکت ذخیره حافظه رایانش ابری «باکس»، میگوید: «بحث درباره این نیست که دهها یا صدها هزار نفر را به کارخانههای تولید اضافه کنیم. بحث درباره چند ایده است که اختراع میشوند و هرچیزی را تغییر میدهند.»
چرا رؤسای شرکتهای فناوری اعتقاد دارند که مهاجران در ارائه چنین اختراعاتی بهتر هستند؟ بخشی از این مسئله به اعداد بازمیگردد. پل گراهام به عنوان یک سرمایهگذار در حوزه فناوری تاکید میکند که امریکا تنها ۵ درصد جمعیت جهان را داراست. به همین دلیل است که بیشترین ایدههای جدید و برتر جهان از سوی افرادی ارائه میشود که زاده اینجا نیستند.
اگر به برخی از بهترین ایدههای قابلملاحظه در حوزه فناوری نگاه کنید، ارقام غیرمعمولی را پیدا میکنید که به وسیله مهاجران افزایش یافته است. برای مثال، کل صنعت تبلیغات گوگل – که پایه قریب به اتفاق درآمد و سودش است و موتور جستوجویی است که هزاران نفر را در امریکا استخدام کرده – توسط سه مهاجر اختراع شده است: سالار کمانگر و امید کردستانی که از ایران به امریکا آمدهاند و اریک ویچ، از کانادا.
اما بحث فقط بر سر اعداد نیست. دلیل دیگری که مهاجران اینچنین خوب در حوزه فناوری عمل میکنند، این است که افرادی که از بیرون میآیند چشماندازهای جدیدی را با خود میآورند که آنها را به ایدههای جدید هدایت میکند.
مایک کریجر، یک مهاجر از برزیل که یکی از دو موسس شبکه اپلیکیشن شبکه اجتماعی بر پایه عکسِ «اینستاگرام» است، میگوید یکی از علتهایی که به سرعت و در عرصه بینالمللی به موفقیت دست پیدا کرده این است که تا جای ممکن متن را از اپلیکیشنش حذف کرده است. او از دوران بزرگ شدنش در برزیل دریافته بوده که زبان انگلیسی در بیشتر قسمتهای جهان مانع سازگار شدن این برنامه با آن قسمتها میشود. او میگوید: «در هر مرحلهای از مسیر خلق این اپلیکیشن ما به این فکر میکردیم که آیا میتوانیم چیزی را خلق کنیم که دارای جذابیت بینالمللی باشد؟»
کالیسون از شرکت «استرایپ» میگوید که نمیتواند ایجاد یک شرکت را بدون مهاجران تصور کند. او میگوید: «در اولین مراحل یک استارتآپ، شما معمولا مجموعهای خیلی ویژه از کارها را باید انجام بدهید و فهرست خیلی کوچکی از افرادی وجود دارد که قادرند آن کارها را بکنند.»
شرکت «استرایپ» در ابتدای کار نیازمند مهندسان و مدیران اجراییای بود که سیستم خود را برای انتقال پول در سراسر جهان بسازند. این شرکت نیازمند ایجاد یک ماشین توانا برای یاد دادن به این سیستم بود که تقلب را شناسایی کند؛ و باید نهادهای نظارتی و دیگر کسبوکارها را متقاعد میکرد که روند پرداختها از طریق استرایپ ایمن و قانونی است. کسانی که شرکت توانست برای ایفای همه این نقشها پیدا کند مهاجر بودند.