صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

محمدجعفر صدیق، رئیس پارک علم و فناوری دانشگاه تهران در گفتگو با «کسب‌وکار»

آخرین نیاز بیزینس پول است

رکود سال‌های گذشته موتور رشد استارت‌آپ‌ها و شرکت‌ های دانش‌بنیان را روشن کرد.

مریم بابایی

به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از روزنامه کسب و کار، به نظر می‌رسد هر روز که می‌گذرد، ارزش و نقش یک بشکه نفت جدا از ارزش دلاری آن در باور و مسیر توسعه کم‌رنگ‌تر می‌شود. اینکه سرمایه نه درآمدهای نفتی، بلکه ایده‌ها، مغزها و سرمایه انسانی است، از صرفا یک شعار بودن در حال تبدیل به یک باور و واقعیت است. 

موسسان شرکت‌های نوپای دانش‌بنیان کسب‌وکارشان را نه به واسطه سرمایه و پول، بلکه به واسطه ایده‌های برتر شروع می‌کنند که در آینده ارزش‌افزوده بالایی می‌تواند داشته باشد. اگرچه این کسب‌و‌کارها به عنوان کسب‌وکارهای سرمایه‌بر شناخته نمی‌شوند، اما حمایت‌های مالی و معنوی در مراحل رشد این شرکت‌ها تعیین‌کننده است. محمدجعفر صدیق‌دامغانی‌زاده، معاون برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات و رئیس پارک علم و فناوری دانشگاه تهران سابقه چند ساله در اعتقاد و حمایت از ایده‌های دانشجویی و تبدیل علم به ثروت دارد. در کنار دیگر سمت‌های علمی و اجرایی، ریاست شهرک موفق علمی و تحقیقاتی اصفهان از سال 1377 تا 1380 را در کارنامه کاری‌اش دارد و با تجربه چند ساله و تجربه زندگی و تحصیل در کشورهای پیشرفته معتقد است چاه نفت و منشأ تولید ثروت مغزهای برتر است که باید پرورش و آموزش داده شود. با وام و حمایت‌های صرفا مالی صددرصد مخالف است و می‌گوید آخرین چیزی که در ایجاد بیزینس نیاز می‌شود، پول است. می‌گوید پارک‌داری توزیع پول دولت نیست و در پارک علم و فناوری دانشگاه‌ تهران به کسی پول بیجا داده نمی‌شود. او با توضیح درباره گرنت‌های پژوهشی پارک معتقد است مهم‌تر از پول خط‌مشی، آموزش و حمایت‌های معنوی است که از ایده‌ها و شرکت‌ها در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران صورت می‌گیرد.
  10 محصول شرکت‎‌های دانش‌بنیان مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران به مرحله رونمایی رسید. با چه هدفی این رونمایی را برگزار کردید؟
هدف از این رونمایی افزایش اعتمادبه‌نفس است. در واقع قصد داشتیم به سایر  شرکت‌ها نشان دهیم که می‌شود این کار را کرد و می‌توان محصولات را حتی در شرایط سخت فعلی به بازار رساند.
  شرایط شرکت‌ها برای حضور  در پارک و رسیدن به مرحله رونمایی چیست؟
ما شرکت‌هایی را در پارک نگه می‌داریم که به طور دائم در حال پیشرفت علم و فناوری باشند و دائم محصولات جدیدی را به وجود ‌آورده و به جامعه عرضه ‌کنند. آنچه در پارک‌ها عرضه می‌شود، کار تحقیق و توسعه است که به محصول ختم شده و وارد جامعه می‌شود. بنابراین از محصولی که وارد بازار نشده، رونمایی نمی‌کنیم. ما به عنوان پارک تبدیل علم به ثروت را وظیفه خود می‌دانیم، یعنی وارد کردن علم به چرخه زندگی. 
