صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

مصاحبه با زهرا فخرایی، تصویرگر، نویسنده و عروسک‌ساز

هر کاری که با عشق انجام شود، یک روز حتماً به چشم می‌آید

در روزگاری که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی تنها به فاصله‌ی چند کلیک آدم‌ها را در سرتاسر جهان...
 به هم مرتبط می‌کند، برای موفق‌بودن نیاز به سرمایه‌ی هنگفت یا دفتر کاری مجلل نیست.
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از روزآفرین، نمونه‌های موفق از کسب و کارهای خانگی که بر پایه‌ی مهارت‌های شخصی کارآفرینان جوان راه‌اندازی شده کم نیستند. کسب و کارهایی که به مرور رشد کرده‌اند و به موفقیت رسیده‌اند. زهرا فخرایی و ماجرای عروسک‌هایش یکی از این نمونه‌هاست. زهرا هنرمندی است که همیشه به دنبال علاقه‌اش رفته‌است. هر جا احساس کرده راه را اشتباه آمده، با شهامت راهش را کج کرده و مسیر جدیدی را انتخاب کرده‌است. زهرا فخرایی نقاش و تصویرگری بااستعداد و نویسنده‌ای خلاق است که این روزها عروسک‌های دست‌سازش طرفداران زیادی پیدا کرده‌است. تنها چند ماه است که عروسک‌سازی را آغاز کرده و در همین مدت کم از اقصی‌نقاط ایران سفارش‌های زیادی برای دریافت عروسک‌های او ارسال می‌شود. عروسک‌هایی که در اتاق او در خانه‌‌‌شان در بندر دیّر در استان بوشهر ساخته می‌شوند. عروسک‌های زهرا فخرایی در عین سادگی، متفاوت‌اند. به قول یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی، عروسک‌های زهرا انگار زنده‌اند و شخصیت دارند! او البته به نویسندگی بیشتر از عروسک‌سازی علاقه دارد و پیش‌تر، کتابی با عنوان "عینکو" منتشر کرده‌است. زهرا فخرایی در مصاحبه با روزآفرین از خودش، علایق و آرزوهایش و از نحوه‌ی شکل‌گیری ایده‌ی ساخت عروسک‌‌ها می‌گوید:
 لطفاً خودتان را برای خوانندگان روزآفرین معرفی کنید.
زهرا فخرایی هستم. متولد ۱۴ آبان ۶۸. دیپلم گرافیک دارم و دوبار از دانشگاه انصراف داده‌ام. به‌جز سه سالِ هنرستان، دو ترم هنرهای سنتی خوانده‌ام در دانشگاه باهنر کرمان و یک ترم ادبیات نمایشی خوانده‌ام در دانشگاه دامغان. متولد و ساکن بندر دَیّر هستم. پدر و مادرم را خیلی دوست دارم و توی شهرم تقریباً هیچ دوستی ندارم و وقتم را با تصویرسازی و عروسک‌ ساختن پر می‌کنم. البته همیشه دوست داشتم نویسنده بشوم ولی خب از وقتی عروسک ‌ساختن را شروع کرده‌ام وقت نمی‌کنم کتاب بخوانم یا یک داستان بلند بنویسم. از شهریور امسال که عروسک سازی را شروع کرده‌ام تا همین امروز که نمی‌دانم چندم دی ماه‌ست فقط یک رمان خوانده‌ام و ۳۵تا عروسک ساخته‌ام. اگر به عنوان یک عروسک‌ساز بپرسید چه احساسی دارم، می‌گویم احساس رضایت؛ ولی اگر به عنوان کسی که دلش می‌خواسته امروز نویسنده باشد، بپرسید چه احساسی دارم، می‌گویم از خودم ناامید شده‌ام که بتوانم یک روز رمان بنویسم.
 کمی درباره عروسک‌هایی که می‌سازید صحبت کنید؛ ایده اولیه از کجا شکل گرفت؟ چطور شد به دنبال اجرا کردن این ایده رفتید؟
زهرا فخرایی: شهریور امسال که از کرج برگشتم دیّر، تصمیم داشتم رمان بنویسم. می خواستم با همه‌ی آدم‌های دنیای بیرون قطع رابطه کنم. گوشی‌ام را خاموش کنم و همه را از خودم بی‌خبر بگذارم. در اتاق را ببندم و بنشینم بنویسم. یک شب به ذهنم رسید عروسک خودم را بسازم که نشسته رو‌به‌رویم و هیچ کاری نمی‌کند. فکر می‌کردم با دیدن عروسکی شبیه به خودم در حال انجام ندادن هیچ کاری، متحول می‌شوم و جدی می‌نشینم پای رمانم. عروسک را که ساختم، یک پا بیشتر نداشت، بدون الگو کشیده بودمش و نمی‌دانستم یک پای دیگرش را کجایش بچسبانم؛ همین شد که عروسک دوم را هم ساختم. البته نه از خودم، از مادرم. بعد تصمیم گرفتم پدرم را بسازم که نساختم! چندنفر که به نظرم آدم‌های موفقی بودند را ساختم و بعد این‌ها را گذاشتم توی فیسبوک. خیلی از دوست‌هایم خواستند برایشان بسازم؛ برای سه چهار نفری ساختم که دیدم آدم‌های غریبه می‌آیند می‌پرسند «ببخشید شما سفارش عروسک هم قبول می کنید؟» که قبول کردم. الان سرم خیلی شلوغ است و یک جورهایی از کار سفارشی متنفر شده‌ام. از بس که بعضی از مشتری‌ها فکر می‌کنند من خدا هستم، ازم عروسک نمی‌خواهند، یک آدم زنده می‌خواهند! البته تصمیم گرفته‌ام قبل از اینکه به اندازه‌ی خدا کارم خوب شود، به فکر برگزاری یک نمایشگاه باشم و دیگر برای کسی سفارشی عروسک نسازم.

