اقتصادی پوپولیستی، شرایط ظهور سیاستگذار پوپولیست، مراحل اقتصاد پوپولیستی و پوپولیسم نفتی را بیان کند.
به گزارش کسب و کار نیوز و به نقل از اتاق بازرگانی تهران، پوپولیسم این روزها کلمهای است که احتمالاً همه از آن سردر میآورند. از اقدامات دولت قبلی که اصولاً برچسب پوپولیسم بر آن زده میشد تا انتخابات امریکا و فرانسه و حتی ماجرای برگزیت و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که گفته میشد، همان پوپولیسم بوده که پیروز شده است.
احتمالاً در قرن ۲۱ که همه صحبت از تکنولوژی میزنند و ستارهها و سیارههای مختلف کشف میشود که در آنها اثری از حیات دیدهشده است، صحبت از پوپولیسم و حتی پیروزی آن دور از ذهن باشد، اما اتفاقات سال ۲۰۱۶ و انتخاباتهای مختلف در دنیا نشان داد که پوپولیسم همیشه میتواند پیروز شود.
مرکز پژوهشهای مجلس، «مقدمهای بر اقتصاد کلان پوپولیسم» منتشر کرده و سعی کرده است در آن الگوهای پوپولیستی، خصوصیات سیاستگذاری اقتصادی پوپولیستی، شرایط ظهور سیاستگذار پوپولیست، مراحل اقتصاد پوپولیستی و پوپولیسم نفتی را بیان کند.
بر اساس این گزارش، خاستگاه تاریخی ایدئولوژی پوپولیسم، جنبش پرونیسم بود که با بلوغ جنبشهای ناسیونالیستی اواخر قرن ۱۹ و چند دهه قرن بیست در آمریکای لاتین ظاهر شد. ایدئولوژی پوپولیسم بیشتر به آن دوران در آمریکای لاتین مربوط میشود.
یکی از چالشهای اساسی که سیاستگذاری در یک کشور میتواند به آن گرفتار باشد، حاکمیت تفکر پوپولیستی بر سازوکار تصمیمگیری در بخش عمومی است که منجر به اجرای سیاستگذاری اقتصادی پوپولیستی شده و درنهایت نتایج قابل قبولی برای رشد اقتصادی و بهبود وضعیت اقتصاد را در پی ندارد. این نوع سیاستگذاری منجر به اتلاف منابع شده و درنهایت افزایش نرخ بیکاری؛ افزایش تورم و دست نیافتن به رشد اقتصادی مورد انتظار را به دنبال داشته و نتایج آن در کشورهایی که به آن دچار بودهاند به حدی مخرب بوده که این موضوع را به یکی از اصلیترین و مهمترین موانع بر سر راه رشد اقتصادی کشورها تبدیل کرده است.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بر اساس مطالعات صورت گرفته سیاستگذار پوپولیست بیشتر در کشورهایی که در آن توزیع درآمد نابرابری شدید دارد بروز میکند، نابرابریهایی که در بسیاری موارد ناشی از اجرای سیاستهایی همچون تعدیل ساختاری از نوع تعدیلات صندوق بینالمللی پول بوده است. بارزه اصلی این سیاستگذاریها؛ توجه ناکافی به محدودیتهای ذاتی اقتصاد و محدودیت منابع است.
البته موضوع به این معنی هم نیست که تمام سیاستمدارانی که با شعارهای عدالتخواهانه بر سرکار میآیند همه پوپولیست هستند.
این گزارش همچنین میافزاید: ««پوپولیسم اقتصادی» رهیافتی به اقتصاد است که بر رشد اقتصادی و توزیع درآمد تأکید داشته و در مقابل محدودیتهای اقتصادی ازجمله ریسک ناشی از تورم و کسری بودجه، محدودیتهای خارجی و واکنش عاملان اقتصادی و سیاستهای جمعی غیربازاری را نادیده میگیرد. درواقع چنین تعریفی از اقتصاد پوپولیسم تعبیری تغییر شکل یافته از اقتصاد محافظهکارانه نیست، بلکه هشدار میدهد که سیاستگذاریهای پوپولیستی بهطورمعمول درنهایت منجر به شکست میشوند و زمانی که شکست میخورند، همان گروهی که قرار بود از این سیاستها سود ببرند درنهایت متضرر میشوند.»
آنطور که پوپولیسم اقتصادی عمل میکند، باعث ایجاد تورم و بیکاری بالا، کسری بودجه و کسری تراز تجاری میشود.
بههرحال آنطور که این گزارش میگوید: یکی از مسائل و چالشهای مهم در سیاستهای اقتصادی، سیاستگذاری پوپولیستی است. پوپولیسم واژهای است که از ادبیات علوم سیاسی وارد ادبیات اقتصادی شده و در اقتصاد به جنبه رفتار اقتصادی سیاستگذار پوپولیست پرداخته میشود. اقتصادی که گرفتار سیاستگذاری پوپولیستی است بهشدت در مدیریت بخش عمومی با اشکال و ناکارایی مواجه است. در چنین اقتصادی سیاستهای اقتصادی اجرایی به اهداف مشخصشده دست نیافته، کمبود منابع دائمی وجود داشته و کسری بودجه و نابرابری بالا از مشخصات بارز آن است. سیاستگذاری پوپولیستی را شاید بتوان اصلیترین چالش بخش عمومی در کشورهایی که دچار آن هستند نام برد.
طبق این گزارش، تجربه کشورهای آمریکای لاتین مانند شیلی و پرو نشان میدهد که سیاستگذاران پوپولیست در این کشورها پس از یک دوره اصلاحات و تعدیلات ساختاری و ایجاد نارضایتیهای ناشی از آن ظهور کرده است. اصلاحات ساختاری که در ابتدا منجر به افزایش رشد اقتصادی و افزایش نابرابری بهطور همزمان میشود، باعث میشود تا طبقه پایینتر از متوسط (فرودست) به این باور عمومی برسند که درآمدهای افزایشیافته بهصورت عادلانه توزیع نشده و همین امر زمینه ظهور سیاستگذاری پوپولیست را فراهم میآورد. شیلی در دهه ۱۹۷۰ و پرو در دهه ۱۹۸۰ باتجربهای کموبیش مشابه، گرفتار سیاستگذاران پوپولیست شدند.
علاوه بر ماجرای خود پوپولیسم که اصطلاحی تازه است، در ادبیات اقتصاد پوپولیسم در سالهای اخیر پوپولیسم نفتی هم اضافهشده است. به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس این بخش از ادبیات به بررسی ویژگی کشورهای نفتی میپردازد و بر اساس آن ادعا میشود که در کشورهای نفتی، سیاستگذاران تمایل زیادی به اجرای سیاستهای پوپولیستی دارند بهطوریکه سیاستهای اقتصاد کلان پوپولیستی و همچنین سیاست خارجی پوپولیستی در این کشورها به اجرا گذاشته میشود.
هتروج (۲۰۱۴) در مطالعهای بر روی چهار کشور نفتی ایران، ونزوئلا، بولیوی و اکوادور ادعا میکند که کشورهای نفتی پوپولیستی در سیاست خارجی رفتاری مشابه یکدیگر دارند، این کشورها سیاست خارجی رادیکال داشته و مهمترین خصوصیت مشترک سیاست خارجی آنها، رفتار ضدآمریکایی است. این رفتار در همه کشورهای نفتی مشاهده نمیشود؛ بهطوریکه کشورهای نفتی حاشیه خلیجفارس و یا برونئی کشورهایی هستند که در سیاست بینالملل همگام با آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ هستند.