  چه ارزیابی‌هایی از شرکت‌ها برای رسیدن به این مرحله  صورت گرفت؟
طرح‌هایی که در درخواست‌های اولیه برای رونمایی معرفی می‌شوند، ارزیابی سنگینی را می‌گذرانند. به این شکل نیست که پارک علم و فناوری دانشگاه تهران هر شرکتی را که ادعا کند چیزی به وجود آورده برایش رونمایی بگذارد. شرکت‌ها یک ارزیابی سنگینی را می‌گذرانند که یکی از المان‌های آن، این است که این محصول باید به بازار رسیده باشد. 
  همه شرکت‌هایی که در این رونمایی قرار گرفتند، در پارک متولد شده‌اند؟ 
در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران هر دو نوع این شرکت‌ها وجود دارند. هم شرکت‌های متولدشده در پارک و هم شرکت‌های مهاجر به پارک. اعتبار  اصلی پارک به شرکت‌هایی است که در پارک به وجود آمده‌اند. در عین اینکه در اینجا یک اکوسیستم به وجود می‌آید، یعنی شرکت‌ها کنار هم زندگی می‌کنند و از این رهگذر  ارتقا پیدا می‌کنند. پارک ارزیابی‌های سالانه دارد که طی آن داوران فنی محصولات را به دقت ارزیابی و مشخص می‌کنند که چقدر این محصول  حاصل مهندسی معکوس است و چقدر آن ناشی از تحقیق و توسعه است. محصول لازم نیست صددرصد تولید داخل باشد. امروزه همه در جهان با هم کار می‌کنند. قرار نیست صفر تا صد محصولی را کسی خودش بسازد، ولی المان‌های اصلی این محصولات باید توسط شرکت ساخته شده باشد، طراحی و مهندسی در پارک انجام شده باشد و براساس مهندسی معکوس یا تحقیق و توسعه به وجود آمده باشد. اگر اینطور نباشد، جزو محصولات پارک شناخته نمی‌شوند.
  ارزیابی‌های پارک هر چند وقت یک بار صورت می‌گیرد و چه برخوردی با شرکت‌هایی که پیشرفتی نکرده باشند، می‌کنید؟
شرکت‌های پارک به صورت سالانه ارزیابی می‌شوند و شرکت‌هایی که در آن ارزیابی موفق نباشند، اخطار می‌گیرند و در ارزیابی دوم اگر هنوز در همان وضعیت باشند، از پارک اخراج می‌شوند. اینجا شرکت‌هایی کار می‌کنند که حداقل کارشان مهندسی معکوس باشد. شرکتی که فقط کار خرید و فروش انجام می‌دهد، در پارک  جایگاهی ندارد.  مهندسی معکوس یعنی اینکه این محصول وجود دارد و با مهندسی معکوس آن را به وجود می‌آوریم و تحقیق و توسعه یعنی اینکه خودمان اقدام می‌کنیم و محصول را به وجود می‌آوریم. ما هر دوی اینها را در پارک قبول داریم.
   یعنی کسانی که شرکت‌شان در بخش خدمات یا بازاریابی باشد، نمی‌توانند تحت‌پوشش پارک باشند؟
اینکه کسی بگوید من محصولی را از خارج از کشور می‌خرم و در اینجا روی مارکتینگ آن کار می‌کنم، این کار بسیار خوبی است، ولی به پارک  ارتباطی ندارد. همه کارهای خوب جامعه به همه سازمان ها ارتباط پیدا نمی‌کند. دولت پارک‌ها را با هدف خاصی به وجود آورده است. خدمات هم می‌تواند در پارک باشد به شرطی که بر مبنای فناوری باشد. خدمات معمولی را قبول نمی‌‌کنیم. در حال حاضر خدمات در پارک نداریم. این از جمله چیزهایی است که به راحتی نمی‌توانیم احصا کنیم و به دنبال این هستیم که یاد بگیریم شرکت‌هایی مبتنی بر فرایندهای نرم و همچنین شرکت‌هایی در زمینه علوم اجتماعی و علوم انسانی در پارک مستقر کنیم؛  البته این کار دانش مدیریتی را می‌طلبد که در حال حاضر وجود ندارد و اگر کمی بی‌احتیاطی کنیم، پارک علم و فناوری تبدیل به یک بازارچه خرید و فروش شده و از هر دانشی فاصله می‌گیرد . برای نخستین بار در 15 سال داریم تلاش می‌کنیم تا ببینیم آیا می‌توانیم در حوزه فناوری‌های نرم کاری موثر  را انجام دهیم. 
