کسبوکارهای سنتی باید بپذیرند که زمان زمانی نیست که با همان روشهای قدیمی به فعالیت پرداخت.
کسبوکارهای سنتی باید بپذیرند که زمان زمانی نیست که با همان روشهای قدیمی به فعالیت پرداخت. جدا از مشکلاتی که همواره برسر راه این کسبوکارهای سنتی وجود داشته و معمولا به نارضایتی مردم دامن زده، مشکلات دیگری هم است که مهمترین آن ناتوانی در پاسخگویی به ضروریات عصر حاضر است. باید بپذیریم که کسبوکارهای دانشبنیان تجربه موفقتری از خود در ذهن مردم به جا گذاشتهاند. برای مثال اسنپ و تاکسیهای اینترنتی هم سرعت بیشتری در ارائه خدمات به مردم داشته و هم از نظر کیفیت توانستهاند در مدت زمانی خیلی کوتاه و با سابقه اندک، رضایت مردم را به دست آورند، در حالی که آژانسها و مراکز تاکسیرانی سنتی تاکنون چنین رضایتمندیای برای مشتریان به همراه نداشتهاند. هم به لحاظ هزینهای و هم از نظر سرعت خدماترسانی، کیفیت و دسترسی شرایط تاکسیهای اینترنتی مناسبتر است. با این وجود منطقی به نظر نمیرسد که به دنبال روشهای سنتی باشیم یا اینکه به نام دفاع از کسبوکار و اشتغال و به بهانه اعتراض یک بنگاه اقتصادی، چشم بر اهمیت این نوع کسبوکارها بپوشیم. مشکل مهمی که در حال حاضر گریبانگیر اقتصاد کشور است، بیتوجهی به بازار، نیاز و خواست مشتریان است، بدین معنا که در تولید یک محصول یا یک کالا رضایتمندی مشتری شرط است. حال که دامنه شرکتهای دانشبنیان در حال گستردهتر شدن است و جلب رضایت مشتری و متقاضی مهمترین وجه تمایز این نوع فعالیتهای نو و تازه با فعالیتهای سنتی است، پایبندی به یکسری کسب و کارها صرفا به دلیل سابقه طولانی، عادلانه نیست. در این میان اتاقهای بازرگانی رسالت مهمی دارند که البته نباید منحصر به یک صنف، مجموعه یا قشر خاصی باشد. اتاقهای بازرگانی رسالتی بالاتر از اینها دارند که از جمله آن ایجاد یک فضای رقابتی، سالم و آزاد است، فضایی که در آن کارایی و سرعت عمل بیشتر، هزینه کمتر و بهرهوری بالاتری وجود دارد. اگر این فضا فراهم شود رفاه به سمت همه کسبوکارها میآید. به قول معروف، چون که صد آید 90 هم پیش ماست، اما در اقتصاد ما یکسری منافذ وجود دارد که موانعی برای بهرهوری، کارآمدی و برنامهریزی برای برخی منافع ایجاد کرده است. همین امر موجب شد که در کشور ما شرایطی به وجود آید که رفتن به سمت فعالیتهای نوآورانه را به تاخیر انداخته است. اگر در دهههای گذشته اقتصاد سالم و رقابتی برای اکنون پیشبینی شده بود خیلی از مجموعه کسبوکارهای سنتی که نمیتوانستند خود را بهروز کنند، از عرصه خارج میشدند. نگرانی عمده ما این است که روز به روز هزینه کسبوکارها بیشتر میشود و اقتصاد با این هزینهها راه به جایی نخواهد برد. ما نمیتوانیم با فضای گلخانهای زندگی کنیم یا اینکه درهای کشور را به روی تکنولوژیهای جدید ببندیم.
روزگاری حتی اتومبیل نبود. مردم با چهارپایان و کالسکه جابهجا میشدند. پس از آن بود که تاکسیها و بعد آژانسها شکل گرفتند. آیا ماشینها یا کالسکهها به ماشین و آژانس اعتراضی کردند یا اصلا منطقی بود که مثلا تاکسیها با وجود آنکه آژانس را به ضرر خود میدانستند، بگویند آژانسی نباید باشد؟ اگر اینگونه اعتراضها منطقی بود، باید در همان عصر کالسکه باقی میماندیم و به سوی آینده حرکت نمیکردیم. اکنون همه باید آرزوی رونق کسبوکارهایی را داشته باشند که بهرهوری بالاتر، سرعت بیشتر و هزینه کمتر دارد. بنابراین وظیفه بخش خصوصی و اتاقهای بازرگانی تنها ایجاد یک فضای رقابتی است، فضایی که در آن منافذ فساد بسته شود و بتوان به سمت کسبوکارهای دانشبنیان و محیطهای سالم پیش رفت.