شایلی قرایی
پس مشکل کجاست؟ این همه شرکت نرمافزاری در کشور ما و سایر کشورها وجود دارد پس چرا فقط ایالات متحده قلب نرمافزار دنیاست؟ پاسخ به این پرسش چالشهای موجود در دنیای نرمافزار را آشکار میکند. صنعت نرمافزار، صنعتی فریبنده و ریسکپذیر است. سادگی راهاندازی یک کمپانی نرمافزاری و عدم نیاز به سرمایهگذاریهای کلان اولیه در این صنعت فریبنده است و باعث میشود بیشتر افرادی که در این حوزه تحصیل کردهاند، گمان کنند که فقط داشتن ایده کافی است و بقیه مراحل حاشیهای هستند. برای همین زود دست به کار میشوند و ایدهای ناتمام و ناقص را به بازار معرفی میکنند و انتظار پولدار شدن یک شبه را دارند. در حال حاضر، مهمترین چالش در حوزه نرمافزاری کشور مهاجرت نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده به خارج از کشور است. متاسفانه زمانی که برخی از نیروهای انسانی متخصص در کشور به سطح بازدهی میرسند مملکت را ترک کرده و توانایی خود را در دیگر کشورها به کار میگیرند. از سوی دیگر، به دلیل نداشتن امنیت سرمایهگذاری در حوزه IT تعداد سرمایهگذاران در این حوزه نیز کم هستند. حتی گاهی دستاندرکاران ساخت نرمافزار ترجیح میدهند سرمایه خود را در جای دیگری به کار ببرد و این در حالیست که اگر بازگشت سرمایه متناسب با بازار وجود داشته باشد، سرمایهگذاران رغبت بیشتری به ورود به این حوزه پیدا میکند.
البته به گفته کارشناسان یکی از مسائل اصلی درباره چالشهای صنعت تولید نرمافزار به خود شرکتهای تولیدکننده باز میگردد. اگر شرکتهای نرمافزاری به این خودباوری برسند که ایران بازاری دارد که میتواند محل فعالیت مناسبی برای شرکتهای نرمافزاری به وجود آورد و بسیاری از شرکتهای نرمافزاری بزرگ خارجی آرزوی این بازار را دارند، نوآوریها و فکرهای جدیدی را به وجود میآورد.
نرمافزار یک کالای بیارزش شده است
شاهین طبری، رئیس کمیسیون نرمافزار نظام صنفی رایانهای
اکثر قوانین از شرکتهای تولیدی و صنعتی به شرکتهای ارتباطات و فناوری اطلاعات به ارث رسیدهاند، در صورتی که تمام حقوق فعالان این بخش را در برنمیگیرد. IT یک مساله محوری برای اشتغالزایی است زیرا علاوهبر ارزش افزوده بالا با کمترین هزینه میتوان ایجاد اشتغال کرد. زیرا میزان سرمایه اولیه جمعی و هزینههای اولیه برای شروع به کار یک شرکت در این حوزه در مقایسه با یک شرکت صنعتی بسیار کمتر است. آنچه در این موضوع اهمیت دارد، تشویق بخش خصوصی به سرمایهگذاری در این حوزه از طریق تسهیل قوانین است. البته نبود زیرساختهای مناسب در این حوزه ریشه در قوانین نامناسب دارد. بیشتر قوانین مربوط به کار از شرکتهای صنعتی و تولیدی به بخش IT به ارث رسیده است. در صورتی که مسائلی همچون مالکیت فکری، کپیرایت و حقوق معنوی در فناوری اطلاعات الزامی است. در صورتی که چنین مسائلی در شرکتهای تولیدی کمتر دیده میشود. حتی سازمانهای نظارتی تفاوت بین یک شرکت تولید نرمافزار با یک شرکت صنعتی را متوجه نمیشود.