  در حال حاضر چه تعداد شرکت در پارک فعال هستند؟ 
در پارک متجاوز از 100 شرکت و متجاوز از 100 هسته حضور دارند. هسته، گروه کاری است که به صورت شرکت هنوز ثبت نشده و اصطلاحا در دوره پیش‌رشد قرار گیرد.
 امکانات پارک در حال حاضر جوابگوی ایده‌ها و تقاضاهای دانشجویی هست یا تعداد ایده‌های دانشجویی نسبت به ظرفیت پارک ناچیز است؟
 مشکل اصلی ما فضاست و امکانات مالی پارک. دانشگاه تهران ظرفیت گسترش را دارد. با توجه به جمعیت فارغ‌التحصیلی که داریم، می‌توانیم بیشتر از این رشد کنیم. حدود یک تا 3 درصد از فارغ‌التحصیلان باید بتوانند کارآفرین باشند.یک درصد یعنی اینکه اگر سالی 8000 دانشجو به دانشگاه تهران وارد می‌شوند باید حداقل سالی 80 شرکت موفق از پارک دانشگاه تهران بیرون بیاید. برای اینکه سالی 80 شرکت از دانشگاه تهران بیرون برود، ما باید حدود 400 تا 500 هسته پیش‌رشد را در سال جذب کنیم . چرا که هر کسی که وارد این عرصه می‌شود، الزاما  موفق به ایجاد شرکت  نمی‌شود. 
  درباره گرنت‌هایی که به شرکت‌‎‌ها از سوی پارک داده می‌شود، توضیح دهید. چه گرنت‌هایی دارید و مبالغ آن چقدر است؟
ما 4 گرنت حمایتی اصلی داریم که به هسته‌ها و شرکت‌ها می‌دهیم. کم‌قیمت‌ترین آنها گرنتی است که به آن رویش می‌گوییم، گرنتی برای تثبیت ایده است که اصطلاحا به آن proof of concept fund گفته می‌شود.  فلسفه ایجاد این گزینه این است که نخستین بار که چیزی به ذهن فرد کارآفرین می‌رسد یک‌باره یک میلیارد تومان برای آن خرج نمی‌کند. آهسته آهسته جلو می‌رود و در اقدام اول سعی می‌کند بازار نهایی را بهتر بشناسد و امکان‌پذیری ایده را نیز بررسی کند. متوسط این گرنت 5 میلیون تومان است. 
 گرنت رویش تنها به هسته‌ها داده می‌شود. وقتی که موضوع خیلی اولیه باشد، آن گرنت داده می‌شود. اگر ایده پذیرفته شود و marketable باشد، متوسط  5 میلیون تومان در یک دوره شش ماهه گرنت می‌دهیم که فرد بتواند ایده خود را ثبت و از آن دفاع کند. بعد از این گرنت، گرنت دیگری را داریم به نام گرنت شکوفایی که برای دستیابی به نمونه محصول است و به طور متوسط 30 میلیون تومان و برای مدت 18 ماه است. هردوی این گرنت‌ها را به آزمایشگاه‌های دانشگاه تهران می‌دهیم، یعنی این گرنت‌ها فقط به دانشجو و استاد دانشگاه تهران تعلق می‌گیرد. البته دانشجو برای دریافت این اعتبار  باید راهبر داشته باشد. راهبر می‌تواند استاد بوده یا از بیرون باشد، ولی راهبر باید مورد تایید پارک باشد. بعد از این مرحله گرنت دیگری داریم که متوسط 55 میلیون تومان است و برای دوره 18 ماه است و فقط به شرکت‌ها داده می‌شود و برای کسانی است که به نمونه محصول دست پیدا کرده‌اند و می‌خواهند شرکت تاسیس کنند. 
