چگونه است که در قلب منطقه مرکزی تهران ساختمانی 17 طبقه با بیش از 600 واحد صنفی، که بسیاری از فعالان شناخته شده بازار پوشاک، کار خود را از آنجا آغاز کردهاند یا به نوعی با کسبه آنجا دادوستد دارند اینچنین ناایمن بوده است؟
مجتبی کاوه
حتی 5 ثانیه قبل از فرو ریختن ساختمان پلاسکو در مخیله حدود 10 هزار نفری که از نزدیک دود و شعلههای آتش زبانه کشیده از قدیمیترین ساختمان بلندمرتبه پایتخت را تماشا میکردند - و لحظهبهلحظه بر تعداد آنها افزوده میشد – و میلیونها نفری که از طریق فضای مجازی اخبار این حادثه را لحظهبهلحظه دنبال میکردند، نمیگنجید که ساختمان پلاسکو به این سرعت در خود مچاله و آوار شود. چگونه است که در قلب منطقه مرکزی تهران ساختمانی 17 طبقه با بیش از 600 واحد صنفی، که بسیاری از فعالان شناخته شده بازار پوشاک، کار خود را از آنجا آغاز کردهاند یا به نوعی با کسبه آنجا دادوستد دارند - ساختمانی که بیتردید نامش با تاریخچه صنف پوشاک کشور گره خورده- اینچنین ناایمن بوده است؟ چگونه است که حتی آتشنشانان حرفهای و فداکار ما باوجود جانفشانی مثالزدنی موفق به مهار آتشی که این ساختمان را در کمتر از چهار ساعت نابود کرد، نشدند و آتش آنها را غافلگیر میکند؟ خبرنگار «کسب وکار» دقایقی بعد از فرو ریختن ساختمان پلاسکو در محل حادثه حضور یافت و روایتی که میخوانید، دیدهها و شنیدههای اوست درباره آنچه اتفاق افتاد، به همراه بعضی تحلیلها و حواشی این تراژدی غمبار.
پول نقد و چک و اسناد در گاوصندوقها؛ گاو صندوقها زیر آوار
ساعت حدود 2 بعدازظهر پنجشنبه 30 دیماه از میدان جمهوری دود ناشی از فرو پاشیدن ساختمان پلاسکو را میبینم درحالی که ترک موتوری نشستهام و راکب موتور مسیرش را از میان ترافیک سنگین و فشرده خودروها در خیابان جمهوری به سمت نقطه کانونی این دود باز میکند؛ تا نزدیک پل حافظ را با موتور طی میکنیم و از آنجا دیگر یک متر هم نمیتوان با موتور پیش رفت. پیاده به پیش میروم تا به حدود 200 متری ساختمان پلاسکو میرسم؛ جایی که توسط ماموران نیروی انتظامی نوار زرد کشیده شده و منطقه ممنوعه اعلام شده است. ماموران به هیچکس اجازه عبور نمیدهند و تعدادی از کسبه ساختمان پلاسکو که میخواهند به طرف محل آوار بروند را دعوت به آرامش و به حضور در مسجد هدایت و نهایتا ترک محل حادثه میکنند.
یک سروان جوان نیروی انتظامی درحالی که سعی میکند کسبهای را که با ناراحتی تلاش میکنند راهی از میان سد ماموران به طرف آوار ساختمان پلاسکو باز کنند، از رفتن به محل سانحه منصرف کند، به من که میخواهم با نشان دادن کارت خبرنگاری وارد محدوده ممنوعه شوم، میگوید: دستور اکید داریم که هیچکس حتی خبرنگاران وارد منطقه ممنوعه نشوند؛ وضعیت آوار و محدوده اطراف آن هنوز پایدار نیست و احتمال انفجار، ریزش، نشست یا هر حادثه دیگری وجود دارد. با یکی از کسبه ساختمان پلاسکو که ساعت 9 صبح در ساختمان حضور داشته، گفتگو میکنم. حمید بهادری میگوید: تمام هست و نیست ما نابود شد.
