ریشه نرخ فزاینده بیکاری ناشی از رکودی است که در سطح اقتصاد کلان حاکم شده و البته این مساله به دلیل کاهش سرمایهگذاری طبیعی است.
ریشه نرخ فزاینده بیکاری ناشی از رکودی است که در سطح اقتصاد کلان حاکم شده و البته این مساله به دلیل کاهش سرمایهگذاری طبیعی است. نرخ سرمایهگذاری رو به کاهش بوده و همین ظرفیت تولید در کشور را پایین آورده است. به تبع کاهش ظرفیت تولید ایجادکننده بیکاری و عاملی برای تشدید آن است. بر این اساس اشتغال، منابع تولید و نیروی کار کاهش پیدا میکند. بیکاری در سطح کلان نیز به شکلگیری اشتغالهایی غیر مولد منجر میشود. برای مثال در این شرایط با بیکار شدن مرد خانواده زن مجبور میشود دست به شغلهای کاذب بزند که بهره وری ندارد و آثار مثبت آن در اقتصاد دیده نمیشود.
ریشه نرخ فزاینده بیکاری ناشی از رکودی است که در سطح اقتصاد کلان حاکم شده و البته این مساله به دلیل کاهش سرمایهگذاری طبیعی است. نرخ سرمایهگذاری رو به کاهش بوده و همین ظرفیت تولید در کشور را پایین آورده است. به تبع کاهش ظرفیت تولید ایجادکننده بیکاری و عاملی برای تشدید آن است. بر این اساس اشتغال، منابع تولید و نیروی کار کاهش پیدا میکند. بیکاری در سطح کلان نیز به شکلگیری اشتغالهایی غیر مولد منجر میشود. برای مثال در این شرایط با بیکار شدن مرد خانواده زن مجبور میشود دست به شغلهای کاذب بزند که بهره وری ندارد و آثار مثبت آن در اقتصاد دیده نمیشود. به خاطر رکود و بیکاری در کشور، بهره وری مرد پایین میآید و به تبع برای زنان نیز همین اتفاق رخ میدهد. از آنجایی که خانواده تامینکننده عوامل تولید چون نیروی کار است با بیکاری مرد خانواده زن جایگزین آن میشود و این جایگزینی به قیمت کاهش دستمزد زن و ورود به مشاغل خدماتی و غیر تولیدی است که این به خودی خود به افزایش ظرفیت اقتصاد کمک نخواهد کرد. البته کاهش توقعات و انتظارات زنان نیز به این موضوع دامن زده است. جدا از آنکه خود زنان نیز به دلیل همین مشکلات به مشاغل پست و کم درآمد راضی میشوند. مشخصا در این شرایط که زنان در فعالیتهای خدماتی به کار گرفته میشوند و گاها مواردی به غیر از تخصص آنها مورد توجه بازار کار است. هرچه سن زنان بالاتر میرود کشش بازار کار به آنها کمتر میشود.