صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

اختراع دوباره چرخ در اکوسیستم کارآفرینی ایران

کارآفرینان به این پرسش جواب می‌دهند: چرا زنجیره انتقال تجارب کارآفرینی در ایران شکل نگرفته است؟
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از ایران آنلاین گاهی ما در تله «اختراع دوباره چرخ» می‌افتیم صرفاً به خاطر اینکه تجربیات ما از راه رفته به پشت سری هایمان منتقل نمی‌شود. فکر کنید خودرویی در جلو حرکت می‌کند و دیگری هم پشت سر او و با فاصله می‌آید. اگر خودروی جلویی، نقشه دقیقی از چاله‌ها را تهیه کند و در اختیار خودروی پشت سری بگذارد خودروی پشت سری مجبور نخواهد شد دوباره در همان چاله‌ها بیفتد. حال این مثال را به فضای اکوسیستم کارآفرینی کشور تعمیم دهید. کارآفرین‌های ایرانی انگار چندان علاقه‌مند به ثبت تجارب مدیریتی نیستند یا ابزاری ندارند یا کسی به دنبال آنها نمی‌رود که آموخته‌های غربال شده آنها را مکتوب یا به هر شیوه دیگری ثبت کنند. درست است که کتاب‌های ترجمه شده در حوزه مدیریت، کارآفرینی، استارتاپ، بازاریابی و نظایر آن راهگشاست اما چالشی که در این میان وجود دارد این است که گاه نسخه‌های پیچیده شده در این کتاب‌ها با واقعیت فضای کسب و کار در کشوری مثل ایران همخوانی ندارند، این جاست که تجربه زیستی کارآفرینی که در مختصات درون سرزمینی زیسته و با وجود همه دشواری‌ها توانسته پرچم کسب و کار خود را بلند کند، مثل طلای 24عیار می‌تواند زرین و درخشان باشد چون او در همین اقتصاد و در همین سیستم بانکداری و در همین تورم و در همین فرهنگ که فی‌المثل کار تیمی را برنمی تابد و در همین فقدان حمایت‌ها و ده‌ها و صدها گره دیگر مثل یک گیاه جان سخت و قانع رشد کرده و بالنده شده است، بنابراین آنچه این کارآفرین رؤیت  و گوشزد می‌کند باید جدی گرفته شود تا هر نسلی از کارآفرین‌ها مجبور نباشند دوباره چرخی نو اختراع کنند و دوباره در همان چاله‌هایی بیفتند که نسل جلوتر افتاده است. از چند کارآفرین برجسته ایرانی و کارشناس حوزه مدیریت کارآفرینی پرسیده‌ایم چرا تجارب کارآفرین‌ها در اکوسیستم کارآفرینی کشور به بازی گرفته نمی‌شود؟ چرا کارآفرین‌ها کمتر علاقه نشان می‌دهند در رسانه‌ها حضور داشته باشند؟ چرا کمتر کارآفرینی را می‌بینیم که آثار مکتوبی درباره فعالیت‌هایش داشته باشد و چرا به نظر می‌رسد زنجیره انتقال تجارب کارآفرینی هم نسلی و بین نسلی در ایران شکل نگرفته است؟
دکتر هما شیرزادی:  چرا کارآفرینان کمتر علاقه نشان می‌دهند در رسانه حضور داشته باشند؟ من فکر می‌کنم این رسانه‌ها هستند که محدودیت برای کارآفرینان واقعی ایجاد می‌کنند. تجربه کار خودم نشان می‌دهد اجازه گفت‌و‌گوی زنده در هیچ برنامه‌ای
داده نمی‌شود
میلاد نوری: این روحیه در ایران بیشتر دیده‌ می‌شود که مدیران کسب و کارهای بزرگ کمتر مصاحبه می‌کنند، کمتر در رویدادها شرکت می‌کنند، کمتر به‌عنوان مسئولیت اجتماعی به انتقال تجربه به افراد تازه کار می‌‌پردازند، علتش هم ترکیبی از مشغلهو رقابت است
تبسم لطیفی: در ایران بویژه درمورد استارتاپ‌ها اکوسیستم هنوز خیلی پیشرفته نشده و مکانیزم‌های M&A یا همان خرید و ادغام بخوبی با یکدیگر هماهنگ نشده است، در نتیجه هر فاندری باید تا انتهای کار را خودش پیش ببرد