آتشسوزی از ساعت 8 در طبقات 7 به بالا شروع شده بود و ساعت 8 و 45 دقیقه من توانستم از ورودی جنوبی - خیابان جمهوری - وارد پاساژ شوم و فقط به اندازهای فرصت داشتم که به طبقه دوم بروم و اسناد و چکهایم را از گاوصندوق بردارم. تعدادی دیگر از کسبه هم در طبقه دوم و سوم مشغول برداشتن پول و اسناد خود از مغازههایشان بودند و نیروهای آتشنشانی دائم با بلندگو و فریاد زدن میگفتند هرچه سریعتر پاساژ را ترک کنید. بعد از اینکه از پاساژ خارج شدم، دیدم ماموران آتشنشانی و نیروی انتظامی به کسبه دیگری که جلوی ورودی شمالی تجمع کرده بودند، اجازه نمیدهند وارد پاساژ شوند و شنیدم یکی از کسبه میگفت: اجازه بدهید فقط یک دقیقه بروم به مغازهام و پول نقدی که در گاوصندوق است را بردارم ولی مامور آتشنشانی میگفت: آقای محترم جانتان بهخطر میافتد، اصلا امکان ندارد. وی با بیان اینکه مقادیر متنابهی اسناد و مدارک و پول نقد در پاساژ بود که به همراه دهها تن پوشاک زیر آوار رفت، ادامه داد: پنجشنبهها روز تصفیهحساب با طرف حسابها و پرداخت یومیه خیاطان و فروشندگان و شاگردان مغازه است به همین دلیل وجه نقد در مغازهها زیاد بود. اسناد و چکهای ما هم همیشه در مغازه است و دفاتر حسابداری همکاران من نیز داخل مغازهها بود. البته سندها و چکها داخل گاوصندوقها بوده و بعد از آواربرداری احتمالا گاوصندوقها را تحویل صاحبانش میدهند اما دفاتر و حسابهای دفتری سوخت و نابود شد و غیر از البسهای که زیر آوار رفت، حسابوکتاب همکاران هم دچار مشکل میشود.
علت منتفی شدن سیستم اطفای حریق خودکار
یکی دیگر از کسبه در پاسخ به این پرسش که ساختمانی به این اهمیت چرا سیستم اطفای حریق خودکار یا آتشنشان دائمی نداشت، گفت: ساختمان پلاسکو فقط تعدادی سرایدار و نگهبان داشت که ساعت کار آنها هم از 7 شب تا 7 صبح بود. برای اجرای سیستم اطفای حریق خودکار یا استخدام نیروی آتشنشان مقیم چند بار به پیشنهاد کسبه و هیات امنای پاساژ، جلساتی برگزار شد ولی کسبه نتوانستند بر سر هزینهها به توافق برسند و موضوع منتفی شد. وی درباره علت احتمالی آتشسوزی گفت: به احتمال فراوان اتصال سیمهای برق در یکی از مغازهها باعث شروع آتشسوزی شده و چون داخل مغازهها، خصوصا مغازههای طبقات بالایی معمولا پر از البسه و پوشاک است و این کالاها هم قابلیت اشتعال بالایی دارند، آتش بهسرعت منتشر شده است. وی با اشاره به اینکه نیم ساعت قبل از فرو ریختن ساختمان صدای چند انفجار از ساختمان به گوش رسید، گفت: ساختمان پلاسکو گازکشی نشده بود و ما در زمستان برای گرم کردن مغازهها یا گرم کردن غذا از گاز پیکنیک استفاده میکردیم که انفجارها احتمالا در اثر ترکیدن پیکنیکها بوده است. وی در پاسخ به این پرسش که تخمین شما از خسارتی که به خودتان و همکارانتان وارد آمده است، چیست؟ گفت: من یک کاسب متوسط رو به پایین بودم و اجناس مغازهام که شامل حدود 9 هزار عدد شلوار و 7 هزار عدد پیراهن و حدود 5 هزار عدد بافت مردانه میشد، از بین رفت. حدود 400 میلیون تومان خسارت این اجناس است. همکارانی را میشناسم که بیشتر از 3 - 2 میلیارد تومان جنس در مغازهشان بود.