یک گرنت دیگر داریم که آن هم 55 میلیون است و فقط به شرکت‌ها در مرحله توسعه داده می‌شود. 
  این اعتبارات باید از سوی شرکت‌ها برگردانده شود؟
فقط گرنت 5 میلیونی تثبیت ایده می‌تواند کامل بخشیده شود. باقی VC است. به این معنی که دانشگاه ریسک از دست رفتن اعتبار را می پذیرد اما متقابلا در بخشی از سود شرکت سهیم می‌شود. البته  ما سهامدار آن شرکت‌ها نمی‌شویم. هم برای ما و هم برای شرکت‌ها بد است و  در عوض از آنها دریافتی می‌گیریم. یعنی وقتی موفق شدند، درصدی از درآمدشان را به دانشگاه تهران بازمی‌گردانند. 
  این درصد مشخص است؟
درصد مشخص است، ولی تابع مراحل مختلف بوده که پیچیده است و در این مصاحبه نمی‌توان آن را به طور کامل  منتقل کرد. نخستین گرنت ما سیدمانی اعتبار بذری است و مادامی که در یکی از آزمایشگاه‌های دانشگاه تهران کار شده باشد، نیاز به بازگشت ندارد.  گرنت دومی که می‌دهیم، فقط برگشت اصل آن الزامی است. اگر شکست بخورد با ترتیباتی که بسیار سخت است، تمام یا بخشی از اعتبار  قابل بخشش است. البته اینطور نیست که کسی بتواند راحت پول پارک را بگیرد و برود. اگر کسی در انتهای گرنت دوم از پارک جدا شد، اگر اصل پول را پس بدهد تعهد دیگری ندارد و می‌تواند ایده خود را در هرجا صلاح بداند به کسب‌وکار تبدیل کند. در گرنت سومی که می‌دهیم اصل پول به اضافه royalty باید بازگردانده شود. چون در این قسمت ریسک ما بالاتر است. 
1.5 تا 2 درصد درآمد شرکت را باید به ما بدهد و گرنت چهارمی که می‌دهیم چون به موفقیت نزدیک‌تر شده است، اصل پول به اضافه 0.75 تا یک درصد درآمد را به ما بازمی‌گرداند. متقاضی  در هر مقطعی می‌تواند این فرایند را متوقف کند. مثلا کسی که بعد از گرنت شکوفایی است، احساس می‌کند که موفق است. گرنت رشد ما را نمی‌گیرد و می‌گوید من مطمئنم موفق هستم و می‌خواهم این کار را خودم ادامه دهم. فقط باید اصل پول ما را برگرداند. حتی می‌تواند در پارک بماند، ولی از ما گرنت نگیرد و ما هم از او توقعی نداریم. تمام مکانیزم‌های ما براساس اختیار چیده شده است. بیزینس یعنی اختیار و تصمیم‌گیری. 
  میزان درآمدزایی پارک چقدر است؟
من آمار سال گذشته شرکت‌ها را دارم و با توجه به ارزیابی سالانه، سال گذشته گردش مالی شرکت‌های ما قریب به 600 میلیارد تومان بود، ولی برای ما منفعت مستقیم نداشت. به این علت که برنامه‌هایی که من به شما می‌گویم برنامه‌هایی است که جدید است و در دولت تدبیر و امید طراحی شده است. قبلا اصلا چنین چیزهایی در پارک نبود. 
  یعنی فقط تسهیلات می‌دادند؟
تسهیلات موثری هم داده نمی‌شد. به دلیل سیاست‌های غلط دولت‌های نهم و دهم عملا پارک به انفعال کشیده شده بود. روزی که کارم را شروع کردم معادل 110 درصد بودجه‌ای که دولت می‌داد،  صرف هزینه های پرسنلی می‌شد. یعنی دولت یک میلیارد و 800 میلیون تومان بودجه می‌داد و 2 میلیارد و خرده‌ای حقوق و دستمزد داده می‌شد. در واقع جمع شده بودیم دور هم، پولی را دولت می‌داد و توزیع می‌کردیم. شرکت‌ها هم اجاره‌ای به ما می‌دادند و هر کسی می‌توانست، می‌ماند و هر کسی نمی‌توانست از بین می‌رفت. برنامه‌ای برای رشد شرکت‌ها نداشتیم. 
