واگذاری برخی از شرکتها به خصوصیها که به اعتقاد کارشناسان، بهطور غیراصولی انجام شده، تبعاتی منفی به همراه داشته که ازجمله آن بدبینی و سوءظن نیروی کار و شاغلان به بخش خصوصی و کارفرمایان به دنبال عدم تعهدپذیری آنها در قبال کارگران است.
ثمانه نادری
واگذاری برخی از شرکتها به خصوصیها که به اعتقاد کارشناسان، بهطور غیراصولی انجام شده، تبعاتی منفی به همراه داشته که ازجمله آن بدبینی و سوءظن نیروی کار و شاغلان به بخش خصوصی و کارفرمایان به دنبال عدم تعهدپذیری آنها در قبال کارگران است.
به دنبال واگذاری برخی از شرکتها به خصوصیها همانطور که در بخشهایی مثل ذوبآهن، کنتورسازی، هپکو، آذرآب و آلومینیومالمهدی شاهد بودیم، رسیدگی بهموقع به تعهدات کارخانه در قبال کارگران این شرکتها به تاخیر افتاده و این مساله در شرکتهای مشابه دیگر باعث افزایش حجم اعتراضات به خصوصیسازی شده است. بر همین اساس بر شدت نگرانیها نسبت به بخش خصوصی و بیاعتمادی به آن طی سال جاری افزوده است. به اعتقاد کارشناسان، همه بدبینیها به این دلیل است که خصوصیسازی بهطور واقعی شکل نگرفته و با معیارهای درستی انجام نشده است. طبق بررسیهای موجود هنگام این واگذاریها برنامهریزیهای لازم برای جلوگیری از اثرات سوء خصوصیسازی صورت نگرفته، به همین دلیل تعهدات این شرکتها به نیروی کار نادیده گرفته شده است، در حالی که در کشورهای دیگر با پیشبینی این امور از عواقب خصوصیسازی به نفع نیروی کار جلوگیری به عمل میآید.
رانت در واگذاریها
محمود نثاریحقیقیفرد، کارشناس بازار کار در این خصوص با اشاره به اینکه در کشور ما خصوصیسازی انجام نشده، به «کسبوکار» میگوید: یک عده از افراد زیر دیپلم به دلیل روابط رانتی در این مدت توانستهاند دیپلم بگیرند و بعد از آن با همان روابط رانتی صاحب مدرک دکترای تقلبی شوند، بعد از آن به اسم کارآفرین مالکیت یک کارخانه را بر عهده بگیرند، در حالی که نه سواد اداره یک کارخانه را دارند و نه از اصول کارآفرینی و قوانین آن چیزی میدانند. آنها به نیت فروش کارخانه با استفاده از قدرتی که چه بسا خیلی بالاتر از یک بخش خصوصی و کارفرمای واقعی است، با پرداخت 5 درصد از مبلغ خرید کل کارخانه آن را صاحب شده و به دنبال سودهای کلاناند نه عاقبتاندیشی برای کارخانه. مشخصا به این کار نمیشود گفت خصوصیسازی، بلکه چیزی شبیه غارت و چپاول اموال عمومی است که اندک شباهتی با بخش خصوصی و کارفرمایی ندارد. این افراد که عمدتا فاقد سواد و شایستگیهای لازم برای مدیریت کارخانه هستند، پس از مدتی شروع میکنند به اخراج کارگران کارخانه و تعطیلی آن. همین است عاقبت خیلی از شرکتهایی که تنها اسم خصوصیسازی روی آنهاست نه خصوصیسازی به معنای واقعی. به نظر میرسد برای حل این مشکل باید کسانی که شایستگی لازم برای مدیریت یک کارخانه را ندارند، کنار بروند یا مسئولان در واگذاری شرکتها دقت عمل بیشتری به خرج بدهند. رانت در واگذاریها و خصوصیسازی باید از میان برود و بین کارآفرینان برجسته با آنهایی که تنها نام کارآفرین دارند، تمایز قائل شد. وقتی میگوییم کارآفرین برجسته باید دید آیا آن کارآفرین خود توانسته به این مرحله برسد یا دست عوامل رانتی در این سمت او تاثیرگذار بوده است. باید کارآفرینان واقعی را بشناسیم و میان آنها با بقیه فرق بگذاریم. اعتبارات را باید به سمت این کارآفرینان جهت بدهیم، نه کسانی که به اسم کارآفرین نه تنها وام و تسهیلات کلان میگیرند، بلکه هیچ بهرهای بابت آن نیز پرداخت نمیکنند. باید از پرداخت اعتبارات به کارآفرینانی که توانایی، آگاهی و سواد ندارند، پرهیز کرد.
خصوصیسازی غیر تخصصی
غلامحسین حسینینیا، استاد دانشگاه نیز با تاکید بر اینکه خصوصیسازی مسیر غلطی را طی کرده و به صورت غیر تخصصی صورت گرفته است، گفت: ما بهطور واقعی خصوصیسازی نکردیم، بلکه ادای خصوصیسازی را درآوردیم. کسانی که به اسم کارآفرین وارد این حوزهها شدهاند، به تمنای دیگری آمدهاند نه به خاطر تولید و افزایش بازدهی و بهرهوری آن کارخانه و شرکت. به عبارتی آنها آمدهاند تا از این نمد کلاهی برای خود درست کنند و برمبنای ارزشهای نهفتهای که در این خصوص وجود دارد، تا آنجا که میتوانند، سود به دست آورند. خیلی از اینها چشم طمع به زمین کارخانه داشتند و از آنجایی که برآورد صحیحی از دارایی و موجودی انبار شرکت نداشتهاند، با این فکر آن را خریدهاند که با فروش آن بتوانند هم پول آن را پرداخت کنند و از آن سودی ببرند. آنها به نیت کار نیامدند و به همین دلیل نمیتوانستند برای کارخانه بازدهی یا بهرهوری لازم را یا مدیریت کارآمدی داشته باشند. به همین دلیل چنین فضایی نمیتواند برای کارگران نیز خوشایند باشد. وقتی کارخانه ارزش افزوده ندارد و بهرهور نیست، کارگران نیز نمیتوانند راضی باشند، پول آنها بهموقع پرداخت نمیشود و کسی در قبال آنها پاسخگو نخواهد بود.