خودمان هم مقصریم
یکی از کسبهها که در پاساژ روبهروی ساختمان پلاسکو - معروف به پاساژ کمپانی - به کار پخش و فروش پوشاک اشتغال دارد، با انتقاد از بیتوجهی مالکان و کسبه پاساژهای پوشاک به مقوله ایمنی گفت: ساختمان پلاسکو یک تکه جای خالی نداشت که مثلا برای استقرار یک تیم سه نفره ثابت آتشنشان درنظر گرفته شود. تمام ساختمان پلاسکو مغازه شده بود. همین وضعیت در پاساژ کویتیها و پاساژ کمپانی و خیلی از پاساژهای خیابان جمهوری حاکم است. در بازار بزرگ هم همین وضعیت وجود دارد و در آنجا وضع حتی بهمراتب از اینجا هم بدتر است. چون در بازار بزرگ، از محدوده بازار کفاشها تا چارسوق کوچک و از آن طرف در بازار آهنگرها واحدهای صنفی پوشاک تنگانگ هم مثل قارچ تکثیر شدهاند. اگر یک مغازه آتش بگیرد، در عرض دو دقیقه بازار کفاشها تا سر چارسوق کوچک مشتعل میشود. یک ایستگاه آتشنشانی آنجا هست که ابدا نمیتواند جوابگوی این حجم آتش باشد. بافت آنجا هم فرسوده است و فرضا اگر خدای نکرده در سرای نور یا سرای ملی آتشسوزی شود، مطمئن باشید در کمتر از یک ساعت ساختمان 5 طبقه فرو میریزد. بازار فرش هم چسبیده به بازار پوشاک است و آنجا هم هرچه هست، قابلیت اشتعال بالایی دارد. شما بروید و مغازههای بازار بزرگ را ببینید. همینجا به بازار کویتیها بروید و بررسی کنید. پاساژ کمپانی را که متعلق به حاج آقا علاءالدین است، بررسی کنید. از 100 مغازه شاید 5 مغازه کپسول اطفای حریق داشته باشد. صاحبان پاساژها و کسبه باید خودشان هم به فکر باشند. برای پاساژ کمپانی تا حالا 10 بار اخطاریه آمده که این ساختمان ایمن نیست. چرا مالک این پاساژ یک مغازه را بهجای اینکه بفروشد یا اجاره بدهد به استقرار تیم دائمی آتشنشان اختصاص نمیدهد؟ نصف هزینههایش را هم خودش تقبل کند و نصف دیگر را از کسبه بگیرد. متاسفانه کسی به این مسائل توجهی ندارد و همه فکر میکنیم حادثه برای ما پیش نمیآید. وقتی هم حادثه پیش میآید، مدتی داد و هوار و همه را متهم میکنیم که به فکر نیستند و اصلا یاد این نمیافتیم که خودمان هم - که یک کپسول اطفای حریق در مغازه نگذاشتهایم یا دور هم جمع نشدهایم و فکری برای ایمنی ساختمانی که تمام سرمایه زندگیمان در آن است، نکردهایم- در این ماجرا مقصریم.
لزوم تدوین پروتکلهای HSE برای مناطق و ساختمانهای پرخطر
یک کارشناس HSE که در محل حادثه حضور داشت، غافلگیری را آفت شماره یک ایمنی در چنین ساختمانهایی دانست و در اینباره گفت: بافت مرکزی تهران منطقه قرمز ایمنی است. محدودههایی مثل مناطقی از خیابان جمهوری که به بازار پوشاک یا بازار موبایل یا بازار لوازم صوتی و تصویری تبدیل شده، از نظر کالبدی، ساختمانها فرسوده و فاقد استحکام است، از نظر ازدحام جمعیت، بهشدت متراکم است و از نظر مخاطرهانگیز بودن، موادی در این مناطق وجود دارد که بهشدت اشتعالزاست. صادق اباذری افزود: در مقوله ایمنی ما باید برای هر منطقهای به تناسب مخاطراتی که در آن منطقه وجود دارد، پروتکلهای HSE داشته باشیم و این پروتکلها با جدیت توسط سازمانهای امداد و نجات و سازمانهای مدیریت بحران پیگیری و اجرا شوند. درباره ساختمان پلاسکو، گویا مسئولان سازمانهای امدادگری چندین بار به کسبه هشدار دادهاند و این ساختمان را غیرایمن اعلام کردهاند اما از نظرپروتکلهای HSE اعلام هشدار یک اقدام اولیه و ناقص است. مراحل بعدی پروتکلهای ایمنی ایجاب میکند برای ایمنسازی اقدامات قانونی انجام شود که درباره این ساختمان بهنوعی غفلت و مسامحه شده است. به گفته این کارشناس فروپاشی سازه ساختمان پلاسکو باید در سناریوهای سوانح احتمالی مثل آتشسوزی پیشبینی میشد اما با توجه به غافلگیری نیروهای آتشنشان حاضر در ساختمان بهنظر میرسد برآوردی درباره زمان فروپاشی این سازه وجود نداشته است. این کارشناس HSE با تاکید بر مشکلات متعددی که در ساختمانهای مشابه پلاسکو وجود دارد، خاطرنشان کرد: امیدواریم در پس حزن و ماتمی که این ماجرا ایجاد کرد، تحرکی برای ایمنسازی سایر ابنیه پرخطر ایجاد شود وگرنه چنانچه ما همچنان غفلت کنیم، اتفاقاتی از این دست همیشه در کمین است و حجم تلفات و خسارتهایی که ایجاد خواهد شد، بسیار سنگین خواهد بود.