کامدین حاجی‌میرزایی: متأسفانه تغییر مدیریت در ایران در مقایسه با سایر کشورها مانند تعویض سرویس بهداشتی ایرانی یا تعویض سرویس بهداشتی فرنگی است که با تعویض سرویس بهداشتی ایرانی باید کل محیط از نو ساخته شود ولی در سرویس بهداشتی فرنگی با باز و بسته شدن چند تا پیچ براحتی انجام می‌شود
 زهرا انصاری : در اکثر رسانه‌های مکتوب ما به کارآفرینان خارجی بیش از کارآفرینان داخلی بها داده می‌شود و تصاویر و صحبت‌هایشان درشت و برجسته دست به دست می‌شود و در کل شاخص توجه رسانه‌ای به کارآفرینان نسبت به سایر کشورها جایگاه چندان مناسبی نیست
اجازه گفت‌و‌گوی زنده در هیچ برنامه‌ای به من داده نشد
دکتر هما شیرزادی، کارآفرین برتر محیط زیست در حوزه بازیافت:‌ در کشورهای توسعه یافته معمولاً ایده‌های کارآفرینان برای اجرای کسب و کار باید براساس نیازهای بازار کار منطقه، ملی و فراملی با اکوسیستم منطقه هماهنگ ‌باشد. اگر مواد اولیه یک محصول در همان محل باشد یا نیروهای کار ارزان تر یا انرژی ارزان تر باشد هزینه تمام شده محصول کمتر خواهد بود یا شرایط اقلیمی و تجربه در تکامل یکدیگرند. کشور هلند با تولید محصولات کشاورزی در کنار کشور صنعتی آلمان رقابت نمی‌کند بلکه آنها همدیگر را تأمین می‌کنند.
از زمانی که رقابت کشور ایران با تعدادی از کشورها مانند کره به‌عنوان کشور در حال توسعه تعریف شد 44 سال می‌گذرد اما هنوز ایران در مرحله‌گذار به بهره‌وری است، در صورتی که کره مراحل بهره‌وری و نوآوری را طی کرده و جزو کشورهای توسعه یافته است. چرا؟ برای اینکه توسعه از تعامل دولت با بخش خصوصی مستقل به وجود می‌آید اما در ایران بسیار کم از تجارب استفاده می‌شود.
من یک اکولوژیست و کارآفرین محیط‌ زیست هستم و روشی که برای پردازش و بازیافت پسماندها در کرمانشاه تجربه کردم برای تمامی شهرهای ایران که با چالش پسماند روبه‌رو هستند با ظرفیت‌ها و آب و هواهای مختلف قابل انطباق است و راهکارهای اجرایی با استفاده از فراخوان جذب بخش خصوصی و شناسایی متخصصان بومی هر منطقه که انگیزه کارآفرینی دارند پیشنهاد شده است. تصور من این بود که حداکثر طی 10سال مسئولان کشوری با برنامه‌ریزی بتوانند مشکل پسماندهای هر شهر و منطقه را حل کنند، ولی به‌دلیل تغییرات مدیریتی و ایجاد فضای نامناسب که ناشی از همان عدم پذیرش تکنولوژی و کارایی نیروی کار در ایران بود هنوز پس از 20 سال، 10 درصد پسماندهای کشور پردازش و بازیافت می‌شود.
این که چرا کارآفرینان کمتر علاقه نشان می‌دهند در رسانه حضور داشته باشند؟ من فکر می‌کنم این رسانه‌ها هستند که محدودیت برای کارآفرینان واقعی ایجاد می‌کنند. تجربه کار خودم نشان می‌دهد اجازه گفت‌و‌گوی زنده در هیچ برنامه‌ای داده نمی‌شود. بسیاری از رسانه‌ها و مطبوعات هم پولی هستند، یعنی برای تهیه گزارش و معرفی کارآفرین باید هزینه پرداخت کنند، در حالی که کارآفرین واقعی نیاز ندارد با پرداخت پول، خودش را بزرگ معرفی کند.
تا چند سال پیش کارآفرین به نام سرمایه‌گذار معرفی می‌شد و شعارهای مرگ بر سرمایه‌گذار همه جا روی دیوارها بود. این تغییر و شناخت ارزش ایجاد کار در واژه سرمایه‌دار به کارآفرین کمتر از  دو دهه است شروع شده و تغییر دیدگاه‌ها نیاز به زمان دارد.
درباره اینکه چرا کارآفرین‌ها کمتر آثار مکتوبی از خود دارند شاید فرهنگ آن لازم است ایجاد شود. من خودم به‌عنوان یک کارآفرین محیط‌ زیست تمامی تجاربم کارهایم هستند و به‌عنوان مقاله در کنفرانس‌های ملی ارائه داده‌ام تا هم اهمیت کارم را نشان دهم هم برای شناخت چالش‌های محیط‌ زیست و تبدیل آن به فرصت انگیزه ایجاد کنم.
