صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

نمره قبولی به «لیسانسه ها»

تلویزیون در سال های اخیر کمتر مجموعه ای با مایه طنز پخش کرده که با استقبال تماشاگران روبرو شده باشد ژانری که اگر کارگردانان اسلوب ساخت آن را رعایت نکنند به سختی مورد پسند تماشاگران قرار می گیرد.
در واقع مجموعه های تلویزیونی با ژانر طنز که بتواند تماشاگر را راضی نگهدارد از آثار انگشت شمار تلویزیون هستند اما در این میان آثاری مثل «لیسانسه ها» که پخش آن از یک ماه پیش از شبکه سوم آغاز شده هم وجود دارند که تقریبا مایه هایی از یک طنز به روز را در خود داشته و می تواند تا حدودی تماشاگر را راضی نگهدارد.
سروش صحت کارگردان و نویسنده «لیسانسه ها» که حدود دو سال پیش مجموعه طنز شمعدونی را روی آنتن برد در لیسانسه ها کوشید تقریبا همان ریتم و آهنگ طنز شمعدونی که در زمان پخش با استقبال تماشاگران نیز روبرو شده بود را ادامه دهد.
صحت در سریال های سال های اخیر خود مثل «ساختمان پزشکان»، «پژمانم و «شمعدونی» نشان داد که می داند برای چه کسی سریال می سازد و باید از چه لوکیشن ها و فضاها و همچنین دیالوگ هایی در جذب بیشتر مخاطب بهره گیرد. استفاده از کاراکترهای جدید و تئاتری از ویژگی های کار صحت است و او با استفاده از این بازیگران ضمن اینکه کاراکترهای جدیدی به جعبه جادویی و هنر سینما معرفی می کند به خلق صحنه های بدیع و تازه از آنان می پردازد.
استفاده از یک کودک شیرین زبان و جسور در سریال «شمعدونی» که غالبا حرکات نامتعارف او باعث شگفتی و انبساط خاطر مخاطب می شود از جمله ویژگی کار صحت است که در مجموعه «لیسانسه ها» نیز از همین کودک البته در نقش مثبت تر استفاده می کند. 
او دیگر در «لیسانسه ها» یک بچه شیطان و جسور نیست بلکه حالا با زبان و کلام مودبانه از والدین بویژه پدر برای هر کاری اجازه می گیرد که این نوع استفاده از این کاراکتر از خصوصیت دیگر کارهای این کارگردان مجموعه های طنز کشور است، هر چند نقش این کودک بازیگر در «لیسانسه ها» مثل «شمعدونی» پررنگ نیست.
کارگردان در این مجموعه با بهره گیری از کاراکترهای جوان درصدد است چند معضل جامعه را در قالب طنز به تصویر بکشد. 
در داستان این سریال سه کاراکتر در سه وضعیت متفاوت حضور دارند که هرکدام با مشکلات خاص خود در صدد رفع مشکل خود بر می آیند، با این رویکرد در واقع حداقل سه داستانک در فضاهای مستقل و مشترک در این مجموعه خلق می شود.
مسعود در شرف ازدواج است اما مشکل مسکن و کار، مانع زندگی مشترک اوست. مازیار جوانی که آزمایش ها نشان می دهد که او به سرطان مبتلا است و حالا دغدغه او کار و ازدواج نیست بلکه چگونه قبول کردن این بیماری است. حبیب کاراکتر دیگر این سریال شاغل است و پی در پی درصدد یافتن یک زوجه برای آغاز زندگی مشترک است اما هنوز مهارت لازم برای جذب جنس مقابل را کسب نکرده است.
همه این کاراکترها برای رفع مشکل خود نیازمند حضور و ارتباط با افراد و دستگاه های مختلف هستند از این رو ممکن است برای رفع کردن مشکلات خود سخنی ابراز کنند که با ناخرسندی افراد و دستگاه های مربوطه روبرو شوند.
صحت در این سریال در سکانس های مختلف نسبت به دشواری کار طنز در تلویزیون و اینکه نمی توان حتی به زبان طنز از دستگاه ها انتقاد کرد به تشریح موضوع می پردازد. تکه کلام همه این کاراکترها که در سکانس های مختلف تکرار می شود این جمله را مطرح می کنند که این شوخی به فلان قشر برنخورد. 
«لیسانسه ها» در حقیقت با بهره گیری از لوکیشن ها و فضاها و دیالوگ های ساده مثل همین جمله این شوخی به فلان قشر برنخورد در صدد است که پرمعناترین واژه ها را با زبانی باورپذیر به مخاطب ارائه کند تا هم به پیشبرد داستان و هم به انعکاس مشکلات جامعه یاری رساند.
