یکی از مولفههای بنیادی برای رسیدن به توسعه اقتصادی پایدار، ایجاد ساختارهای کارآفرینمحور و متناسب...
سرمقاله
یکی از مولفههای بنیادی برای رسیدن به توسعه اقتصادی پایدار، ایجاد ساختارهای کارآفرینمحور و متناسب با آن، ترویج فرهنگ کارآفرینی است. ترویج فرهنگ کارآفرینی نیز نیازمند افزایش سطح مهارتهای کاربردی افراد است و این وظیفه مهم میتواند از طریق ارائه آموزشهای متنوع و متناسب با بازار کار کشور توسط مراکز بخش خصوصی و دولتی و با آموزشهای مهارتی محقق شود. در کشور ما گسست خسارتباری بین آموزشهای دانشگاهی و نیازهای بازار کار وجود دارد که علاوه بر هدررفت بخشی از منابع کشور در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به افزایش تعداد متقاضیان بیمهارت کار، دامن میزند و برای رفع این معضل باید از تمام ظرفیتهای بالقوه کشور استفاده کرد. یکی از این ظرفیتها، برندهای شناختهشده داخلی و خارجی هستند که برخی از آنها سالها در بخشهای مختلف تولیدی و صنعتی ما سابقه فعالیت دارند و برخی دیگر در این عرصه نوپا به شمار میروند. برندها برای حضور حداکثری در بازار، علاقهمند به دیده شدن و تبلیغات هستند و به این وسیله میتوان آنها را به ارائه دورههای مهارتی برای متقاضیان ترغیب کرد. میدانیم که برندها برای تبدیل شدن به برند معمولا مسیری پر پیچ و خم را طی کردهاند و در این مسیر دانش، تخصص و تجربه فراوانی در آنها ایجاد و اندوخته شده است. چنانچه این دانش به متقاضیان کار ارائه شود گام بلندی در مسیر مهارت آموزی و ترویج فرهنگ کارآفرینی برداشته خواهد شد، اما در این تعامل باید برندها نیز منتفع شوند. در یک تعامل مثبت و سازنده برندها میتوانند حامی رویدادهای مهارتآموزی از قبیل جشنوارهها و مسابقات و دورههای مختلف آموزشهای مهارتی باشند و در مقابل برند آنها در این رویدادها مطرح و تبلیغ شود. از طرفی برندها نفوذ و عمق زیادی در بازار دارند و مهارتی که از تعامل با یک برند ایجاد میشود میتواند به عنوان مزیتی رقابتی برای کارجویان قلمداد شود. به عنوان مثال کارجویانی که در تعمیر یا سرویس و نگهداری یک برند مطرح لوازم خانگی یا لوازم الکترونیک به مهارت برسند، جذب آنها در بازار کار بهشدت تسهیل میشود و بدینترتیب هم از ظرفیت برند برای آموزش مهارت استفاده می شود و هم کارجو به مهارتی که در بازار تقاضا دارد، دست پیدا کرده است.