از طرفی اقتصاد کلان کشور در دست بخش دولتی و شبه دولتی و ارگان‌های وابسته است. صنعت در ایران نوپا است. 44 سال است در مرحله‌گذار به بهره‌وری مانده‌ایم.  در واقع در دو دهه گذشته که نقش بخش خصوصی در صنعت ایران مطرح و شرایطی فراهم شده تجارب کارآفرینی هم از نسلی به نسلی به صورت سطحی آن هم در قالب معرفی نام و توزیع لوح انتقال داده می‌شود که باید تغییرکند.
کارآفرین‌های ایرانی کمتر متوجه مسئولیت‌های اجتماعی‌شان هستند
میلاد نوری - مؤسس استارتاپ برتر مکان یاب کسب و کار: تجربه چیزی نیست که خود فرد نسبت به انتشار و به کار‌گیری آن اقدام کند. مثلاً یک برنامه‌نویس قدیمی فریاد نمی‌زند من شخص باتجربه‌ای هستم و از دیگران درخواست نمی‌کند از تجربیات او استفاده کنند، بلکه افراد دارای تجربه کمتر خودشان باید راهی پیدا و در کنار این افراد تجربه اندوزی کنند. متأسفانه این روحیه خیلی بین افراد دیده نمی‌شود و کمتر کسی حاضر هست وقت خود را صرف نگریستن از چشم دیگران به اطراف خود کند. همه می‌خواهند با صرف کمترین زمان، طولانی‌ترین مسیر را بروند. در واقع فضای فعلی، ما را عجول بار آورده است.
از طرف دیگر معمولاً کارآفرینان در ابتدای کار علاقه و شور بیشتری نسبت به حضور در رسانه‌ها و مصاحبه و انتقال تجربه دارند اما با گسترش کسب و کار و بزرگ شدن برند، کمتر به حضور رسانه‌ای رغبت نشان می‌دهند و ترجیح می‌دهند برندشان رسانه‌ای شود تا خودشان. این روحیه در ایران بیشتر دیده‌ می‌شود که مدیران کسب و کارهای بزرگ کمتر مصاحبه می‌کنند، کمتر در رویدادها شرکت می‌کنند، کمتر به‌عنوان مسئولیت اجتماعی به انتقال تجربه به افراد تازه‌کار می‌‌پردازند، علتش هم ترکیبی از مشغله و رقابت است. شاید حس کنیم با تشریح راهی که رفتیم، رقیب ما بیشتر از اطلاعات منتشر شده استفاده کند تا افراد جویای تجربه.
به نظرم خیلی از کارآفرین‌ها به دلیل مشغله‌های فراوان مرتبط با کسب و کار خود، زمان لازم  را برای مکتوب کردن فعالیت‌هایشان ندارند. برخی هم روحیه و علاقه نویسندگی ندارند. در این مورد پیشقدم شدن رسانه‌ها و افراد علاقه‌مند می‌توانند به استخراج و مکتوب کردن تجربیات کارآفرینان مختلف در قابل مصاحبه کمککنند.شاید یکی از دلایل آن عدم درک ارزش تجربه از سوی ما باشد. هیچ کس در طول زندگی به ما یاد نداده در حوزه کسب و کار چقدر می‌توانیم از تجارب دیگران استفاده کنیم و به‌صرف داشتن دانش یا امکانات در یک حوزه، خود را دارای توانایی کامل و بی‌نیاز از تجارب دیگران می‌بینیم. در واقع ما بیشتر در این زمینه رقابت را یاد گرفتیم و خیلی وقت‌ها افراد باتجربه‌تر را به چشم رقیبمی‌بینیم.
اگر کارآفرین سریالی داشتیم تجارب مدیریتی بهتر منتقل می‌شد
تبسم لطیفی - کارآفرین استارتاپی در حوزه سفارش آنلاین غذا: به نظر من یکی از شروط رسیدن به موفقیت تمرکز است و احتمالاً کارآفرین‌های موفق بیشتر روی خودشان و کارشان تمرکز می‌کنند بنابراین برای مکتوب کردن تجربیات و انتقال به دیگران خیلی وقت ندارند.
