محمد جوادی قاضیانی
استراتژی شیوهای برای دستیابی به هدف یا نتایج مطلوب کسبوکار است. هنگامی که درباره استراتژی فکر میکنیم، ناخودآگاه به برنامهریزی از طریق بررسی وضعیت، تعیین هدف و مشخص ساختن مسیری گام به گام برای دستیابی به آن میاندیشیم.
برنامهریزی برای مدتزمان طولانی، هم در کلاسهای درس و هم در اتاق هیاتمدیره سازمانها، رویکرد غالب در استراتژی کسبوکار بوده است، اما باید به این مساله توجه داشته باشیم که استراتژیهای اثربخش کسبوکار هرگز به همین رویکرد محدود
نبودهاند. خیلی از برنامههایی که مدیران شرکتهای سنتی برای مدتها استفاده میکنند برای صاحبان استارتآپها و کسبوکارهای نوآورانه نامناسب هستند. پس برای رسیدن به استراتژی از چه مجموعه راههای گستردهتری میتوان استفاده کرد و کدام رویکرد برای چه وضعیتی از بیشترین میزان اثربخشی برخوردار است؟
چیزی وجود ندارد که به درد همه موقعیتها بخورد
امروزه با محیطی روبهرو هستیم که سرعت تغییرات و شدت عدم اطمینان آن به دلایلی از جمله جهانیسازی، تغییرات تکنولوژیک سریع و درهمتنیدگی اقتصادی بیش از هر زمان دیگری است و تنوع و پیچیدگی محیط کسبوکاری از هر زمان دیگری بیشتر شده است و کسبوکارها نه تنها باید رویکرد مناسبی را نسبت به استراتژی اتخاذ کنند یا ترکیب صحیحی از رویکردهای مختلف را بهکار گیرند، بلکه باید این ترکیب را همگام با تغییرات محیطی اصلاح کنند.
پراهمیتتر شدن استراتژی
برخی از دانشگاهیان یا رهبران کسبوکار به دلیل افزایش عدم اطمینان و پویایی محیط کسبوکار، به طور ضمنی یا صریح اشاره کردهاند که استراتژی کمتر معنادار است (احتمالا به دلیل تغییرات سریع و غیرقابل پیشبینی) اما در واقع استراتژی هیچ زمانی به این مهمی نبوده است. سرعت و تناوب دفعات از دست دادن بازار توسط شرکتهای مسلط بر آن یا فاصله عملکرد میان برندگان و بازندگان بازار هیچگاه به این اندازه زیاد نبوده است.
بسیاری از مدیران ارشد خطر از دست دادن جایگاه شرکتشان توسط تازهواردان را حس میکنند و بسیاری از تازهواردان هم این هدف را برای خودشان انتخاب کردهاند. پس انتخاب رویکرد صحیح به استراتژی با توجه به وضعیت پیشروی کسبوکارها هیچگاه تا این اندازه اهمیت نداشته است. متاسفانه انتخاب رویکرد صحیح نیز هیچگاه تا به این اندازه دشوار نبوده است. تعداد ابزارها و چارچوبهای در دسترس رهبران، از زمان پیدایش مفهوم استراتژی کسبوکار در ابتدای دهه ۱۹۶۰ افزایش چشمگیری داشته است و پاسخ به این پرسش که این همه ابزار و رویکرد با هم چه ربطی دارند و چه زمانی باید از کدامیک از آنها استفاده کرد تا اندازهای مبهم بوده است که این مساله به معنای در دسترس نبودن روشهای قدرتمند برای رسیدن به استراتژی نیست، بلکه به معنای در اختیار نداشتن شیوهای مطمئن برای انتخاب رویکرد صحیح و متناسب با شرایط است.