شرکتها خرید نرمافزار را مانند خریدهای متعارف دیگر ارزیابی میکنند، بهطوری که وقتی نرمافزار خریداری و روی سرور نصب میشود، نگاه کالایی به آن وجود دارد و درخواست میکنند چند سیدی تحویل انبار داده شود تا فرآیند خرید تکمیل شود. اینجا لازم است به معافیت مالیاتی شرکتهای دانشبنیان اشاره شود که با وجود این قانون به دلیل دقیق نبودن این قانون استفاده از آن غیرممکن است و زور متولی شرکتهای دانشبنیان به زور متولی مالیاتی نرسیده است. با وجود این طرح اما همچنان سازمانها از در اختیار قرار دادن امکانات خود تحت عنوان سرویس الکترونیکی اجتناب میکنند و مایل به استیفای کامل دیتای خود هستند. در واقع میخواهند خدمات نرمافزاری خود را مانند یک استارتآپ یا یک شرکت دانشبنیان، خودشان اداره کنند و به دلیل متصل بودن به پول دولتی، مشکلی از این بابت ندارند. در صورتی که با اجرا شدن طرح تعاملپذیری میتوان صدها شغل ایجاد کرد.
دولت از اعطای وام به شرکتهای خصوصی میگوید در صورتی که تعدادی از شرکتها متخصص گرفتن این وامها شدهاند. در صورتی که این نقدینگی به تولیدکننده واقعی شغل نمیرسد. در نتیجه پول وام نقش زیادی در برطرف کردن مشکلات بخش خصوصی ندارد. بخش خصوصی از دولت انتظار کمک ندارد. تنها خواستهای که از دولت دارد، به وجود نیاوردن مشکل بیشتر است و شفاف کردن قوانین مربوط به این حوزه. قوانین مربوط به خرید نرمافزار و خرید خدمت در این حوزه با خریدهای متعارف دیگر تفاوتی ندارد. در صورتی که این روند اشتباه است. شرکتها برای خرید نرمافزار مانند خرید خودرو عمل میکنند و طبق استعلام قیمت، پایینترین نرخ را انتخاب میکنند. در صورتی که به هیچ چیز غیر از قیمت توجه نمیکنند.
اگر در مناقصات هر حوزهای قیمت پیشنهادی یک شرکتکننده با تفاوت فاحشی از قیمت برآورد شده پایینتر باشد، برنده شناخته نمیشود. در صورتی که با اتکا به قیمت این اتفاق به وفور در مناقصات نرمافزاری رخ میدهد. البته بعضی از قوانین به دلیل تفسیرهای متفاوت قابل استفاده نیستند. درهمین رابطه توافقنامهای با شهرداری بسته شد، مبنیبر اینکه اگر یک شرکت دانشبنیان محلی برای کار نداشته باشد، میتواند در مکان غیراداری و غیرتجاری مشغول به فعالیت شود ولی به دلیل اما و اگرهای متفاوت این توافقنامه قابل استفاده نیست.
شرکتها انتظار دارند پولی که پرداخت میکنند در قبال یک کالای قابل لمس باشد. به همین دلیل هنگامی که نرمافزاری خریداری میشود، آن را بیارزش میدانند و ارزشگذاری تنها بر اموال منقول است. شرکتها گمان میکنند یک نرمافزار که کپی و روی سیستمشان نصب میشود، ارزشی ندارد. به دلیل اینکه قابل لمس نیست. به عنوان نمونه یک شرکت، هنگامی که به بورس پیوست، نرمافزاری که تولید کرده بود و در چند صد سازمان دولتی و خصوصی از آن استفاده میکردند، به عنوان دارایی محسوب نشد و تنها اموال منقول آن ارزشگذاری شد. در صورتی که چند نفر طی چند سال نرمافزاری را تولید میکنند و پس از آن انتظار میرود که آن به عنوان یک داشته قابل لمس تلقی شود.
میلیونها دلار سرمایه نقدی پشت تمام پروژههای کارآفرینی است
فواد منصورنیا، موسس استارتآپ
متاسفانه در کشور ما چیزی بهعنوان سرمایهگذار جدی در بخش نرم افزار وجود ندارد. بارها با خودمان اندیشیدهایم که شرکتهای یاهو و فیسبوک، گوگل و مایکروسافت بک شبه به وجود آمدهاند از یک ایده نرمافزاری یک نوجوان دانشگاهی و با صفر ریال. ولی واقعیت اینطور نیست میلیونها دلار سرمایه نقدی پشت تمام پروژههای کارآفرینی است و تمام شرکتهای اینترنتی و تمام وبسایتهایی که پولساز هستند با میلیونها دلار شروع کردهاند.