  به غیر از گرنت‌ چه حمایت‌های دیگری از شرکت‌ها می‌شود؟ معافیت‌های مالیاتی به چه صورت است؟ 
خیلی چیزها اینجا هست. یکی حمایت‌های معنوی است که در اینجا صورت می‌گیرد.  شرکت‌ها در اینجا دور هم هستند و از هم کار یاد می‌گیرند. به علاوه  شرکت‌هایی که بتوانند در پارک مستقر شوند، کلا از معافیت مالیاتی برخوردارند. 
در مورد معافیت‌های مالیاتی قانون محدودیتی نگذاشته، ولی احتمالا تا 15 سال معاف هستند. قرار نیست که شرکت‌ها وقتی موفق شدند و بزرگ شدند مالیات ندهند. پس کشور چطور اداره شود؟ قرار است شرکت‌ها موفق شوند، پولدار شوند و ملت‌شان را موفق کنند. ما در اینجا نمی‌خواهیم آرسن لوپن تولید کنیم. شرکتی تولید کنیم که بلای جان مردم شود. جای اینها در پارک نیست و ما به‌شدت اینها را مراقبت می‌کنیم. کشور به نسل نویی از فناوران و صنعتگران پاک نیاز دارد و باید از یک جایی این کار شروع شود. افرادی را که کار سالم نکنند، اینجا نگه نمی‌داریم. این کار ساده نیست ولی براساس ارزیابی دقیق پارک قابل انجام است. در اینجا مثلا برگشت چک شرکت‌ها ممنوع است. از نظر ما کاسب کاردرست چکش برنمی‌گردد. وقتی چکت برگشت خورد، یک جای کار ایراد دارد. یا جنست آرسن لوپن است یا بیزینست را غلط مدیریت می‌کنی. نخستین شرط موفقیت در بیزینس کنترل دخل و خرج است. بعضی افراد شرکت تاسیس می‌کنند و تا چند سال لیست بیمه رد نمی‌کنند و اصلا نمی‌دانند این جزو قواعد شرکت‌داری است و قواعد موفق شدن این است که نیروی انسانی خود را درست اداره کنید. نمی‌توانید یک شرکت موفق باشید در حالی که نیروی انسانی از شما ناراضی است. 
ما باید به نسل بعدمان قواعد اولیه موفق شدن را یاد بدهیم. حمایت‌ها حرف اول را نمی‌زند. اگر ما جوانان را درست و خوب پرورش دهیم،آنها کسب و کارهای خوب و موفق به وجود می آورند.
 در مورد مشکلات بیمه‌ای شرکت‌ها اقدامی کرده‌اید؟
الان در تلاش هستیم روابط‌مان را با بیمه تنظیم کنیم چون نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم معافیت بیمه بگیریم. مساله بیمه اصلا مثل مالیات نیست. چون بیمه مال دولت نیست. نمی‌توانیم با بیمه تعامل کنیم و بگوییم به شرکت‌های ما ظلم نکنید. ممیزهای‌تان را از سر شرکت‌های ما باز کنید. بیمه قاعده ندارد. چرا بیمه از شرکت‌ها علی‌الحساب می‌گیرد؟ برای چه موقع رسیدگی ممیزهای خودش را می‌فرستد و موقع دادگاه، جلسه دادگاه در خود بیمه برگزار می‌شود؟ مگر می‌شود شاکی و قاضی یکی باشند؟ بیمه امروز از عوامل مهم تخریب توسعه صنعت کشور ماست. کافی است همین قانون عوض شود که شما نمی‌توانی هم خودت شاکی باشی و هم قاضی، قضاوت را از بیمه بگیرند و به یک نهاد بیرونی واگذار کنند، ممیز غالب اوقات دروغ می‌گوید و چون قاضی خودشان هستند، شرکت را مجبور می‌کنند مبلغ مورد نظر آنها را بپردازد. در نتیجه شرکت‌ها دروغ می‌گویند و بدتر از همه اینکه در درآمدشان حلال و حرام مخلوط می‌شود. ما وارد گفتگو با مسئولان بیمه شده‌ایم. مسئولان بیمه هم می‌گویند ما نمی‌خواهیم زور بگوییم، می‌خواهیم حقوق‌مان را مطابق قانون بگیریم. ما پیشنهاد داده‌ایم که بیایند از پارک ما شروع کنند و به آنها گفته‌ایم اینجا کسی به شما دروغ نمی‌گوید و شما هم ممیزها را سراغ شرکت‌های ما نفرستید. بیایید اینجا با هم شفاف کار کنیم. اگر این مساله را حل کنیم، بخش زیادی از مشکل شرکت‌های ما حل می‌شود.  البته منظورم شرکت‌های واقعی است و نه شرکت‌هایی که می‌خواهند صرفا وام بگیرند و با پول وام کار دیگری کنند. 
