به طور ویژه، این رفتار و پیگیریها، از سوی سازمان صدا و سیما، بسیار پررنگ بوده و برخی نگرانیها را ایجاد کرده است.
در این باره، ذکر نکات ذیل، مفید به نظر میرسد:
۱- قانون منع به کارگیری بازنشستگان، تصویب شد با هدف تحقق اصل گردش قدرت و تزریق خون جدید به رگهای سازمانها و نهادهای مختلف نظام و کشور. این قانون بناست اجرا شود، تا دیگر عرصهی تصمیمگیری، تصمیمسازی و مدیریت در کشور، محدود نشود به آن ۳، ۴ هزار نفری که از ابتدای انقلاب، در حال فعالیت هستند.
این اتفاق عدم اجرای چرخش قدرت، اتفاقا در صدا و سیما، به کلیشهایترین و شدیدترین حالت ممکن از اول انقلاب تاکنون وجود داشته است و اکنون رئیس صدا و سیما از این فرصت جهت بهرهبردن از این توفیق اجباری میتواند استفاده کند، اما به هر تدبیر، ایشان عوض اجرای تمام و کمال قانون، بیشتر هم و غم خود را صرف نامهنگاری به رهبری کردهاند.
۲- آقای علی عسگری، بارها به اعتقاد قلبیاش به جوانگرایی اذعان داشته و برای اثبات آن، بسیاری از جوانان دهه پنجاهی و شصتی را طی یک سال اخیر، منصوب کرده است. اینکه در این انتصابها، ایشان علاوه بر لحاظ کردن شاخص جوانگرایی، چقدر دیگر معیارها را نیز لحاظ کردهاند، از مجال و حوصلهی این یادداشت خارج است، اما برای نمونه، لااقل در موردی مانند تغییر رئیس دانشگاه صدا و سیما و انتصاب آقای شهاب اسفندیاری ۳۹ ساله، نتایج اجرای صحیح رویکرد جوانگرایی، بر درون دانشگاه و بیرون دانشگاه مشخص شد.
اینکه آقای علی عسگری، علیرغم شعارهای زیبای جوانگرایی و عمل به آن در بسیاری از انتصابات اخیر، تحول صدا و سیما را از مدیران بازنشسته و محترم سازمان توقع دارند، بسیار عجیب است. این مدیران محترم، خدماتشان را به مردم، نظام و سازمان، تا توانستهاند، عرضه داشتهاند؛ مگر مدیران بازنشستهای که از دههی شصت در حال فعالیت در صدا و سیما هستند، دم مسیحایی دارند که رئیس محترم سازمان، از این عزیزان، توقع معجزه و تحول دارد؟
۳- آنچه میتواند بسیار نگرانکننده باشد، روشی است که آقای علی عسگری، تلاش میکند تا از ولیفقیه، حکم حکومتی برای مستثنی شدن سازمان متبوعهاش از این قانون بگیرد. اگر رؤسای سازمانها و نهادهای دیگر هم با همین رویکرد، شروع به نامهنگاریهایی از این دست کنند، آیا این قانون پربرکت، در مقام عمل، امکان اجرایی شدن پیدا میکند؟
اینکه حکم حکومتی ولیفقیه، خرج مدیریت و ریاست مادامالعمر مدیرانی شود که از اول انقلاب تاکنون، هر گلی میتوانستهاند بر سر سازمان زدهاند شود، آیا شکی هست که باعث لطمهخوردن به جایگاه رهبری نیز میشود؟ یعنی فلسفهی وجودی و شأن نزول حکم حکومتی ولیفقیه، باید در جهت فرمانروایی مادامالعمر پیرمردها و بازنشستگان استفاده تعریف شود و مصداق یابد؟
وقتی چنین رفتاری، از مسئولی دلسوز و معتدل مثل آقای علی عسگری -که شعار جوانگرایی میدهد و در مواردی، عمل هم کرده است- دیده میشود، از دیگر مسئولان چه توقعی میشود داشت؟!
۴- از آنجا که مفهوم رسانه، طی دههی نود، شدیدا و عمیقا از همه جهت حتی از نظر ماهوی، دچار تحول و حتی استحاله شده، اتفاقا اگر بپرسند که «کدام سازمان، بیش از همه نیازمند اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان است؟» پاسخش همین صدا و سیماست. در علم مدیریت، بسیار توصیه میشود که از باتجربگان کارکشته، در مقام مشورت و از جوانترها، در مقام اجرا استفاده شود. حال نکته اینجاست، که وقتی شنیده میشود که وقتی مدیران بازنشستهی سازمان، بعضا آنجا که کار گره میخورد، سراغ جوانترها میروند تا فلان مسألهای که مربوط به سازمان است و به برنامهسازی و رسانههای نوین گره خورده را حل کنند و میبینیم که در عمل، حتی در مشورت دادن هم عمدتا جوانترها دارند به بازنشستگان مشورت میدهند، آیا این به معنای به پایان رسیدن عینی و مطلق عمر خدمت برخی مدیران سازمان نیست؟
۵- توجه به این نکته و تأکید بر آن ضروری است، که شأنیت حکم حکومتی، ایفای نقش اهرم فشار برای درجازدن در وضع موجود و ابقای بازنشستگان نیست، بلکه برای برونرفت سریعتر و بهتر از وضع گرفتاری در هزارتوی حلقههای افراد محدود بازنشسته و ناکارآمد قدرت است.
* دبیر انجمن علمی ارتباطات و رسانه دانشگاه صدا و سیما
*اداره کل اخبار چندرسانه ای*ایرناپلاس*