سازه فلزی؛ عامل افزایش ابعاد حادثه پلاسکو
رئیس سابق سازمان نظام مهندسی تهران، با اشاره به حادثه ساختمان پلاسکو گفت: سازه فلزی این ساختمان و تنشهای حرارتی ایجاد شده بر اثر آتشسوزی، موجب ریزش این ساختمان شده است. سعید غفرانی گفت: علت اصلی حادثه آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو، باید از سوی مراجع رسمی و کارشناسان دادگستری مشخص شود اما با توجه اینکه سازه این ساختمان فلزی بوده، میتوان پیشبینی کرد که تنشهای حرارتی حاصل از وقوع آتشسوزی، موجب ریزش شده است. وی ادامه داد: البته با توجه به اینکه ساخت این ساختمان به نیم قرن پیش بازمیگردد، بهنظر میرسد مسائل لازم برای ایمنی ساختمان در مقابل آتشسوزی درنظر گرفته نشده است. به گفته غفرانی، اگرچه علت دقیق بروز حادثه باید توسط محاکم قضایی مشخص شود اما عمر بالای ساختمان، عدم رعایت نکات فنی و ایمنی در بروز حادثه بیتاثیر نبوده است. این عضو سازمان نظام مهندسی اضافه کرد: بر اثر وقوع آتشسوزی، ساختار فولادی ساختمان تغییر کرد و همین موضوع موجب ریزش شده است. وی اظهار داشت: در سازههای بتنی، بهدلیل وجود پوشش سیمانی امکان انتقال حرارت به تاسیسات و سیمکشی برق کمتر است. وی بیان کرد: سازههای بتنی نسبت به سازههای فلزی در برابر تنشهای حرارتی و آتشسوزی، مقاومتر هستند البته در برابر زلزله، هر دو سازه درصورت رعایت نکات ایمنی و فنی، مقاوم بهشمار میروند. رئیس سابق نظام مهندسی تهران، رعایت اصول ایمنی در ساختمانها را برای کاهش خسارتهای ناشی از حوادث موثر دانست و گفت: اگر مقررات ملی ساختمان، در ساختوساز اجرایی شده و از کپسولهای آتشنشانی در همه طبقات ساختمانها و بهویژه برجهای تجاری بهره گرفته شود، حوادث ساختمانی بهشدت کاهش مییابد.
بیماری عکس گرفتن با تراژدیها
از شاهدان عینی میشنوم که لحظاتی بعد از فرو ریختن ساختمان پلاسکو چنان بینظمی ای در جمعیت شاهد ماجرا در مناطق اطراف این ساختمان ایجاد میشود که پلیس از منع ورود آنها به محدوده ممنوعه ناتوان میشود و بازگرداندن جمعیت به منطقه ایمن، دقایقی وقت و انرژی ماموران پلیس و امدادگران را میگیرد؛ دقایقی که طلاییترین دقایق امداد و نجات بهشمار میرفت. به اطراف که نگاه میکنم، سیل جمعیت همچنان به طرف منطقه سانحه سرازیر است و برای درخواستهای مکرر ماموران نیروی انتظامی جهت ترک محل و خودداری از ورود به منطقه ممنوعه چندان گوش شنوایی پیدا نمی شود. دردناکتر از بیتوجهی به درخواستهای مکرر برای ترک محل، تنههای برخی افراد است به همدیگر برای اینکه کادر عکسهای سلفیشان دقیقتر بسته شود و دردناکتر از آن تلاش بعضی موبایل به دستان برای عکس گرفتن از آتشنشانان خسته و گریانی است که همکارانشان زیر میلیونها تن آوار گرفتار شدهاند. محل سانحه را ترک میکنم درحالی که با خود میاندیشم این بیماری عکس گرفتن با تراژدیها چگونه گریبانگیر ما شده است؟