سریال «لیسانسه ها» به لایه های زندگی کاراکترها به صورت عمقی سرک نمی کشد و نقش آفرینان داستان هر چند در مواقعی از مشکلات یکدیگر غافل می شوند اما در مجموع نسبت به رفع مشکلات یکدیگر بی تفاوت هم نیستند و این مساله یک فضای عاطفی و دوست داشتنی میان آنان شکل می دهد.
پدر مازیار معتاد است و تقریبا از خانواده طرد شده اما خود مازیار همچنان به پدر دلبسته است و سعی می کند او را از کارش بازدارد هر چند در این راه مرارت های زیادی متحمل می شود. 
نوع حرکات و دیالوگ هایی که بین پدر مازیار و پسرش و همچنین سایر افراد رد و بدل می شود با معتادان از این دست تفاوت دارد و همین امر بر جذابیت کار به عنوان یک مجموعه با ژانر طنز می افزاید.
سریال «لیسانسه ها» مثل مجموعه های مشابه داخلی با کاستی هایی روبرو است که می شد با حذف برخی سکانس ها و صحنه ها از جمله شکستن وسایل زندگی حبیب توسط مسعود که کمکی به پیشبرد اصل قصه نمی کند بر غنای مجموعه افزود.
هر چند به نظر می رسد در این سریال مثل سریال های دیگر کیفیت فدای سرعت تولید شده اما با وجود این نقیصه، می توان آن را در ردیف مجموعه های در خور تامل و مخاطب پسند قرار داد.
در این مجموعه علاوه بر قصه سه کاراکتر اصلی سریال، داستانک های دیگر از جمله قصه زندگی پدر مازیار به عنوان یک معتاد از خانواده رانده شده نیز وجود دارد که باعث شده مخاطب بارها از تعقیب موضوع اصلی سریال فاصله بگیرد.
سریال همچنین به صورت عمقی به داستان زندگی سه بازیگر اصلی و جوان این مجموعه نمی پردازد که همین عامل بخش هایی از قصه سریال را به یک اثر دم دستی پایین آورده هر چند در سریال های طنز کمتر فرصت این کار وجود دارد.
با اینحال در این سریال کارگردان با خلق صحنه ها و دیالوگهای ساده، لبخند به لبان مخاطب می نشاند. فارغ از آثار خوب رضا عطاران، صحت نشان داد که جنس کار او با کارگردانانی مثل مهران مدیری و مهران غفوریان تفاوت دارد. آثار این کارگردان با ورود به لایه های زندگی افراد به روزتر و برای مخاطب باورپذیرتر است از این رو تماشاگر زودتر با آن ارتباط برقرار می کند و سریال را تا آخر دنبال می کند.
کارگردان شمعدونی نشان داد که با جنس کار طنز در ایران آشنا است و به همین دلیل مخاطب کارهای او را دنبال می کند و آثار او کمتر با ریزش مخاطب روبرو شده اما کارهای سال های اخیر مهران مدیری و مهران غفوریان فاقد این ویژگی است و به همین دلیل مدیری را به دورهمی کشاند.
برای ساخت سریال و یا فیلم بلند در ژانر طنز باید به سلیقه و باور مخاطب احترام گذاشت و در جهت آن حرکت کرد. هر چند آثار درخور که بتواند الگویی در این زمینه ارائه داد اندک است اما در سال های گذشته آثاری مثل «لیلی با من است» به کارگردانی کمال تبریزی در هنر هفتم درخشید و در حقیقت ساخت این فیلم یک اثر در خور با ژانر طنز را به رخ تماشاچیان کشاند. 
فیلم «لیلی با من است» اثری موفق چارچوب‌دار است که اغلب شاخص های یک طنز را در خود دارد.
به هر روی هر چند باید در ساخت مجموعه های تلویزیونی به سلیقه جامعه توجه کرد اما توجه به سلیقه نباید به اثر آسیب برساند و آثار کم ارزش تولید شود زیرا بین شوخ طبعی و لودگی فاصله زیادی وجود دارد. در طنز باید حتی الامکان از نصیحت کردن مستقیم پرهیز کرد، طنز یعنی فاخرترین شیوه شوخ‌طبعی است که باید به زبان مردم پسند آن را ارائه کرد.
به هرحال مجموعه طنز «لیسانسه ها» در مقایسه با آثار مشابه داخلی، یک اثر قابل تامل و تقریبا خوب است و می تواند شاخصی برای ساخت ژانر طنز مورد توجه قرار گیرد. قصه لیسانسه ها از دنیای فانتزی طنز فاصله می گیرد و به واقعیت نزدیکتر می شود و این عامل به جذب و همذات پنداری مخاطب بیشتر کمک می کند.