همه ما نمی‌توانیم شرکت‌داری کنیم. نیم درصد یک ملت می‌توانند کارآفرین باشند. این آمارهای جهانی است. چه اصراری داریم که همه ملت را کارآفرین کنیم.
  آیا نیم درصد جواب می‌دهد؟ مثلا اگر نفت نباشد این نیم درصد می‌تواند کشور را اداره کند؟
بله، نیم درصد، مگر باقی کشورهای دنیا نفت دارند؟ مگر سنگاپور نفت دارد؟ دوبی نفت دارد، اما درآمدش از نفت نیست. درآمد سرانه دوبی قریب به 60 هزار دلار است که عمده آن از بیزینس است. امارات اصلا نفت‌فروش مهمی نیست، یاد گرفته‌اند بیزینس کنند. امروز هواپیمایی امارات هواپیمایی اول دنیاست. بخشی از آن به اتکای ایران است. روی مسافران ایرانی برنامه‌ریزی کرده است. مساله هواپیمایی ایران حل شود، نخستین هواپیمایی‌ای که زمین می‌خورد هواپیمایی امارات است. ما بیزینس خودمان را تعطیل کردیم. آنها رشد داشتند. این وسط ماجرای نفت نیست. ما در پارک شرکتی داشته‌ایم که فعالیتش را از یک اتاق شروع کرده و الان گردش مالی آن نزدیک به 20 میلیارد تومان است. 150نفر پرسنل دارد. آیا نفت می‌فروشد؟
در چند سال به این گردش مالی رسیده است؟
در عرض 4 سال. شرکت داریم سه سال قبل یک اتاق در اینجا داشت و الان یک ساختمان سه طبقه کامل از ما در اختیارشان است که هنوز هم کمبود جا دارند. آیا نفت می‌فروشد؟ چاه نفت مغز های ماست. منشأ تولید ثروت خود شمایید ولی باید آموزش داده شود نه اینکه وام داده شود. آخرین چیزی که در ایجاد بیزینس لازم می‌شود، پول است. مهارت‌ها و دانش‌ها مانند مهارت‌های اجتماعی و فهم درست مهم است، تلاش ما در پارک این است که اینها را انتقال دهیم. ما نمی‌توانیم همه شرکت‌ها را آموزش دهیم. اینجا شرکت‌های جدید از شرکت‌های قدیمی یاد می‌گیرند. پارک‌داری توزیع پول دولت نیست. مانند دانشگاه‌داری این هم یک کار جدی است. 