یک جستجوی ساده در وبسایتهای ترجیحا خارجی میتواند این موضوع را کاملا روشن کند چون متاسفانه در داستانی که ما از موفقیت شرکتهای نرمافزاری میشنویم داستان سرمایهگذار و سرمایه حذف شدهاند. در کشور ما و در این وضعیت حتی در صورتی که بهعنوان مثال سرمایهگذاری حاضر باشد یک میلیون دلار به شرکت نوپای نرمافزاری بدهد این شرکت نمیتواند آن را در توسعه نرمافزار هزینه کند و جایی برای هزینه کردن آن ندارد. چون کارآفرین ما که در حوزه نرمافزار میخواهد کسب و کار خود را شروع کند طرح کسب وکاری برای ایده خود ندارد و میخواهد تمام کارها را لشکر یک نفره یا چند نفره انجام دهد. تمام تخصصها را هم خودش یاد بگیرد و خودش تولید بکند و خودش هم فروش را انجام دهد. یک کار نشدنی و خیلی مشکل که بعد از چند سال فشار و استرس و به تحلیل بردن توان شرکت استارتآپ در بهترین حالت منجر به از هم پاشیدگی شرکت و ضعیف شدن و در بدترین حالت منجر به ورشکستگی کامل شرکت خواهد شد.
مشکل پنهانی که از دید شرکتهای نرمافزاری دور مانده است، شروع بدون سرمایه و کش و قوسی که همیشه برای به دست آوردن پول وجود دارد. وقتی به مطالعه شرکتهای این حوزه در اطراف خود نگاه میکنیم، میبینیم که با بیش از ۱۰ سال سابقه هنوز در حال کش و قوس هستند و رشد و توسعه قابل ملاحظهای نداشتهاند و شوک بزرگ وقتی است که همین شرکت را با یک شرکت ساختمانی تاسیساتی یا هر صنعتی مقایسه میکنید و میبینید که عمق فاجعه تا چه حد است.
شرکتها برای موفقیت باید تبدیل به صنعت شوند
احسان قربانی،کارشناس ارشد نرمافزار
یکی از مشکلاتی که برای شرکتهای ایرانی میتواند اتفاق بیفتد برنگشتن سرمایه در یک زمان قابل قبول است. یعنی یک سرمایهای که در یک شرکت نرمافزاری میخوابد باید در زمان پیشبینی شده برگردد و سازمان به سودآوری برسد. این عمل را معمولا بازاریها با مقایسه بیان میکنند و به این طریق میگویند که شما با سرمایهگذاری در این بخش بردهاید یا باختهاید. در حال حاضر مشکل اصلی این حوزه این است که توسعه نرمافزار صنعت نشده است. مگر شرکت قارچی میتواند اسم خود را صنعتگر بنامد؟ مگر شرکتی که جمعا با سرمایه ۲ میلیون شروع میکند میتواند خود را جزوی از یک صنعت بداند؟ مگر ۴ نفر دانشجو میتوانند آغازگر یک صنعت باشند؟ پس صنعت نیاز به سرمایه دارد و سرمایه هم نیاز به سرمایهدار دارد.
بنابراین برای موفقیت باید شرکت تبدیل به یک صنعت شود. سرمایه هم باید به اندازه مناسب و کافی برای رسیدن به هدف در زمان تعیین شده توسط یک یا چند سرمایهگذار مناسب تامین شود. از سوی دیگر، در یک صنعت و برای موفقیت یک صنعت حتما نیاز به یک مدیریت منسجم و خوب است. این مدیریت باید بتواند از سرمایهگذاری انجام شده به خوبی استفاده کند و منابع موجود را در جهت رسیدن به اهداف سازمانی مدیریت کند. پس در یک صنعت توسعه نرمافزار با وجود یک مدیر بادرایت و خوب، خواهیم توانست با داشتن منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی مناسب و با استفاده از یک پروسه توسعه نرمافزار در یک زمان معقول به اهداف خود، که برگشت سرمایه و رسیدن به سودآوری است، برسیم.