مدتها از زمانی که ریچارد برانسون به یک کارآفرین بزرگ تبدیل شده است میگذرد؛ اما او هنوز به یاد دارد که مسیر شغلی خود را چگونه شروع کرده است و خوشحال میشود که درباره آن صحبت کند.
بنیانگذار میلیاردر گروه ویرجین اخیراً نامهای از یک دختر 12 ساله به نام الویا هیل دریافت کرده که از او پرسیده است زمانی که برای اولین بار کار خود را شروع کرده بود به چه مهارتهایی نیاز داشت. برانسون پاسخ این دختر را داد و هفته گذشته در لینکدین آن را برای دیگران نیز منتشر کرد:
الیویای عزیز،
بسیار سپاسگزارم که با من تماس گرفتی. باعث افتخار است که مرا برای موضوع پروژه مطالعات کسبوکار خود انتخاب کردهای. به عنوان کسی که آن چنان از مدرسه خوشش نمیآمد، امیدوارم آگاهی از ماجراهای ویرجین برایت جذاب بوده باشد.
همان طور که اشاره کردی، زندگی کاری من با مجله Student آغاز شد، زمانی که تنها چند سال بزرگتر از تو بودم. ما Student را راهاندازی کردیم تا مجالی برای افراد مثل خودم فراهم کنیم که میخواستند بر ضد جنگ ویتنام و دستگاه دولت اعتراض کنند. در آن زمان به یک مسیر شغلی فکر نمیکردم، ما تنها میخواستیم تأثیر مثبتی در زندگی افراد داشته باشیم. دیری نگذشت که دریافتم یکی از بهترین راههای برای این کار این است یک کارآفرین شوم.
مهارتهای تجاری اصلی که من از آنها بهره بردم زمانی که تازه کار خودم را شروع کرده بودم بسیاری شبیه چیزهای است که امروز نیز استفاده میکنم: هنر تفویض اختیار، ریسکپذیری، احاطه کردن خود با یک تیم فوقالعاده و کار کردن روی پروژههایی که واقعاً به آنها ایمان دارم. همان طور که در نامهات به آن اشاره کردی، من از اختلال خواندن (دیسلکسی) رنج میبرم ولی توانستم آن را به مزیت خودم تبدیل کنم. من حوزههایی را که در آنها مشکل داشتم به افرادی تفویض کردم که آنها هم به پروژه ایمان داشتند. این کار باعث شد وقت بیشتری داشته باشم تا بر روی چیزهایی تمرکز کنم که در آنها خوب بودم – استراتژی مجله، تماس برقرار کردن و توسعه بازاریابی.
ما پول زیادی نداشتیم و به همین دلیل مجبور بودیم ریسک کنیم تا مجله خود را بشناسانیم. من به افرادی چون Mick Jagger و David Hockney برای همکاری در Student روی آوردم، در صورتی که حتی یک فرد باتجربهتر ممکن بود واهمه داشته باشد با آنها تماس بگیرد. بنا به دلایلی، آنها پاسخ مثبت دادند! من از تلفن مدرسه با برندهای بزرگ تماس میگرفتم و میگفتم رقبای آنها از قبل در مجله ما تبلیغ میکنند و آنها را در برابر یکدیگر قرار میدادم و از این طریق برای مجله تبلیغات گرفتم.
دوران بسیار خوبی بود و با امتحان کردن، اشتباه کردن و دوباره امتحان کردن چیزهای بسیاری در کسبوکار یاد گرفتیم. در آن زمان، افرادی که علاقه داشتند کسبوکار خود را راهاندازی کنند در مدرسه تشویق نمیشدند. امروزه، اگرچه هنوز هم فکر میکنم کارهای بیشتری میتوان انجام داد تا کارآفرینی را در طول تحصیلات تشویق نمود، ابزارها و مربیان بسیاری وجود دارند که میتوانند به تو کمک کنند کسبوکار خود را شروع کنی. اگر مطالعاتت برای GCSE (آزمونی در انگلستان مخصوص دانشآموزان) علاقه تو را هم برانگیخته باشد که فوقالعاده است. اگر نمرات بالایی کسب نکردی، به یاد داشته باش زندگی چیزی بیشتر از چند نامه بر روی یک برگه کاغذ است.
آیا هنوز به اولین ایده کسبوکار خودت فکر کردهای؟ هر وقت این کار را کردی، حتماً به من هم اطلاع بده.
بهترینها را برایت آرزو دارم،
ریچارد
علاوه بر مهارتهایی که برانسون به آنها اشاره کرده است، یعنی هنر تفویض اختیار، ریسکپذیری، احاطه کردن خود با یک تیم فوقالعاده و کار کردن روی پروژههایی که واقعاً به آنها ایمان داریم، این نامه از چند جهت دیگر هم توجه من را به خود جلب کرد:
اول این که یک دختر 12 ساله چنین سؤالی را از آقای برانسون کرده که در دوران مدرسه چند واحد درسی را در زمینه کسبوکار میگذراند و این سؤال مربوط به پروژه درسی او میشود. بیشتر که بررسی کردم متوجه شدم در چند کشور از جمله بریتانیا افراد در دوران مدرسه چند واحد درسی را در زمینه کسبوکار شامل حسابداری، مالی، بازاریابی، مطالعات سازمانی و اقتصاد میگذرانند و در کشورهای دیگری هم این واحدها در دوران دانشگاه گذرانده میشود. متأسفانه در کشور ما نه تنها در دوران مدرسه بلکه عموماً در دوران دانشگاه هم چنین چیزی انجام نمیشود و افراد زمانی که وارد بازار کار میشوند آن هم عموماً به صورت تجربی با چنین اموری که شاید آگاهی نسبت به آنها لازمه موفقیت و پیشرفت در هر کاری باشد، آشنا میشوند. شاید بد نباشد دوستان به این مسئله توجه کنند و صرفنظر از شغلی که دارند دانش خود را در این زمینهها تقویت کنند. البته همین که مخاطب بیزینسترند هستید تا حدی حاکی از این آگاهی است!
نکته دوم این که این دختر 12 ساله از قبل به خوبی مطالعه کرده و یک شناختی از موضوع و فردی که به او نامه را نوشته داشته است. این مورد در ارجاعاتی که آقای برانسون به نامه الیویا میکند خود را نشان میدهد. این نشان میدهد که اگر میخواهیم پاسخ سؤال خود را از یک فرد مهم یا پرمشغله بگیریم باید از قبل خودمان تحقیق کرده باشیم و متن یا سؤالی که آماده میکنیم به گونهای پرورانده شده باشد که فرد احساس تعلق به آن پیدا کند.
نکته سوم و پایانی درسی است که آقای برانسون به دیگر کارآفرینان بزرگ و کهنهکار میدهد. آقای برانسون این بنیانگذار یک شرکت عظیم چندملیتی در عصری که بسیاری از افراد مدعیاند بسیار گرفتار و درگیر هستند، باز هم توانسته وقتی را صرف کند تا شخصاً به نامههای خود با لحنی فروتنانه پاسخ دهد و الهامبخش نسلهای بعدی خود باشد. به هر حال ایشان هم روزی در جایگاه همین افراد قرار داشتند و به توصیههای بزرگان نیاز داشتند.