  طی سال‌های اخیر بحث فناوری‏‌های دانش‏‌بنیان و حمایت از آنها به ادبیات مدیران کشور اضافه  شده است. حمایت‌های خوبی هم در حال شکل‌گیری است اما در این میان به نظر می‌رسد با تهدیدی تحت‌عنوان استارت‌آپ‌نمایی هم روبه‌رو هستیم. به نظر شما برای حمایت از استارت‌آپ و دانش‌بنیان‌های واقعی چه روندی باید در پیش گرفته شود؟
سوال خوبی است. من با مفهوم استارت‌آپ ویکند موافق نیستم. زمانی که در اینجا مسئولیت گرفتم یکی از سازمان ها نامه‌ای نوشت که ما می‌خواهیم تعدادی استارت‌آپ ویکند برگزار کنیم، به عنوان یک لطف به ما گفت چه تعداد را می‌خواهید در پارک شما برگزار کنیم. من هم در نامه‌ای نوشتم «هیچی» اصلا این در برنامه کاری ما نیست. آسان‌ترین کار نوار سه رنگ قیچی کردن است. ما به ملت دروگر تبدیل شده‌ایم. زارع‌ها کجا هستند؟ چه کسی زراعت کند که کسی درو کند؟ همه ما به دنبال جشنواره هستیم. در پارک دانشگاه تهران یک جشنواره سالانه داشتیم. وقتی به اینجا آمدم جشنواره را موقتا تعطیل کردم. نه اینکه کلا نخواهم. درستش می‌کنیم. اول یک چیزی بکاریم و بگذاریم محصولی به دست آید، بعد درو کنیم و جشنواره بگذاریم و ببینیم. وقتی جشنواره‌ها بیشتر از تعداد کارهاست دچار استارت‌آپ‌نمایی می‌شوید. وقتی به جوان‌مان نمی‌گوییم ایجاد بیزینس چقدر زحمت دارد، به خطا می‌رویم. ما در اینجا به جوانان می‌گوییم که این کار خیلی زحمت دارد، ولی خوب است اگر کار بگیرد آقای خودت می‌شوی. من الان معاون دانشگاه تهران هستم، ولی هیچ دو نفری را نان نمی‌دهم. در حالی که با یک بیزینس درست کردن 10 نفر را نان می‌دادم. 10 جوان از این جوانانی که امروز دنبال کار هستند را نان می‌دادم و این خیلی شریف بود، ولی سخت است و خود به خود به وجود نمی‌آید. باید خودت را برای یک کار سخت آماده کنی. چرا به بچه‌های خود از اول یاد نمی‌دهیم که بیزینس و درآوردن نان حلال سخت است ولی شدنی است؟ همه قرار نیست این کاره شوند. ما هم به عنوان یک ملت باید کارآفرینان خود را بشناسیم و آنها را تبدیل به صنعتگران بزرگ کنیم تا دیگران بتوانند در صنعت‌شان کار کنند. اینها پشت میز استارت‌آپ ویکند اتفاق نمی‌افتد. استارت‌آپ ویکند یکی از تفریحات خوب است. از دید من همین قدر است. اگر کسی فکر کرده که از این دور هم جمع شدن‌ها بیزینسی بیرون می‌آید، اشتباه می‌کند. متقابلا ما در پارک دانشگاه تهران به دنبال آن هستیم که نسلی از صنعتگران پاک تربیت کنیم. تعدادش کم است؟ اشکال ندارد آهسته‌آهسته زیاد می‌شود. من مکلف نیستم که همه‌چیز را حل کنم. فقط آنقدری را که می‌توانم حل می‌کنم، باقی با خدا و با نسل بعد است. ما قرار نیست همه‌چیز را درست کنیم. ما قرار است فقط خوب باشیم. گیر مبنایی ما در فرهنگ است. فرهنگ را درست کنید. 