 آیا پیش از شروع کسب و کار خود، مطالعات مرتبط با کارآفرینی و مباحث مرتبط با کسب و کار داشتید؟ آیا احساس نیاز به تقویت مهارت خاصی به سراغ شما آمد؟
زهرا فخرایی: نه! من یکهو هوس می‌کنم یک کاری را انجام بدهم، چه بلد باشم، چه بلد نباشم. کافی‌ست دلم بخواهد انجامش بدهم. ولی خب به مرور که عروسک ساختم، چیزهای تازه‌ای یاد گرفتم. چند نوع رنگ را امتحان کردم که به رنگ مناسب کارم رسیدم. یا برای طرح اولیه‌ی هر عروسک به مرور که ساختم، متوجه شدم باید چه کاری انجام بدهم و اگر چه جوری بکشم و چه جوری برش بزنم، کارم سریع تر و راحت‌تر پیش می‌رود. البته من از زمان هنرستان، طراحی و تصویرسازی می‌کردم و همین به من اعتماد به نفس می‌داد که مثلاً به خودم بگویم «فقط باید یه کمی خیاطی و کشیدن الگو رو یاد بگیری وگرنه کشیدن چشم و دماغ و دهن که برای تو کاری نداره!» باید خیاطی را هم یاد بگیرم ولی خب من حاضر نیستم برای کلاس رفتن و یادگیری خیاطی وقت بگذارم، سعی می‌کنم مدل خودم بدوزم. جداً شاید هیچ وقت خیاطی را اصولی یاد نگیرم و همین کوک‌زدن های بی‌نظم بشود دست‌خط عروسک‌هایم. من معمولاً به خودم سختی نمی‌دهم، خودم را همین‌طور که هستم می‌پذیرم و سعی می‌کنم از داشته‌هایم در حد توانم استفاده کنم.