نکته دوم اینکه در دیگر نقاط دنیا کارآفرینان سریالی وجود دارد، یعنی یک کسب و کار را به حدی از موفقیت می‌رسانند و به شخص یا کمپانی دیگری واگذار می‌کنند و بعد کار دیگری را شروع می‌کنند و به این ترتیب فراغت این را دارند که بتوانند درباره موفقیت یا شکست‌هایشان با دیگران صحبت کنند ولی در ایران بویژه درمورد استارتاپ‌ها اکوسیستم هنوز خیلی پیشرفته نشده و مکانیزم‌های M&A یا همان خرید و ادغام بخوبی با یکدیگر هماهنگ نشده است، در نتیجه هر فاندری باید تا انتهای کار را خودش پیش ببرد و زمانی برای بازگویی تجربیات و احتمالاً خاطراتی که هرکدام درسی برای دیگران است، نداشته باشد. دلیل بعدی هم اینکه تجارب کارآفرینان خیلی برای آدم‌ها جذاب نیست، چون خیلی‌ها فکر می‌کنند راه موفقیت فقط از تلاش نمی‌گذرد بلکه المان‌های دیگری مثل رانت و... مؤثرترند که البته با مشاهده وضعیت برخی ثروتمندان به آنها حق می‌دهیم و متأسفانه استدلالشان خیلی هم غلط نیست اما به هر حال نباید از تلاش برای دستیابی به موفقیت ناامید شد و دست برداشت. آخرین نکته اینکه این سؤال را باید از کارآفرینان مجرب و قدیمی پرسید که تجربیاتشان واقعاً ارزشمند و حاصل سال ها زحمت، رنج و تلاش است.
مثل تفاوت تعویض سرویس بهداشتی ایرانی و فرنگی می‌ماند
کامدین حاجی میرزایی، مؤسس شرکت فعال در حوزه واقعیت مجازی آنلاین، مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران: شاید علت این اتفاق در این باشد که در مدیریت کلان کشور برای به کارگیری تجربیات سایر کارآفرین‌ها اکوسیستمی طراحی نشده است، تا جایی که اطلاع دارم در برخی کشورهای توسعه یافته حتی دلایل موفق نشدن کسب و کارها را هم به‌عنوان نتایج تحقیق و توسعه از کارآفرین‌ها دریافت می‌کنند و در مواردی حتی نتایج آزمایش‌های ناموفق و روش‌های شکست خورده را با پرداخت هزینه‌ای از کسب و کارها خریداری می‌کنند و در اختیار سایر محققانقرار می‌دهند.
شاید بتوان از این کار به‌عنوان زباله‌های علمی نام برد که این زباله‌های علمی در چرخه تولید فناوری قابل استفاده هستند و می‌توان همان کاری را که روی بازیافت زباله‌ها انجام می‌شود روی نتایج نادرست و ناموفق کسب و کارها هم به کار گرفت و با این روش از تولید زباله‌های علمی تکراری جلوگیری نمود که قطعاً این کار نوعی صرفه‌جویی در اقتصاد و افزایش سرعت در تولید فناوری را در بر خواهد داشت.
اما درباره اینکه چرا کارآفرین‌ها تجارب مدیریتی خود را منتقل نمی‌کنند، تصور می‌کنم کارآفرین‌ها معمولاً افراد محافظه کاری هستند و شاید جهت حفظ امنیت موجود نهایت تلاش خود را می‌کنند بنابراین کمتر می‌بینیم که در رسانه‌ها حضور داشته باشند اما درباره اینکه چرا زنجیره انتقال تجارب کارآفرینی هم نسلی و بین نسلی در ایران شکل نگرفته است؟
متأسفانه تغییر مدیریت در ایران در مقایسه با سایر کشورها مانند تعویض سرویس بهداشتی ایرانی یا تعویض سرویس بهداشتی فرنگی است که با تعویض سرویس بهداشتی ایرانی باید کل محیط از نو ساخته شود ولی در سرویس بهداشتی فرنگی با باز و بسته شدن چند تا پیچ براحتی انجام می‌شود. متأسفانه در شرکت‌های ایرانی با رفتن یک مدیر تمام بدنه سازمان تغییر می‌کند و نسل جدید مجدد مجبور به کسب تجربه هستند.
شاخص توجه رسانه‌ای به کارآفرین‌های  ایرانی پایین است
زهرا انصاری - کارشناس ارشد مدیریت کارآفرینی: در چند سال اخیر رسانه‌ها روی واژه کارآفرینی مانور می‌دهند و توجه به کارآفرینی در فضای کشور اوج گرفته است. واقعیت این است که برای موضوعی مثل کارآفرینی و ترویج این فرهنگ دیر شروع کرده‌ایم و احتمالاً مثل فرهنگ‌سازی در خیلی از موارد دیگر مثل یک تب و لرز گذرا رفتار خواهیم کرد و این برنامه‌ها را می‌بوسیم و کنار می‌گذاریم.