 یکی از مشکلاتی که درباره استارت‌آپ‌ها داریم، مشکلات حقوقی است. زیرساخت حقوقی ما همچنان مطابق با کسب‌وکارهای سنتی است و استارت‌آپ‌ها و دانش‌بنیان‌ها مشکلات حقوقی زیادی دارند. ملموس‌ترین آنها هم بحث مالکیت معنوی است، ما هنوز در ثبت ایده و ثبت اختراع مشکل داریم. شرکت‌های شما در این زمینه مشکلی نداشتند؟
از عوامل ممیزه کشورهای جهان اول و جهان دوم توان ثبت و دفاع از مالکیت فکری و حمایت از آن است. یعنی به عنوان مثال برزیل یک کشور برجسته جهان دوم است، صنعت دارد، اقتصاد دارد، اما در خود برزیل اگر یک نفر به یک دانش جدید دست یابد، بخواهد آن را ثبت کند در برزیل آن را معرفی نمی‌کند چون برزیل توان دفاع مناسب از مالکیت فکری ندارد. کجا می‌رود؟ می‌رود آمریکا یا انگلیس یا آلمان یا ژاپن و محصول خود را آغاز ثبت می‌کند. همین محصول  بعد از 10 سال در برزیل تولید می‌شود، نان اصلی را انگلیس، آلمان، ژاپن و آمریکا می‌خورند چون آنها توان ثبت اختراع دارند. نظام‌های اجتماعی‌شان توان حمایت از مالکیت فکری را دارد. این است که کشوری مثل برزیل نمی‌تواند با وجود ثروت و توان صنعتی به یک کشور جهان اول تبدیل شود. البته در این زمینه ما به دنبال رفع موانع حقوقی هستیم، ولی کارمان را  نیز تا آن زمان متوقف نمی‌کنیم. پس من مخالف ثبت اختراع نیستم. باید این کار را شروع کرد، اما اگر شما می‌خواهید کسب و کار فناورانه  راه‌اندازی کنید منتظر آن نشوید. در دنیا دو مسیر دنبال می‌شود. بعضی از کشورها توان ثبت اختراع دارند. بعضی ندارند. مثلا مالزی توان حفظ مالکیت فکری را  ندارد اما توانست به اقتصاد دانایی محور دست پیدا کند. می‌آید دانش را در محصول می‌گذارد، محصول را می‌فروشد. دانش را به کسی نمی‌فروشد. من اگر به دانش دست پیدا کردم به شما می‌فروشم و پولم را می‌گیرم.
   اما برخی کسانی که دانش تولید می‌کنند، هیچ‌گاه نمی‌توانند به بازار برسند. 
بله، این موضوع درستی است. این موضوع همه جا اتفاق می‌افتد، اما در کشورهایی که امکان فروش دانش فنی وجود ندارد بیشتر رخ می دهد.
  به تازگی بازار سرمایه از صندوق‌های VC رونمایی کرده و بازار SME را راه‌اندازی کرده است. بازار سرمایه در تمام دنیا نقش بسیار مهمی را در حمایت از استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان دارد. در کشور ما این سهم کم است. شما نقش صندوق‌های سرمایه‌گذاری در رشد دانش‌بنیان‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟
این موضوع مهمی است. هیچ‌وقت دولت نمی‌تواند VC ایجاد کند. می‌تواند VC را تقلید کند. خود ما تقلید می‌کنیم. شم VC مهم است. وقتی نزد یک سرمایه‌گذار واقعی بخش خصوصی می‌روی و می‌گویی من این ایده را دارم و می‌خواهم به محصول تبدیل کنم و کسب درآمد کنم، می‌گوید من روی این سرمایه‌گذاری نمی‌کنم. در اینجا آن سرمایه‌گذار به شما مشورت داده و مهم‌تر از پولش این مشورت است. درواقع می‌گوید این محصول به بازار نمی‌رسد. وقتت را تلف نکن، ولی یک مدیر دولتی نمی‌تواند این سرویس را بدهد چون از پول دولت خرج می‌کند.  هر چه بتوانیم به سمت خصوصی شدن برویم، موفق‌تر می‌شویم، ولی حتی دولتی‌اش هم خوب است. فقط نکته‌ای که دارد باید مواظب باشیم که از یک اسم سوءاستفاده نکنیم که آن اسم و پرچم از بین برود. یعنی به آرمان‌های آن اسم وفادار بمانیم و اگر نشد بگوییم شکست خوردیم و جمعش کنیم. اگر صندوق VC راه‌اندازی کردیم و ادبیات وام در آن درست کردیم، بعد از مدتی تبدیل به بانک معمولی می‌شویم .اگر پولی می‌دهی و بابت آن تضمین ملک می‌گیری با بهره مشخص شما بانک هستی. اگر حاضری که پولت سوخت شود VC هستی.