وجوه تشخیص محیط کسبوکار و ۵ محیط استراتژی
استراتژی همان مساله است و بهترین رویکرد برای آن به مساله مشخصی بستگی دارد که با آن مواجه هستید. محیط رویکرد شما را نسبت به استراتژی تعیین میکند و ابتدا باید محیط را ارزیابی کنید و سپس رویکرد مناسب را برای آن برگزینید و اجرا کنید. محیطهای مختلف کسبوکار را به واسطه ۳ وجه که میتوان آنها را به سادگی تشخیص داد از هم متمایز میشوند:
۱- قابلیت پیشبینی (آیا میتوانید آن را پیشبینی کنید؟)
۲- انعطافپذیری (آیا میتوانید آن را به تنهایی شکل بدهید یا به کمک دیگران نیاز دارید؟)
۳- طاقتفرسایی (آیا میتوانید از آن جان سالم به در ببرید؟)
پس با توجه به این ۳ وجه محیطهای مختلف کسبوکار به ۵ محیط زیر تقسیم میشوند:
محیط کلاسیک: میتوانم پیشبینی کنم، اما قادر به تغییرش نیستم.
محیط انطباقی: نمیتوانم پیشبینی کنم یا تغییری در آن ایجاد کنم.
محیط آرمانگرایانه: میتوانم پیشبینی کنم و تغییرش بدهم.
محیط شکلدهی: نمیتوانم پیشبینی کنم، اما قادر به تغییرش هستم.
محیط نوسازی: منابع من بسیار محدودند.
پس با توجه به این ۵ نوع محیط الگوهای استراتژی تعریف شدهاند.
۵ الگوی استراتژی
هرکدام از شرایط محیطی با یک رویکرد مشخص نسبت به استراتژی ارتباط دارند.
محیطهای کلاسیک و پیشبینیپذیر (رویکرد کلاسیک: بزرگ باش) متکی به استراتژیهای ناشی از موقعیت و جایگاهاند که برمبنای مزیتهای رقابتی کسب شده از طریق صرفهجویی ناشی از مقیاس، تمایز یا قابلیتها به دست آمدهاند. این استراتژی با تحلیلها و برنامهریزیهای جامع حاصل میشوند. شرایط محیط انطباقی (رویکرد انطباقی: سریع باش) به آزمونها و تجربههای مستمر نیاز دارند، زیرا برنامهریزی در مواجهه با تغییرات سریع و پیشبینیناپذیر کارآمد نیست.
در وضعیت آرمانگرایانه (رویکرد آرمانگرایانه: پیشگام باش) شرکتها به موفقیت دست پیدا میکنند که در خلق بازارهای جدید یا برهم زدن بازارهای موجود پیشگام باشند. در شرایط محیط شکلدهی (رویکرد شکلدهی: سازمانده باش) شرکتها میتوانند با همکاری یکدیگر، سازماندهی و هماهنگ کردن فعالیتهای دیگر ذینفعان، صنعت را شکل دهند. در نهایت در شرایط طاقتفرسای محیط نوسازی (رویکرد نوسازی: دوام بیاور) شرکت باید در ابتدا برای تضمین بقا منابع خود را آزاد ساخته و از آنها محافظت کند و سپس یکی از چهار رویکرد دیگر را برای رشد دوباره و اطمینانزا و دستیابی به موفقیت بلندمدت برگزیند. بنابراین به زبان ساده مهمترین قاعده در هرکدام از این رویکردها تفاوت آشکاری با دیگر رویکردها دارد.
صحبت پایانی
مطالب بالا برگرفته از کتاب «استراتژی رسیدن به استراتژی» ترجمه سید حسین جلالی است و همانطور که عنوان شد، در این محیط پرنوسان و تغییرات گسترده محیط کسبوکاری و شرایط پیچیده، شرکتهای بزرگ و همینطور شرکتهای نوپا و استارتآپها باید استراتژی داشته باشند و برای رسیدن به آن استراتژی درست هم نیاز به استراتژی دارند و باید ترکیبی از استراتژیها را برحسب موقعیت
به کار ببرند. روزنامه «کسبوکار» در راستای ترویج کتابخوانی و لزوم اهمیت خواندن کتابهای روز دنیا ازسوی صاحبان و فعالان استارتآپی کتابهای خوب و کاربردی حوزه استارتآپها را معرفی میکند.
ضمنا در هفتههای آینده هرکدام از این استراتژیها به صورت مفصل همراه با مثال تشریح خواهند شد.