تصور می‌کنم اگر بخواهیم در این عرصه موفق باشیم باید با برنامه‌سازی و تبلیغات رسانه‌ای از مدارس شروع کنیم و باید‌ها و نباید‌های این حوزه از طریق رسانه گوشزد شود. در مدارس اگر آموزش کارآفرینی باشد تنها در حد تئوری است و رسانه می‌تواند نقش مکملی برای این آموزش‌ها در قالب معرفی کسب و کارها و کارآفرینان ایفا کند. اگر در سنین کودکی و نوجوانی ما با افراد کارآفرین آشنا شویم قطعاً تأثیر بیشتری بر ما دارند و الگویی برایمان ساخته خواهد شد.
در اکثر رسانه‌های مکتوب ما به کارآفرینان خارجی بیش از کارآفرینان داخلی بها داده می‌شود و تصاویر و صحبت هایشان درشت و برجسته دست به دست می‌شود و در کل شاخص توجه رسانه‌ای به کارآفرینان نسبت به سایر کشورها جایگاه چندان مناسبی نیست. اکثر سخنرانان همایش‌های کارآفرینی و کسب و کار نیز افراد خارجی یا استادان دانشگاه‌ها هستند و کارآفرینان واقعی در حاشیه قرار گرفته‌اند. ما در ایران با فرهنگ خاص خود و با فرصت‌ها و محدودیت‌هایی مختص به جامعه خود زندگی می‌کنیم، که اگر بخواهیم در زمینه‌ای کارآفرین باشیم تجارب کارآفرینان وطن‌مان بیشتر به کار‌مان می‌آید. اندک کتاب‌هایی که در حوزه کارآفرینان ایرانی چاپ شده به سبک و سیاق و تقلیدی از کتب خارجی است، ملاط و راهکارهایی از موفقیت کارآفرینان خارجی نمود بیشتری دارد و به طور واضح از صفر تا بیست موفقیت یا شکست‌های افراد ایرانی گفته نشده است یا مجلات مختص کارآفرینی عموماً در محیط‌های خاص مثل دانشگاه‌ها پخش می‌شود و در دسترس عموم قرار ندارد.
در مصاحبه‌ با کارآفرینان نیز شاید حرف‌های آنها بویژه درباره منشأ چالش‌های اقتصادی و فرهنگی کارآفرینی بنا به دلایلی سانسور شود، یا بعضاً می‌بینیم که به‌طور واضح نوع پوشش شخص کارآفرین در رسانه سانسور شده و شاید همین علتی باشد که آن کارآفرین دیگر اشتیاقی برای دیده و شنیده شدن نشان ندهد.
برخی از کارآفرینان استانی یا شهرستانی نیز نام و آوازه‌شان هیچ گاه به سطح کشوری کشیده نمی‌شود تا توسط دیگران شناخته شوند و رازهای موفقیت‌شان را سر لوحه خود قراردهند.
به نظر من از دلایلی که باعث شده زنجیره انتقال تجارب بین نسلی شکل نگیرید تغییر ارزش هاست. امروز جوان‌ترها حاضر نیستند بهایی را که نسل پیشین برای راه‌اندازی کسب و کارشان پرداخته‌اند، بپردازند و گاه اندیشه یک شبه پولدار شدن را در سر می‌پرورانند. از طرفی نیز برای نسل‌های جدید نخستین‌های هر حرفه یا کسب و کار نوآورانه بخوبی معرفی نشده‌اند و خیلی دیر با این افراد آشنا می‌شویم. از این زاویه اگر نسل جوان و نوجوان با زیر و بم یک کار و موانعی که وجود دارد آشنا باشند دوباره اشتباهات را تکرار نخواهد کرد و وقتش را صرف دور باطل نخواهند کرد. اگر بتوان در رسانه فراگیر تلویزیون یا شبکه‌های اجتماعی که امروز نقل و نبات مجالس همه هست به ابعاد کارآفرینی و اشخاص کار آفرین پرداخت، جنبش بهتری در جامعه در رابطه با این موضوع به راه خواهد افتاد و با هزینه‌ای نه چندان زیاد می‌توان فرهنگ راحت طلبی و استخدام را تغییر داد، هر چند زمانبر باشد.