 آیا به نوآوری‌های جدید و توسعه‌ی کسب و کار خود علاقمندید؟ برای به‌دست آوردن ایده‌های جدید چه می‌کنید؟
زهرا فخرایی: ایده‌های جدید خودشان یکهو ظاهر می‌شوند و خودشان را نشان می‌دهند. مثلاً من دارم عروسک مادرم را بهش نشان می‌دهم که زن همسایه‌مان با لباس‌های محلی می‌آید تو و می‌گوید عروسک مرا هم بساز! من هم پارچه‌ی لباسش را پیدا می‌کنم و سعی می‌کنم عروسکی شبیه به او بسازم. بعد می‌گویم چرا فلان پیرزن را نسازم؟ اگر همه‌ی این آدم‌های آشنا، با لباس‌های گلی گلی را بسازم یک مجموعه‌ی خوب از آب در می‌آید؛ البته اگر این ایده را اجرا کنم. بعد می‌توانم به برگزاری یک نمایشگاه فکر کنم و توسعه‌ی کارم.
 برای شناساندن کسب و کار خود به دیگران، از چه روش‌هایی استفاده کرده‌اید و می‌کنید؟
زهرا فخرایی: کارهایم را در فیسبوک و گوگل‌پلاس می‌گذارم. یک بار هم شیوه‌ام را توی فیسبوک آموزش دادم. به جز دوستان فیسبوکی، به مسئولین پست هم توضیح می‌دهم که کارم چیست و چطوری و برای چی می‌سازم. راستش را بخواهید من به عروسک سازی خیلی به عنوان کسب و کار نگاه نمی‌کنم، بعد از اینکه سفارش‌های زیادی گرفتم جوگیر شدم یا مجبور شدم که خودم را به عنوان یک عروسک‌ساز قبول داشته باشم  و سعی کنم هر روز کارم بهتر شود. اگر با خودِ عروسک‌سازم رودربایستی نداشتم و به پول نیاز نداشتم هر آن ممکن بود عروسک سازی را ول کنم و بنشینم این کتاب "ابله" را بخوانم. هر چه باشد همیشه دلم می‌خواسته در آینده نویسنده باشم نه عروسک‌ساز.
 آیا قبل از تصمیم نهایی برای اجرای ایده‌ی کسب و کار خود، با کسی هم مشورت کردید؟ بازخوردها چگونه بود؟
زهرا فخرایی: بعد از اینکه عروسک خودم یا همان عینکو را ساختم، عکس آن‌را در فیسبوک قراردادم. خیلی‌ها خوششان آمد. خیلی‌ها خواستند و کم‌کم دیدم راجع به قیمت و این‌جور چیزها سوال می‌پرسند. من قصدم این نبود که کسب و کارم بشود عروسک؛ عروسک خودش خواست که بشود کسب و کارم! البته الان هم راضی هستم، پولی که می‌شود از عروسک در آورد بیشتر از پولی‌ست که می‌شود از راه نویسندگی در آورد. ولی خب برای من لذت نوشتن بیشتر از لذت عروسک ساختن است. نه که عروسک ساختن را دوست نداشته باشم ها! عروسک ساختن برای مشتری‌های غریبه و کار سفارشی و این جور چیزها را زیاد دوست ندارم. اگر مثلاً دلم نمی‌خواست نویسنده بشوم هم دلم می‌خواست برای خودم عروسک بسازم، از آدم‌هایی که خودم دلم می‌خواهد داشته باشمشان! بعدها با آن‌ها نمایشگاه بگذارم.
برخورد خانواده و دوستان صمیمی بعد از شنیدن تصمیم شما برای انجام این کار چه بود؟
زهرا فخرایی: روزهای اول مادرم مخالفت می‌کرد. می‌گفت این عروسک‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند و سفارش‌های طراحی آب مرکبت را ادامه بده یا یک کتاب دیگر چاپ کن، می‌گفت کتاب نوشتن و طراحی‌کردن آشغال کمتری دارد به نسبت به عروسک ساختن. روزهای اول دوست نداشت مرا با دست رنگی یا لباس‌هایی که نخ بهشان چسبیده ببیند ولی بعدها که سفارش گرفتم، از عروسک سازی بیشتر از داستان‌نویسی خوشش آمد. الان هم خیلی خیلی ازم راضی است.
به‌طور کلی تائید دیگران بیشتر روی تصمیم شما تاثیر دارد یا انتقادهای آن‌ها؟
زهرا فخرایی: من اگر از کاری خوشم بیاید، هزار نفر هم بگویند کار مزخرفی‌ست باز هم انجامش می‌دهم. آن‌قدر آن کار را انجام می‌دهم که یا نظر دیگران راجع به آن کار عوض شود یا خودم به نتیجه برسم که جدّاً کارم، کار مزخرفی‌ست و بی‌خیالش شوم.
 در این مدت آیا هیچ‌گاه به سمت جذب سرمایه و توسعه بیشتر کسب و کار خود رفتید؟
زهرا فخرایی: نه، ولی شاید بعدها بروم! اگر توانستم خودم را راضی کنم که فقط عروسک‌ساز باشم، حتماً چندتا همکار و یک حسابدار برای خودم استخدام می‌کنم. عروسک سازی خیلی وقت‌گیر است و آدم اگر بخواهد جدی اش بگیرد به هیچ‌کار دیگری نمی‌رسد.
برای آینده چه برنامه‌ای دارید؟ خود را در ده سال آینده در چه جایگاه و با چه شرایطی می‌بینید؟ آیا برای کسب و کار خود و همچنین برای خودتان، برنامه میان مدت و بلند مدت مشخص کرده اید؟
زهرا فخرایی: نه من اصلآً آدم برنامه‌ریزی نیستم، اگر هم برنامه‌ای بنویسم یک جور دیگری بهش عمل می‌کنم. راجع به ده سال آینده هم باید بگویم دلم می‌خواهد نباشم! یا اگر باشم روی یک سیاره دیگر باشم که اینترنت پر سرعت دارد و فقط نشسته‌ام استراحت می‌کنم و رانی آناناس می‌خورم.
 اگر به زمان آغاز فعالیت کارآفرینانه خود برگردید، چه مهارت‌ها و دانشی را در خود تقویت میکنید؟
زهرا فخرایی: می‌دانم باید بگویم: می‌روم خیاطی یاد می‌گیرم! ولی خب مطمئنم اگر به هر دوره‌ای از زندگی‌ام برگردم و زمان کافی برای یادگیری خیاطی داشته باشم باز هم نمی‌روم خیاطی یاد بگیرم!
 با تشکر از شرکت شما در این گفت و گو، به عنوان آخرین سوال، اگر بخواهید برای کسانی که تصمیم دارند به‌زودی برای خود شغلی راه‌اندازی کنند چه پیشنهادی دارید؟
زهرا فخرایی: زود ناامید نشوند. با خودشان صادق باشند. اگر از کاری که شروع کرده‌اند لذت می‌برند، حتی اگر کارشان هیچ مخاطبی هم نداشته باشد، هیچ وقت از آن دست نکشند. لذت‌بردن خیلی مهم است و مطمئنم هر کاری که با عشق انجام شود، یک روز حتماً به چشم می‌آید.